خودشناسی از منظر محمد علی طاهری

  • 1395/09/21 - 15:19
در روش سلوکی که طاهری برای پیروانش طراحی کرده است تلاش، کوشش و خودسازی هیچ‌گونه جایگاهی نداشته و به‌جای خودسازی، اتصال به «شبکه‌ی شعور کیهانی» پیشنهاد می‌شود تا از رهگذر این اتصال، فرد بدون هیچ تلاشی به خودسازی و تزکیه و در یک کلام به عرفان نائل آید. طاهری آن‌چه آن‌را خودشناسی سنتی نامیده است را تنها به عنوان پله‌ی اولیه باور دارد و روش خود را فراتر از خودشناسی اسلامی می‌داند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در روش سلوکی  که طاهری برای پیروانش طراحی کرده است تلاش، کوشش و خودسازی هیچ‌گونه جایگاهی نداشته و به‌جای خودسازی، اتصال به «شبکه‌ی شعور کیهانی» پیشنهاد می‌شود تا از رهگذر این اتصال، فرد بدون هیچ تلاشی به خودسازی و تزکیه و در یک کلام به عرفان نائل آید.

طاهری برای دستیابی به انواع تزکیه تنها برخورداری از رحمت الهی از راه اتصال به شبکه‌ی شعور کیهانی را لازم و ضروری دانسته است: «تزکیه‌ی درونی بدون ارتباط با خدا و برخورداری از رحمانیت او امکان ندارد. در صورتی که انسان به تزکیه‌ی درونی برسد، خواه ناخواه رفتار او هم، تحت تأثیر این تزکیه قرار می‌گیرد و به‌طور بنیادی اصلاح می‌شود. بنابراین، اصلاح زیربنایی، با ورود به مسیر عرفان و تجربه‌ی پله‌ی عشق به دست می‌آید. برای این منظور، رحمانیت خداوند در انواعی از ارتباط با او جریان می‌یابد و تحولاتی از قبیل «تزکیه اخلاقی» و «تزکیه تشعشعاتی» اتفاق می‌افتد.»[1]

طاهری شناخت اصیل درونی که مورد تأیید و تأکید قرآن و عترت (علیهم‌السلام) است را شناختی سنتی و مقدماتی معرفی می‌کند و سعی دارد انگاره‌ی موهوم «ذهن بی ذهنی» خود را جایگزین آن بکند. وی همچنین از خدایی و شناخت خود و گزاره‌ی روایی «من عرف نفسه فقد عرف ربه»[2]«هر کس خود را شناخت، پس به درستی که خدای خود را شناخته است.» این‌گونه برداشت کرده است که یک خدای درونی و یک خدای بیرونی وجود دارد.

طاهری می‌گوید: «در خودشناسی سنتی می‌گویند که خودت را بشناس، خب رفتیم درون خود. آیا مسئله حل است؟ خدای درون، خدای بیرون، آیا خدا درون است یا خدا بیرون است؟ کدام یکی؟ خب حالا ما می‌رویم درون، از بیرون غافلیم وقتی می‌رویم بیرون، از درون غافلیم، خب حالا بفرمایید که درون و بیرون معنا دارد یا ندارد؟ لذا در یک جایی گفته می‌شود که خودت را شناختی، خدا را می‌شناسی، یک جایی دیگر می‌آیید می‌بینید که درون معنی نمی‌دهد، بیرون معنی نمی‌دهد و ما آمدیم کردیم خدای درون و خدای بیرون...»[3] طاهری آن‌چه آن‌را خودشناسی سنتی نامیده است را تنها به عنوان پله‌ی اولیه باور دارد و روش خود را فراتر از خودشناسی اسلامی (به گفته‌ی او درونی و سنتی) می‌داند.

وی گفته است: «در واقع آن‌که می‌گویند خودشناسی، خداشناسی، اشتباه نیست. نگفتیم اشتباه است، برای یک پله، قابل قبول است، آن پله را که پشت سر می‌گذاری، می‌آئی می‌بینی که درون، بیرون، درون و بیرونی دیگر نداریم، تازه خودت را که بشناسی، خودت کی هستی؟ جهان هستی، من الآن اگر بگویند خودت را بشناس فورا می‌روم درون خودم، فکر می‌کنم که این محدود است ولی محدوده نهایی ما، کالبد روح جمعی ما، به وسعت جهان هستی هست، پس آن‌جا نه این که غلط است، تصور ما غلط است، خودت را بشناسی، دنیا را می‌شناسی، وقتی خودمان را شناختیم، می‌بینیم که آخرین کالبد ما، کالبد روح جمعی است.»[4]

طاهری در مورد بی‌نیازی فرد برای تلاش و کوشش و خودسازی گفته است: «با سعی، کوشش، تقلا و اراده نیز نمی‌توان به دنیای عشق دسترسی پیدا کرد.»[5]
وی در جای دیگری نگاشته است: «در عرفان کیهانی (حلقه)، عوامل انسانی، خصوصیات فردی، شرایط جغرافیایی و اقلیمی، امکانات و توان‌های فردی و... نقشی در ایجاد اتصال و دریافت‌های ماورایی ندارند. بنابراین، موارد زیر هیچ‌گونه تأثیری در استفاده از حلقه‌‌های عرفان کیهانی (حلقه) و کمال‌پذیری انسان ندارد؛ ... سعی، کوشش، تلاش، اراده، تقلا و... .»[6]

او همچنین برای بهره‌مندی از روش درمانی عرفانی خود توصیه به «تسلیم شدن و خود را سپردن و دست برداشتن از تلاش و تقلا در موارد معنوی و آسمانی، در حلقه‌های رحمانیت»[7] می‌کند تا ستیز روش سلوکی خود با تلاش و خودسازی را آشکار کرده باشد.[8]

پی‌نوشت:

[1]. محمد علی طاهری، ارمنستان، گریگور تاتواتسی، ص 120.
[2]. بحار الأنوار، علامه مجلسی، بیروت، ج 57،  ص 317.
[3]. جزوه دوره ششم، محمد علی طاهری، تشعشع دفاعی، ص 89.
[4]. همان، ص 91.
[5]. انسان از منظری دیگر، محمد علی طاهری، نشر ندا، تهران، ص 62.
[6]. همان، ص 134.
[7]. همان، ص 82.
[8]. برای اطلاع بیشتربه، نجات از حلقه مراجعه کنید.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.