جعل کرامت صوفیانه با کپی برداری از اعجاز انبیاء

  • 1396/01/01 - 07:10

فرق منحرف در اسلام مانند تصوف، برای نمایش حقانیت خود و اثبات این امر، از هیچ کاری فروگذار نمی‌کنند. یکی از روش‌های ایشان کپی‌برداری از اعجاز پیامبران با جعل عنوان کرامت در حق بزرگان و سردمداران ایشان است که از این طریق در جذب افراد جامعه و عوام ایشان نیز می‌کوشند. این در حالی است که از دید‌گاه اسلام، نمایش و جعل کرامت دلیل بر حقانیت اشخاص و گروه‌ها نیست.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مسئله‌ اعجاز در رابطه با اثبات نبوت شخصی که مدعی است از جانب پروردگار برای هدایت و راهنمایی و دستگیری بشر مبعوث شده، بسیار مهم و قابل‌توجه است. اعجاز از ماده "عجز"، دارای چند معنا بوده و اصلی‌ترین آن "ضعف" است[1] که اشاره دارد به امری که انجام آن از توانایی بشر خارج باشد، همراه با ادعای نبوت یا امامت بوده و به تحدی (و مبارزه طلبیدن) دعوت کند. عموم پیامبران الهی برای اثبات حقانیت خود و ادعای نبوتشان، نشانه‌ای با عنوان معجزه ارائه کرده‌اند که قرآن کریم به فراخور جریاناتی که برای عبرت گرفتن از امت‌های قبل نقل می‌کند، به برخی از آن‌ها اشاره‌ای دارد. مثلاً در رابطه با قوم یهود در زمان حضرت موسی (علیه‌السلام)، قرآن کریم معجزات متعددی را بیان می‌کند و این امر نشان از سرکشی و طغیانگری این قوم دارد که حضرت موسای کلیم (علیه‌السلام) به‌صورت مستمر، برای اثبات ادعای خود می‌بایست برای ایشان نشانه‌ای جدید آشکار می‌کرد.
یکی از این معجزات که قرآن کریم به آن اشاره دارد، جریان شکافته شدن دریا و عبور بنی‌اسرائیل از آن است که می‌فرماید: «فَأَوْحَیْنا إِلی مُوسی أَنِ اضْرِبْ بِعَصاکَ الْبَحْرَ فَانْفَلَقَ فَکانَ کُلُّ فِرْقٍ کَالطَّوْدِ الْعَظِیمِ [شعرا/63] پس وحی فرستادیم به سوی موسی اینکه عصای خود را به دریا بزن، پس دریا شکافت و هر قسمت آن مثل کوه بزرگ عظیمی شد.» و در جای دیگری در مورد تقاضای بنی‌اسرائیل از حضرت موسی (علیه‌السلام) که از ایشان آب آشامیدنی طلب کرده بودند، می‌فرماید: «وَإِذِ اسْتَسْقَی مُوسَی لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِب بِّعَصَاکَ الْحَجَرَ فَانفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَیْناً قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُنَاسٍ مَّشْرَبَهُمْ کُلُواْ وَاشْرَبُواْ مِن رِّزْقِ اللَّهِ وَلاَ تَعْثَوْاْ فِی الأَرْضِ مُفْسِدِینَ [بقره/60] و (به یاد آورید) زمانی را که موسی برای قوم خویش، آب طلبید، به او دستور دادیم: «عصای خود را بر آن سنگ مخصوص بزن!» ناگاه دوازده چشمه آب از آن جوشید؛ آن‌گونه که هر یک (از طوایف دوازده‌گانه بنی اسرائیل)، چشمه مخصوص خود را می‌شناختند! (و گفتیم:) «از روزی‌های الهی بخورید و بیاشامید! و در زمین فساد نکنید!» و معجزات متعددی ازاین‌دست که از ناحیه پیامبران و به دستور خداوند صادرشده است.
