اثرات کمتقیدی به شریعت
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از مسائلی که صوفیه با آن درگیر است و از اینسو مورد مذمت فقها و اهل شریعت واقع میشود، کم تقیدی این نوع فرقهها به دستورات شرعی است. این امر تا جایی پیش رفته که در طول دوران مختلف همواره صوفیه مورد مذمت فقها و اهل شریعت بوده و هستند.
کمت قیدی به شریعت در ابعاد مختلفی خود را نشان میدهد؛ از جمله:
1. رفتارهای اجتماعی:
بیشترین انعکاس این مسأله در رفتارهای اجتماعی است که از نمونههای آن میتوان شارب و گوشهنشینی را نام برد. معمولاً اشخاصی که صوفی مسلک هستند، دارای شارب یا موی بلند هستند و حالآنکه در اسلام از شارب بلند نهی شده است. بزرگان این فرقهها هم علیرغم اینکه خود دارای شاربی بلند بوده و هستند، درعینحال مریدان را از داشتن سبیل بلند نهی کرده، و حالآنکه بزرگان سلاسل صوفیه قریب بهاتفاق همگی دارای سبیل بلند هستند. چنانکه سلطان حسین تابنده در کتاب "رساله رفع شبهات" در جواب مخالفین دست به توجیهاتی زده است. وی مینویسد: «به فرمایش مرحوم جدّ امجد اعلی جناب حاج ملّا سلطان محمد سلطان علیشاه دینی را به مویی نبستهاند؛ و ثانیاً در میان سلسله فقرا تقیدی به زدن یا گذاشتن نیست و از طرف بزرگان امری به گذاشتن نشده و در بعضی زمانها یا امکنه علامتی بوده برای شناسایی یکدیگر و بسیاری از فقرا میزنند و اصلاً مورد اعتراض هم در سلسله نیستند، چون این قبیل امور آداب تنظیفیه است و مربوط به عبادت نیست و شارع مقدّس برای این قبیل امور جزئیه اهمیتی قائل نشده.»[1] این در حالی است که شخص آقای تابنده درحالیکه معتقد است دین را به مویی نبستهاند، دارای سبیلهای بلندی است و تمامی اعضای فرقههای صوفیه نیز به همین شمایل هستند. پس اگر صوفیه معتقد است دین را به مویی نبستهاند، چرا اعتقاد اکثر قریب به اتفاق ایشان به مویی بند است و حاضر نیستند سبیل خود را کوتاه کنند؟
2- رفتارهای تربیتی:
در برخی از طریقهها با مواردی مواجه میشویم که برای تربیت نفس از راهکارهایی استفاده میکنند که با مذاق شریعت سازگار نیست، مانند تشویق به عشق مجازی برای تحصیل عشق خداوند متعال. ترغیب به عشق مجازی در میان صوفیان بهجایی رسید که عده کثیری به انحراف این فرقه اعتراض کردند. اما برخی از بزرگان صوفیه همانند جامی این اعمال صوفیه را توجیه کرده و نوشته است: «حسن ظن، بلکه صدق اعتقاد نسبت به جماعتی از اکابر چون "شیخ احمد غَزالی" و "شیخ اوحدالدین عراقی" که به مطالعه جمال ظاهر صوری حسی اشتغال مینمودهاند آن است که ایشان در آن صُوَر، مشاهده جمال مطلق حق سبحانه میکردهاند و بهصورت حسّی مقید نبودهاند و اگر از بعضی کُبَرا نسبت به ایشان، انکاری واقعشده است مقصود از آن، آن بوده باشد که محجوبان آن را دستوری نسازند و قیاس حال خود بر حال ایشان نکنند و جاویدان در حضیض خذلال و اسفلالسافلین طبیعت نمانند. [2]
بااینحال میتوان نوشته ملاصدرا را در جواب او آورد و گفت: «چون عشق بر اساس کمال است، پس معشوق حقیقی همان کمال مطلق خواهد بود. اما در سریان عشق، در قوس نزول و صعود، طبعاً عشق هم دارای مراتب و درجات شده و عاشقها و معشوقها هم متفاوت خواهند بود و عشق برای هر موجودی نسبت به کمال آن موجود جلوهگر میشود. اما ازآنجاکه هر کمالی نسبت به کمال بالاتر از خویش ناقص است، عشق در هر مرتبهای به مرتبه بالاتر از آن تعلق خواهد گرفت و چون بالاترین مرتبه کمال، کمال حضرت حق است پس معشوق حقیقی، ذات حضرت حق بوده و عشق حقیقی عشق به ذات او خواهد بود و بقیه عشقها و معشوقها بهصورت مجازی و واسطه مطرح خواهند شد. [3]
3- میزان اهتمام به دستور شرع:
در مواردی که بزرگی بهواسطه واردات قوی یا ضعف و نقصان مکتب تربیتی یا کمی مراقبه نسبت به شریعت کم دغدغه میشود، معمولاً چندان ارادتمندان خود را به عمل به دستورات شرع ترغیب نمیکند و ارشاداتش برداشتن حال خوش و فهم و ادراک توحید و واردات معنوی متمرکز میشود و طبیعتاً کمکم مریدان آن مکتب تربیتی از شریعت دور میشوند و گاهی پس از یکی دو نسل کلاً از شریعت بریده میشوند.
بااینحال میبینیم که تقید نداشتن به احکام شریعت موجب بروز اثراتی میشود که هم برای فرد و هم برای اجتماع مضر است.
پینوشت:
[1]. تابنده حسین (رضا علیشاه)، حقیقت، تهران، 1377، صص 141 و 142
[2]. نورالدین عبدالرحمن جامی، نفحات الانس من حضرات القدس، سخن، 1394، ص 590 و 591
[3]. ابنسینا حسین بن عبدالله، ترجمه مجموعه رسائل شیخالرئیس ابنسینا، مترجم سید محمود طاهری، انتشارات آیت اشراق، قم، 1388، فصل 6
افزودن نظر جدید