چلهنشینی صوفیه، عرفانی یا شیطانی؟
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از مهمترین انحرافات و بدعتهایی که در بین بسیاری از صوفیه قدیم رایج بوده است چلهنشینی است که صوفیان بهوسیله آن از مردم دوری جسته و خود را از اکثر حلالها محروم میکردند و به ریاضتهای مختلفی مشغول میشدند. چلهنشینی، به معنای خلوتنشینی سالک به مدت چهل روز یا در چند دوره چهل روزه است که از جمله شرایط آن این است که با اجازه شیخ[1] و خلوص نیت و داشتن طهارت بدن در حجرهای تاریک همراه با سکوت و روزهداری یا کم کردن خوراک باشد و بر ذکر مداومت داشته باشد.[2] همچنین به سالک صوفی توصیه میشد که به هنگام چلهنشینی به حالتِ چهارزانو یا دوزانو و روبهقبله به ذکر بنشیند و در شبهای ابتدای چلهنشینی بیدار باشد و نخوابد، همچنین به چیزی یا جایی تکیه ندهد و خوراک حیوانی را ترک کند.[3] همه این موارد خود ریاضتی هستند که سالک صوفی در مدت چلهنشینی باید آنها را رعایت کرده و درواقع سالک در هر دوره از چلهنشینی باید به ریاضت مخصوصی اشتغال داشته باشند، بهطوریکه شیخ با هر چلهای، ریاضتهای جدیدی را به آن سالک دستور میدهد تا آلودگیهای نفسانی وی کاملاً از بین برود که البته تعداد این چلهها به نظر شیخ بستگی داشته، بااینحال، سالانه یک تا چهار چله برای صوفیان معمول بوده است.[4] البته بعضی از صوفیان برای خلوتنشینی مدتزمان مشخصی تعیین نکرده و بعضی ماهها بلکه سالها در عزلت و خلوتنشینی به سر میبردند ولی برخی از صوفیه دوره چهلروزه را ترجیح داده و آن را به حدیثی از پیامبر اکرم(صلیاللّه علیه و آله و سلم) که طبق آن هرکس که چهل بامداد خود را برای خدا خالص کند، خدا چشمههای حکمت را از دل او بر زبانش جاری خواهد ساخت[5] و به خلوت چهل شبانه روزه موسی(علیهالسلام) در کوه طور مستند کردهاند و بدینوسیله در پی تأیید و اعتباربخشی به آن بودند. در حالی صوفیه با این روایت در پی اثبات و تأیید چلهنشینی هستند که نهتنها این روایت ربطی به چلهنشینی ندارد، بلکه این رسم صوفیانه در زمان پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) و صحابه معمول نبوده است.[6] درواقع باید گفت اگر حقایق عالم برای انسان بهوسیله چلهنشینی بهدست میآید، دیگر چه نیازی به بعثت پیامبران و وصایت اولیاء است؟ و اگر با چلهنشینی و ریاضت میتوان به حقیقت رسید، دیگر چه نیازی به علم و دانش است و العیاذ بالله، پیامبر اکرم(صلی اللّه علیه و آله) میبایست بهجای فرمان به طلب علم و دانش، دستور به ریاضت و چلهنشینی میدادند! حال اینکه میبینیم دستورات ایشان صریحاً به یادگیری علم و دانش بوده است آنجا که میفرماید: «طَلَبُ العِلمِ فَریضَةٌ عَلی کلِّ مُسلِمٍ و مُسلِمَةٍ.[7] یادگیری علم و دانش بر هر مرد و زن مسلمانی واجب است.» دیگر اینکه چلهنشینی حضرت موسی به دستور خداوند متعال و برای گرفتن الواح تورات بوده است و اگر راه رسیدن به حقیقت و سعادت در چلهنشینی و ترک دنیا بود، یقینا خداوند متعال انسانها را الزام به آن میکرد.
