خدای مجسم در اعتقادات انحرافی اکنکار

  • 1395/11/27 - 12:27

در عرفان نوظهور اکنکار خدا همانند یک انسان عمل می‌کند و ویژگی انسان تربیت شده‌ای را دارد که تنها اشخاصی را هدایت می‌کند که وارد حلقه پذیرش او شده‌اند. این خدای جسمانی هر چند وقت یک‌بار به زمین می‌آید تا به بررسی حوادث زمینی بپردازد. این دیدگاه باعث شده افرادی که جذب آن‌ها می‌شوند از لحاظ بحث توحید دچار انحراف شدیدی شوند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ اکنکار در واقع فرقه‌ای نو بنیاد و نوظهور است که در سال‌های اخیر، خود را مطرح کرده و دارای اعتقادات خاصی است. اکنکارها در حقیقت اشخاصی هستند که خود را ترویج دهنده‌ی سلوک حقیقی به پیروان خود معرفی کرده‌اند و هر کس با اعتقادات نادرست آنان مخالفت کند شدیدا مورد هجمه آن‌ها قرار می‌گیرد. در مورد اعتقاد اکنکار به خداوند متعال باید بیان کرد؛ این فرقه دارای اعتقادی عجیبی است و از خداوند به عنوان «خالق مرد که توسط سوگماد تعالی تعیین شده»[1] نام می‌برند. خداوند در فرقه اکنکار دارای قابلیت‌های به‌خصوصی است که برای نمونه به مواردی از آن اشاره خواهیم کرد:
1- بالاترین مقامی است که می‌تواند به جهان پایین بیاید؛
2- فقط افرادی که وارد حلقه پذیرش او شده‌اند به سوی بهشت هدایت می‌شوند؛
3- راهنمای افرادی است که وارد حلقه پذیرش شده‌اند؛
4- به عنوان استاد حق به پیروان این آیین خود ساخته معرفی شده است؛
5- روح پیروان خود را به جریان مسموع حیات اتصال می‌بخشد؛
6- مساعدت سفید روح و اتصال به جریان صوتی حیات و آزادی معنوی از آن اوست؛
7- دارای نمایندگانی در روی زمین است.[2]
در مکتب اسلام ناب محمدی و ادیان الهی که تحریف نشده‌اند، خداوند بدون هرگونه عیب و نقص است و هیچ یک از نشانه‌های مخلوقات زمینی و آسمانی را ندارد و دارای تمام کمالات و ارزش‌های والا است. رویکرد ادیان الهی نسبت به خالق زمین و آسمان، به گونه‌ای است که می‌کوشند تا مقام متعالی خداوند را از مقام زمینی و پست انسان جدا کنند ولی در اکنکار خداشناسی آن قدر درهم آمیخته است که ناخودآگاه «انسان خدایی» را به ذهن متبادر می‌کند تا شاهد اوج انحراف فکری این مکتب خودساخته باشیم.
این ویژگی را می‌توان به نوعی با عیسی خدایی مسیحیت مقایسه کرد. دین مسیحیت با روی کار آمدن قدیس پولس و با قائل شدن به تثلیث و عیسی خدایی مرز بین انسان و خدا را در هم آمیخت. هر چند مسیحیت تمامی انسان‌ها را خدا و یا حتی فرزند خدا نمی‌داند اما با آزمون خدا شدن عیسی(علیه السلام) خدا از آسمان به زمین کشیده شد و در قواره یک انسان صالح قرار گرفت. اکنکار نیز مرتبه عالیه «انسان خدایی» را در رخ ماهانتا به نظاره نشسته است و تلاش می‌کند پیامبران و بزرگان هر عصر را به خود منتسب کنند.  «تمامی دانشوران مشرق زمین، بخشی از نهضت اک بوده‌اند. تا آن جا که من می‌فهمم، زرتشت، دانشمند ایرانی که صدها سال قبل از میلاد مسیح می‌زیست یکی از مقتدایان نظام باستانی اک است.»[3]
نکته جالب موضوع مصادره کردن بزرگان و شاعران ایرانی توسط عرفان نوظهور اکنکار است. سرکرده این عرفان نوظهور معتقد است: «حافظ و مولوی»[4] جزو آیین خودساخته اکنکار بوده‌اند و تمام قدرت خود را از نظام اکنکار آموخته‌اند!!! «مسلماَ مثنوی برای مردم آن زمان سودبخش بوده و شاید هنوز هم برای برخی مفید باشد. امّا باید به خاطر داشته باشید که من (مولانا جلال الدین رومی) آن را برای معاصرین خود نگاشتم و این یعنی چیزی بیش از هفتصد سال قبل. امروز استاد حق در قید حیات (هارولد کلمپ)، با مردم این روزگار به زبان خودشان سخن می‌گوید. کلام او زنده است. وقتی تو کلمات او را مطالعه می‌کنی، صرفاَ یک رشته لغت را نمی‌خوانی. بلکه قلب خود را می‌گشایی. بنابراین هنگامی ‌که بر روی اک مراقبه می‌کنی، می‌توانی با قلبی خالص و گشوده در دانش آن سهیم گردی. کلمات و کاغذی که بر آن چاپ شده‌اند، تنها بدین جهت اهمیت دارند که در گشودن آگاهی و قلب جوینده در حکم کلید عمل می‌کنند.»[5]

پی‌نوشت:

[1]. برگرفته از پال توئیچل، مترجم: هوشنگ اهرپور، گفتگوهایی با استاد، انتشارات نگ‍ارس‍ت‍ان‌ ک‍ت‍اب‌، سال نشر1380، ص34-59.
[2]. همان.
[3]. هارولد کلمپ و پال توئیچل،  قوانین معنوی اک، انتشارات نگارستان، سال چاپ1380، تهران، ص 35.
[4]. همان، ص46.
[5]. همان، ص130.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.