تکریم و تقدیس ابلیس در آثار صوفیان
یکی از عقاید تصوف که کاملا مخالف قرآن و عقیدهی مسلمانان است، تکریم و تقدیس ابلیس از جانب صوفیان بوده و برخلاف قرآن، که او را دشمن، کافر و طغیانگر میداند، این افراد، ابلیس را عزتمند، جوانمرد و دوست خود دانسته و تعابیر گوناگونی را در بزرگداشت وی مطرح کردند.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از موضوعاتی که از قدیم، در میان ادیان و مذاهب وجود داشته، اعتقاد به وجود ابلیس و نيروهاى شرور است که دربارهی آن، نظرات و اعتقاداتی مطرح شده و اسلام نیز در قرآن کریم به خوبی به معرفی آن پرداخته است. ابلیس پیش از آفرینش حضرت آدم در صفوف فرشتگان الهی به عبادت میپرداخت، اما وقتی خداوند آدم را آفرید و به فرشتگان امر فرمود که به آدم سجده کنند، ابلیس از سجده سرباز زد و اینچنین از درگاه الهی رانده شد و به اغواگری و فریب انسان مشغول شد. در مورد اوصاف و ویژگیهای ابلیس، در قرآن از او، به کافر، سرکش، مستکبر، فتنهگر، فاسق، عصیانگر، ناسپاس، دشمن آشکار، ملعون و ... تعبیر شده است.
در حالی که در اقوال برخی از صوفیان و عارفنمایان، خصوصا در دورههای اولیه اسلام، عباراتی در تکریم و تقدیس ابلیس، که نشان از همدردی با ابلیس، کوچک شمردن گناه او و حتی اثبات بیگناهی اوست، دیده میشود. اهل تصوف، برخلاف آنچه در قرآن از ابلیس به شیطان رجیم، متکبر و كافر نام برده شده، او را موحّد و جوانمرد میدانند.
اولین فرد از صوفیه که در صدد دفاع و تطهیر ابلیس برآمد حسن بصری بود. وی در راستای بیگناه جلوه دادن ابلیس، خلقت نوری او را مطرح کرده و نور ابلیس را از نار عزّت میداند و در اینباره گفته: «همانا روشنایی شیطان از آتش عزت اوست و اگر نور خود را به خلق ظاهر کند به خدایی پرستیده میشود.»[1] حسن بصری در حالی ابلیس را عزتمند و بزرگ دانسته، که کاملا مخالف کلام الهی است، چون که در قرآن آمده که عزت تماما برای خداوند است و کسی که خواهان عزت است باید از خداوند درخواست کند. «مَن کانَ یُریدُ العِزَّةَ فَلِلَّهِ العِزَّةُ جَمیعًا.[فاطر/ 10] کسی که خواهان عزّت است (باید از خدا بخواهد چرا که) تمام عزّت برای خداست.»
یکی دیگر از سران صوفیه، که ابلیس را موحد دانسته و گفته کسی که از او توحید فرا نگیرد، زندیق خواهد بود، احمد غزالی است که در اینباره میگوید: «هرکس از ابلیس توحید نیاموزد زندیقی باشد، موسی در عقبه طور با ابلیس برخورد کرد و از او پرسید چرا به آدم سجده نکردی؟ گفت: حاشا که من به بشری سجده کنم، من دعوی توحید کنم و آنگاه به دیگری جز وی التفات کنم.»[2] این سخن غزالی دربارهی ابلیس، که او را در سجده نکردن بر حضرت آدم (علیهالسلام) موحد دانسته، کاملا با کلام الهی در قرآن تناقض دارد که فرشتگان و ابلیس را امر بر سجده کردن برابر حضرت آدم (علیهالسلام) کرده، ولی ابلیس بهخاطر سرپیچی از فرمان الهی از رحمت الهی دور و مورد لعنت الهی واقع شد. بنابراین با این اوصاف آیا میتوان ابلیس را موحد خواند و حتی درس توحید را از او آموخت؟
در تکریم و تقدیس ابلیس، این صوفیان نه تنها او را موحد و بزرگ دانسته، بلکه پا را از این فراتر نهاده و ابلیس را به عنوان اسوه و الگو در زندگی قرار دادند. چنانچه منصور حلاج، که گستاخانه و برخلاف عقاید مشهور، ابلیس را تکریم و تقدیس کرده ، او و فرعون را در جوانمردی و پایبندی در ادعای خود، الگو قرار داده و گفته: «سر نهادن بر زمین پیش غیر و جز معشوق و معبود ازلی را سجده کردن، حتی به امر او، شرک است و خلاف عبودیت و ناقض شرط جوانمردی و دعوی عاشقی است. ابلیس را آتش بیم دادند، از دعوی خود بازنگشت، و فرعون را به دریا غرق کردند، بر دعوی خود استوار بماند.»[3]
اشخاصی دیگر از نامآوران صوفیه چون، بایزید بسطامی، سهل تستری[4]، شبلی، ابوالعباس قصاب[5]، ابوالحسن خرقانی، و دیگران نیز بر حال ابلیس دل سوزانده و او را جوانمرد و صاحب مقام بلند دانستنهاند و در پی ایشان ابوالقاسم خرقانی، ابلیس را خواجهی خواجگان و سرور مهجوران لقب میدهد.[6] بنابر آنچه از صوفیان، نسبت به بزرگداشت ابلیس گفته شد، چیزی جز فساد عقیده و مخالفت با اوامر الهی، نمیتوان برای آنان تصور کرد.
پینوشت:
[1]. عینالقضات همدانی، عبدالله، تمهیدات، بهکوشش عفیف عسیران، تهران، 1341ش، ص 211.
[2]. زرین کوب، عبدالحسين، جستجو در تصوف ایران، انتشارات امیر کبیر، تهران، 1388ش، ص 106.
[3]. حلاج، حسین بن منصور، طواسین، بهکوشش لوئی ماسینیون، پاریس، ۱۹۱۳م، ج۱، ص ۵۰-۵۱.
[4]. عطار، فریدالدین، تذکرة الاولیاء، ، به کوشش نیکلسون، لیدن، ۱۳۲۲ق/۱۹۰۵م، ج1، ص158و258.
[5]. همان، ج 2، ص 180و186.
[6]. خرقانی، ابوالحسن، ، منتخب نور العلوم، به کوشش مجتبی مینوی، تهران، ۱۳۶۰ش، ج۱، ص ۱۳۰.
افزودن نظر جدید