زهد فردی، نقطه آغازین انحراف در عرفان
یکی از مسائل مهم در به انحراف کشیده شدن عرفان حقیقی و اسلامی، ترویج ناپسند و غیر شرعی عرفان و معنویت بود، که در قرون اولیه توسط عدهای از مسلمانان، با انجام عبادات غیرشرعی و زهد فردی و شخصی شکل گرفت، که در واقع شروع انحراف عرفان، از همین دوره بوده است.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ با ظهور اسلام و انتشار تعالیم آن، انسان راه سعادت و رسیدن بهکمال را فرا گرفت، تا با عمل به این دستورات که مطابق با فطرت و سرشت بشر و به دور از افراط و تفریط است، راه صحیح را به خوبی طی کند. یکی از این تعالیم اسلام، عرفان و رسیدن بهمعنویت است که با انجام عبادت و زهد و ریاضت شرعی، میتوان به آن دست یافت.
اما عدهای از مسلمانان، در قرون اولیه از عرفان اسلامی تجاوز کرده و با اعمال سخت و ریاضتهای غیر شرعی، چنان بر خود سخت گرفته و در این راه افراط کردند که مورد نهی و مذمت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و ائمه معصومین (علیهمالسلام) قرار گرفتند، که در واقع میتوان گفت این عبادت شخصی و زهد فردی، نقطه شروع انحراف در عرفان بود.
در تاریخ اسلام، نمونههای زیادی از این زهد شخصی و فردی دیده میشود، که به بعضی از این موارد، خصوصاً آنچه در زمان ائمهی معصومین (علیهمالسلام) اتفاق افتاد، اشاره میشود.
«روزی پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) در جمع اصحاب خود نشسته بودند و برای مردم از حالات قیامت سخن میگفتند که سخنان ایشان جمعیت را دگرگون کرد و مردم به گریه افتادند. ده نفر از آنان که در منزل عثمان بن مظعون گرد آمده بودند، پیمان بستند که روزها را روزه بگیرند و شبها بیدار بمانند، روی فرش هرگز نخوابند و گوشت را کنار گذارند، به عطرزدن نزدیک نشوند، لباس خشن پوشیده و دنیا را ترک گویند. وقتی این خبر به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) رسید، حضرت آنان را سرزنش کرده و فرمودند: نفس شما هم حقی به گردن شما دارد، پس ناگزیر برای اینکه هم حق خدا و هم حق نفس خود را ادا کرده باشید، گاهی افطار کنید، پارهای از شبها را بخوابید و در پارهای به عبادت بپردازید، زیرا من نیز چنین میکنم. هم عبادت میکنم، و هم میخوابم، هم روزه میگیرم و هم افطار میکنم، گوشت و چربی میخورم و به همسر میگزینم، هر کس از سنت من روی برگرداند از من نیست.» [1]
نمونه دیگر دربارهی زهد فردی که خارج از زهد اسلامی است، جریان زهد ربیع بن خثیم معروف به خواجه ربیع [2] در قرن اول است که او را از زهاد ثمانیه (زاهدان هشتگانه) دانستهاند. و دربارهی او نقل شده است که «وی در بیست سال آخر عمر خود، بر آن بود که هیچ سخنی به جز ذکر خدا بر زبان نیاورد، روزی از روزها در حالی که وارد روستایی شده بود و به دنبال مسجدی بود از شخصی پرسید، آیا در روستای شما مسجدی هست؟ وی در جواب گفت: آری. خواجه ربیع پرسید پدرت زنده است یا مرده؟ که بی درنگ متوجه پیمان خود شد که نباید به غیر ذکر خدا سخنی به میان آورد و بعد از آن به هیچ امری از امور دنیا سخن نگفت.»[3]
این اعمال و رفتار خواجه ربیع و کسانی نظیر او چیزی جز زهد فردی و شخصی نیست که با این روش عرفان واقعی و زهد اسلامی را از مسیر اصلی خود خارج کرده و عملا با قرآن و سیره اهل بیت(علیهمالسلام) مخالفت میکنند. به گونهای که زینتها و روزیهای پاکیزهای که خداوند نصیب بندگانش فرموده را بر خود حرام کرده و زندگی سخت و دشواری را بر خود تحمیل میکنند. چنانچه خداوند متعال در قرآن به این مطلب اشاره فرموده و این افراد را سرزنش کرده است. «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ ]اعراف/32] اى پيامبر بگو زيورهايى را كه خدا براى بندگانش پديد آورده و نيز روزیهاى پاكيزه را چه كسى حرام گردانيده، بگو اين نعمتها در زندگى دنيا براى كسانى است كه ايمان آوردهاند و روز قيامت نيز خاص آنان مىباشد، اينگونه آيات خود را براى گروهى كه مىدانند بهروشنى بيان مىكنيم.»
بنابراین با توجه به آیات قرآن و سیره اهل بیت (علیهمالسلام) در زندگی، انسان باید از افراط و مبالغه در زهد پرهيز کرده و تفریط هم به خرج ندهد به گونه ای که در مادیات و دنیا غرق شود و دلبستگی شدید پیدا کند، بلکه حد وسط و اعتدال را باید در زندگی خود به وجود آورد.
پینوشت:
[1]. طباطبایی، محمد حسین، المیزان، فی تفسیر القرآن، بیروت، موسسه العملی للمطبوعات، ۱۴۱۷ق، ج۶، ص۱۱۳به بعد.
.[2] آیتالله خویی در مورد خواجه ربیع میگوید بسیاری از اهلسنت و شیعه نقل کردهاند که وی در جایزبودن جنگ بین حضرت علی علیه السلام و معاویه شک نمود و حضرت او را از این جنگ معاف نمود و او را به جایی فرستاد تا در صورت وقوع جنگ در مقابل کفار بایستد. وی در گفتاری دیگر نقل می کند که خواجه ربیع حتی حاضر نبود نام یزید را به بدی یاد کند و وقتی خبر شهادت امام حسین (علیهالسلام) را به او دادند گفت: بازگشت آنان به سوی خداست و خداوند به حسابشان رسیدگی خواهد کرد. خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث و تفضیل طبقات الرواة، ج8، ص174.
.[3]علامه امینی، اعیان الشیعه، دارالتعارف للمطبوعات،۱۴۰۳ق، ج۶، ص۴۵۵.
افزودن نظر جدید