سبک زندگی و گرایش به شبهجنبشهای معنوی
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ سبک زندگی افراد بر اساس ارزشهای پایهای آنها شکل میگیرد و در قالب مجموعهای از رفتارهای قابل مشاهده و معنیدار از سوی فرد تعریف میشود. در گذشته سبک زندگی چندان معنا نداشت، زیرا افراد در جوامع پیشامدرن امکان گستردهای برای انتخاب نداشتند.[1] و معمولا به همان شیوهای که والدینشان زندگی میکردند، زندگی خود را ادامه میدادند؛ اما در روزگار ما نقش مردم در تولید کاهش یافته، جریان پول در بین مردم زیاد شده و عرضه انواع محصولات و خدمات قابل خرید به شکل سرسامآوری افزایش پیدا کرده است. در این شرایط افراد از گزینههای زیادی برای انتخاب در زندگی مادی و معنوی خود مطلع میشوند و میتوانند در بین آنها دست به انتخاب بزنند. این انتخابها تابع نیازهای واقعی نیست و نیازهای خالی و ذهنی در شکلگیری انتخابها دخالت میکند. مد، تبلیغات، تنوعطلبی و نشان دادن هوش، فرهنگ و شخصیت بالا بسیاری از انتخابهای زندگی را به کنشهای نمادین تبدیل کرده است. کنشهای معناداری که هویت فرد را میسازد و به تصور فرد از خودش شکل میدهد.
ساختار بازاری، مصرفی و تفننی که با مفهوم سبک زندگی تعریف میشود، مجالی برای ورود معنویت اصیل به زندگی باقی نمیگذارد. زندگی امروزی با معنویتها و دینهای اصیل که هدفشان تزکیه و تربیت انسان بود، سازگار در نمیآید. معنویت حقیقی برنامهای برای تحول در اعماق وجود انسان است، نه صرفا بازی در سطح و سبک زندگی. در این شرایط نیازهای معنوی مردم به گزینههای متنوع و تفننی برنامههای معنوی خاص در میان برنامههای گوناگون معنوی معطوف میشود و ارضا نشدن از یک برنامه به طور طبیعی با تغییر سبک معنوی جایگزین میشود.
به این ترتیب کاملا عادی تلقی میشود که شما میتوانید مدت زیادی با یک سبک معنوی زندگی کنید و طبیعی است که پس از مدتی خسته شوید و به الگو یا برنامۀ معنوی دیگری در سبک زندگی خود رو بیاورید.
راه یافتن معنویت به سبک زندگی به معنای راه یافتن معنویت به اعماق وجود و زندگی انسان نیست، بلکه گاهی به بریده شدن از جنبههای ثابت، اصیل و پایدار وجود انسانی منجر میشود. موضوع سبک زندگی مجموعهای از عوامل نظیر تنوعطلبی، تکثرگرایی، سرعت تغییرات و بحران ارزشها را به همراه آورده است که همه در شمار علل گرایش و زمینههای پیدایش شبهجنبشهای معنوی هستند.
فهرستی از عوامل برآمده از سبک زندگی که علت گرایش به شبهجنبشهای معنوی هستند، از این قرار است:
1. مشکلات و بحرانهای روانی؛
2. بحرانها و مشکلاتی که در روابط اجتماعی وجود دارد؛
3. تکیۀ شبهجنبشهای معنوی بر خلأهای زندگی، نظیر شادی، آرامش، درمان و...
4. تنوعطلبی
5. تکلیف گریزی
6. تکثرگرایی
7. راحتطلبی
8. جستوجو معنای زندگی
9. تمایل به تجربه اوج و تجارب خوش شبهعرفانی که همیشه در انسان وجود داشته و همانطور که موجب گرایش به معنویت حقیقی میشود، علتی برای گرایش به شبهجنبشهای معنوی نیز به شمار میآید.
10. اشتیاق برای مشاهده تواناییهای خارقالعاده یا برخورداری از این قدرتهای ویژه نظیر ذهنخوانی، درمانگری، پیشگویی، برونفکنی روح از جسم و...
11. کنجکاوی انسان از یکسو و رازپردازیهای شبهجنبشهای معنوی که منجر به تحریک انگیزه کنجکاوی منهای عقلانیت میشود.
12. سر خوردگی از ادیان اصیل، علت دیگر برای گرایشبه شبهجنبشهای معنوی است. این علت به چند طریق ممکن است که فعال شود:
یکم، نرسیدن به نتایج مورد انتظار از معنویت دینی. براساس کنش عقلانی فرد از تدین خود انتظار نتیجه دارد. با توجه به بحرانهای روانی و مشکلات معاصر، ظرفیتهای پاسخگویی معنویت دینی به بخشی از نیازهای مردم نشان داده نشده است. این ناکامی معنوی موجب روگردانی مردم بهسوی شبهجنبشهای معنوی که ادعاهای کاربردی دارند، میشود. در واقع نداشتن اجتهاد پویا در حوزههای علمیه، بهویژه در تعالیم معنوی اسلام، کارآمدی و قابلیت کاربردی شدن آموزههای اخلاقی و معنوی را با مشکل روبرو کرده است.
دوم، سوء رفتار متدینان و منسوبین به دین، علت دیگر سرخوردگی از معنویت دینی و روگردانی به شبهجنبشهای معنوی است.
سوم، تضاد هنجاری بعد از انقلاب، برای گروهی وضعیت بیهنجاری و نوعی دیگر از سرخوردگی را ایجاد کرده است؛ بهطوری که معنویتهای غیردینی را بر معنویت دینی ترجیح داده و به سوی شبهجنبشهای معنوی میروند.[2]
پینوشت:
[1]. جامعهشناسی، گیدنز، تهران، نشر نی، چاپ سوم، 1388، 121.
[2]. برای اطلاع بیشتر، آسیبشناسی شبهجنبشهای معنوی، مظاهری سیف، نشر صهبای یقین، ص 164.
افزودن نظر جدید