در تعریف اعجاز گفته شد که انجام این امر، از توانایی افراد بشر خارج بوده و کسی نمی‌تواند با داشتن ادعای نبوت یا امامت آن را انجام دهد و در طول تاریخ افرادی که درصدد بودند تا با این ادعا، بشر را به گمراهی و ضلالت بکشانند، جز رسوایی برایشان باقی نماند. اما فرقه‌های منحرف و گروه‌های ضال بر آن شدند تا از طریق کرامت سازی و مطرح کردن مسائلی شبیه به معجزه، در حق بزرگان و سردمداران خود، برای فرقه و گروه خود اعتباری کسب کنند. مثلاً متصوفه و به‌خصوص نگارنده‌ها و تذکره نویسان ایشان در شأن اقطاب و مشایخ خود مطالبی را نقل کرده‌اند که کپی‌برداری از اعجاز انبیا بوده و برای ادعای خود هیچ دلیل و مدرک معتبر و قابل‌اعتنایی جز نقل‌قول سینه‌به‌سینه ندادند.
صاحب کتاب تذکره بغراخانی که شرح‌حال بزرگان اویسیه را نگاشته است، در مورد عبدالله یمنی از بزرگان این فرقه مطلبی را نقل می‌کند که یادآور درخواست بنی‌اسرائیل و اعجاز موسی (علیه‌السلام) است. نقل می‌کند که دراویش با عبدالله یمنی، بی زاد و توشه عازم سفری شدند که بر ایشان نامعلوم بود و بعد از 12 روز به مقصد رسیدند. عبدالله دید چشمه و درختی که در آن مکان بوده از بین رفته، اما به‌دست او دوباره چشمه جاری می‌شود. تذکره می‌نویسد: «آوازی به گوش او رسید که‌ای عبدالله! اِضرب بعصاک (با عصای خود ضربه بزن) بزرگوار چون این ندا را شنید، عصا به دست گرفت و به آن مکان که چشمه روان بود به غیرت به زمین فروکوفت و برداشت. به‌فرمان خدا از نوک عصا چشمه آب روان شد... و برخاست و دست در درخت کرد؛ درخت خشک، به‌قدرت خداوند سبز گشت و میوه ریخت.»[2]
نقل کرامت از افراد، به فرض صحت و داشتن مدرک معتبر و غنی، موجب حجیت و حقانیت شخص یا گروهی نمی‌شود. چراکه منشأ کارهای خارق‌العاده و به‌ظاهر غیرممکن، ممکن است شیطانی باشد؛ چون ایشان قادر هستند اعمالی را انجام دهند که بسیاری از افراد، توانایی آن را ندارند. قرآن به نمونه‌ای از آن اشاره می‌کند و می‌فرماید: «قَالَ یَا أَیُّهَا الْمَلَأُ أَیُّکُمْ یَأْتِینِی بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَنْ یَأْتُونِی مُسْلِمِینَ، قَالَ عِفْرِیتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقَامِکَ وَإِنِّی عَلَیْهِ لَقَوِیٌّ أَمِینٌ [نمل / 38-39] سلیمان گفت: ای بزرگان دربار، کدام‌یک از شما تخت بلقیس را پیش از آنکه تسلیم امر من شوند خواهد آورد؟ (از آن میان) عفریتی از جن گفت: من پیش از آنکه تو از جایگاه (قضاوت) خود برخیزی آن را به حضورت آورم و من بر آوردن تخت او قادر و امینم.» نص آیه بیان می‌کند که انجام کار خارق‌العاده از هیچ شخصی غیرممکن نیست و همچنین می‌گوید که منشأ یک کار خارق‌العاده ممکن است، اجنه و شیاطین باشند؛ بنابراین نمی‌توان به‌صرف رؤیت کاری در قالب کرامت از یک شخص، آن را دلیل بر صداقت، درستی و حقانیت او دانست؛ بلکه ملاک حق بودن، پیمودن مسیر انبیا و عمل به اوامر و نواهی ایشان است. چراکه در ادامه قرآن اشاره می‌کند که آصف بن برخیا [3] از یاران صدیق سلیمان (علیه‌السلام) به چشم به هم زدنی تخت بلقیس را حاضر ساخت.

پی‌نوشت:

[1]. ابن منظور مصری، لسان العرب، دارالفکر للطباعه و النشر و التوزیع، بیروت، ج 9، ص 58
[2]. دکتر محمد منیر عالم، تذکره بغراخانی (تذکره مشایخ اویسیه)، نشر مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان، اسلام‌آباد 1418 ه ق، ص 15
[3]. طباطبائی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی همدانی،‌ بی‌جا، نشر بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی، 1370، چاپ چهارم، 15، ص 563

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.