ازجمله اقطاب و بزرگان صوفیه که به چلهنشینی آنان در کتب صوفیه اشارهشده است اوحدالدین کرمانی است که ۷۲ چله و به علاءالدوله سمنانی ۱۴۰ چله در خانقاه سَکاکیه در سمنان و نیز ۱۳۰ چله در جاهای دیگر[8] نسبت دادهشده است و این نیست جز آنکه صوفیان قدیم برای عزلت و چلهنشینی خود اعتبار و اهمیت ویژهای قائل بودند و دوری جستن از مردم را لازمه یک صوفی دانستهاند، چنانچه احمد بن عاصم انطاکی یکی از علامات صوفی را بیزاری از خلق میداند[9] و بایزید بسطامی عزلت و گریختن از مردم را علامت شناخت حق توصیف کرده است.[10] همچنین هجویری ریاضت و چلهنشینی صوفیان را سبب آشکار شدن اسرار برای آنها دانسته و میگوید: «اصل چلهٔ ایشان تعلق به حال موسی(علیهالسلام) دارد و اندر مقام مکالمه در ستاید و چون خواهند که کلام خداوند عزوجل به سر بشنوند، چهل روز گرسنه باشند و چون سی روز بگذرد، مسواک کنند و از بعد آن ده روز دیگر باشند، لامحاله خداوند به سر ایشان سخن گوید ازآنچه هر چه انبیا را بر اَظهار روا بود اولیا را بر اَسرار روا بود.»[11]
در حالی صوفیه مدعی این هستند که چلهنشینی صوفیان باعث صفای قلب و رسیدن به حقائق و اسرار میشود که در دین اسلام، با چلهنشینی و گوشهگیری بهصورت صوفیانه آن که همراه با ریاضات غیرشرعی است برخورد شده و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و ائمه اطهار (علیهمالسلام) بهشدت با رهبانیت مبارزه کردهاند و مسلمانان را از دوری گزیدن از یکدیگر منع کردهاند، هم چنانکه مولانا امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) میفرماید: «همواره با سواد اعظم (شهرهای بزرگ و دارای جمعیت زیاد) باشید که دست خدا با جماعت است و از پراکندگی بپرهیزید که انسان تنها، بهره شیطان است، همانگونه که گوسفند تکرو بهره گرگ است.»[12] لذا چلهنشینی صوفیانه مورد تأیید عرفان اسلامی نبوده چراکه همراه ریاضتهای غیرشرعی است که در چلهنشینی عارفان حقیقی دیده نمیشود و آنچه صوفیه از اسرار و تواناییها که مدعی هستند بهوسیله ریاضت و چلهنشینی بهدست میآورند، درواقع اسرار و تواناییهای است که به کمک شیطان برای چلهنشین حاصل میشود، نه خداوند متعال، لذا باید این چلهنشینی را شیطانی دانست نه عرفانی، چراکه چلهنشینی صوفیانه بسیاری از معیارهای اسلامی و شرعی چلهنشینی عارفان را نداشته است.
پینوشت:
[1]. نسفی، عزیز الدین محمد، کشف الحقایق، تصحیح مهدوی دامغانی، نشر بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، ۱۳۵۹، ج ۱، ص ۱۳۴ و ۱۳۵
[2]. یحییبن احمد باخرزی، اوراد الاحباب و فصوص الآداب، ج ۲، ص ۳۱۴، ج ۲ فصوص الآداب، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۴۵ش
[3]. نسفی، عزیز الدین محمد، کشف الحقایق، تصحیح مهدوی دامغانی، نشر بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، ۱۳۵۹، ج ۱، ص ۱۳۴
[4]. همان، ص 133
[5]. ابن بابویه، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا، مصحح مهدی لاجوردی، قم، ۱۳۶۳ ش، ج ۲، ص ۶۹،
[6]. عزالدین کاشانی، محمود بن علی، مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، مصحح جلالالدین همایی، نشر هما، تهران ۱۳۶۷ ش ج ۱، ص ۱۶۰
[7]. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، دار الکتب اسلامیه، 1407 ه ق، ج 1 ص 35 ح 1
[8]. شوشتری، نورالله بن شریف الدین، مجالس المؤمنین، نشر اسلامیه، تهران، ۱۳۵۴ش، ج ۲، ص ۱۳۴
[9]. محمد بن منور، اسرارالتوحید فی مقامات أبی سعید، تصحیح و تنظیم شفیعی کدکنی، محمدرضا، انتشارات آگاه، تهران، 1386، ص 28
[10]. عطار نیشابوری، فریدالدین، تذکره الاولیا، ص 136
[11]. هجویری، ابوالحسن علی بن عثمان، کشفالمحجوب، به تصحیح وژکوفسکی، چاپ دهم، 1387 ش، ص 418
[12]. نهجالبلاغه، خطبه 127
افزودن نظر جدید