تطبیق دعا با قانون جذب؛ آری یا خیر؟
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذهب_ امروزه مروجان فرضیه جذب در کشور ما، درصدد بومیسازی آن هستند و اصرار دارند بهطور کامل این فرضیه را با متون قرآنی و روایی سازگار نشان دهند؛ از اینرو در موارد متعددی آیهها و احادیث دینی را دستاویز قرار دادهاند. این افراد از آنجا که هم علاقهمند به آموزههای اسلامی و هم دلبسته به یافتههای علوم جدیدند، به کار تطبیقی روی آورده و به زعم خود مفهوم قانون جذب را از دل متون و ادله دینی بیرون کشیدهاند. بدینسان میخواهند بگویند قانون جذب نهتنها یافته جدیدی نیست، بلکه جزو آن دسته از میراث دینی است که تاکنون به آن توجه نداشتهایم و جدید بودنِ آن برای ما از آن روست که تاکنون نسبت به آن در غفلت و بیخبری به سربردهایم.
علاقهمندان دینی سازی قانون جذب، هم به آیات قرآنی و هم به روایات معصومین تمسک کردهاند. یکی از مشهورترین روایاتی که امروز برای تبلیغ قانون جذب از آن سود میبرند، روایت اصول کافی در باب دعاست. امام صادق (علیهالسلام) فرمود: «هنگامی که خدا را میخوانی چنان باش که گویا دعایت برآورده شده و خواستهات آماده است»[1] آنچه دربارهی این حدیث و امثال آن نباید مورد غفلت واقع شود، تأمل در معنای دعاست. دعا در متون دینی به معنای درخواست خاشعانه از خداوند متعال است. در دعا انسان نه از خودش، که از منبع لایزال الهی طلب میکند و این درخواست را متواضعانه مطرح مینماید و صدالبته انسان مؤمن قبل از همهی اینها باید اعتقاد و اندیشهی صحیحی دربارهی خدای خویش داشته باشد؛ به عبارت روشنتر بنا بر منابع دینی، فرد دعا کننده باید در سه محور، بینش خود را اصلاح کند: ۱. توجه به اجابت کنندهی درخواست (اعطا کننده)؛ ۲. نظام باورها (جهانبینی)؛ ۳. صورت دعا (کیفیتِ درخواست).
در قانون جذب، هر سه محور بالا (اعطا کننده، کیفیت درخواست و اصولِ اعتقادات انسان)متفاوت تبیین میشوند.
اولاً قانون جذب، ذهن آدمی را اعطا کننده میداند و این منبع درونی را چنان قدرتمند معرفی میکند که با وجود این قدرت بیکران، هیچ منبع بیرونی صاحب تأثیر فرض نمیشود. قانون جذب قوهی خلاقی درون هر فرد تصویر میکند که انسان را از هر نیروی دیگر بینیاز میسازد. به همین دلیل جایگاه خدا در قانون جذب جایگاه متعالی نیست، بلکه جایگاهی فرو دین است که با وجود ذهن، به استمداد از او نیازی نیست.
دوم اینکه دعا باید با خشوع همراه باشد و انسان موحد بداند که در جایگاه مخلوق نشسته و به سوی خدای متعال دست نیاز دراز کرده است؛ اما در قانون جذب، همهی اشیاء و تمام هستی در خدمت سرخوشی انسان قرار دارند و انسان نهتنها تمنا نمیکند، که فرمان میدهد و بر سر مسند خدایی تکیه میزند. به همین دلیل در قانون جذب، کسی به خاکساری تشویق نمیشود و تواضع، ارزش به حساب نمیآید، بلکه انسان هرچه طلبکارانهتر با کائنات مواجه شود، بیشتر میتواند خواستهی خود را بستاند.
سوم اینکه انسان مؤمن آنگاه دعایش به اجابت میرسد که از باور و اعتقادِ صحیحی برخوردار باشد؛ اما قانون جذب تنها باوری را که لازم میداند، باور به قدرت خلق درون است و بس. رهبران جذب بارها گفتهاند: «برای دستیافتن به خواستهها نیاز نیست به دین، اندیشه یا مکتب خاصی پایبند باشید، همین قدر که بدانی به بزرگترین فرستنده مخابراتی روی زمین مجهزی، کار تمام است و میتوانی به دنیا فرمان دهی.
طبق ایدهی جذب، دعا چون مقدمهی تجسم و تمرکز اهمیت پیدا میکند؛ نه از آنرو که ابزاری مستقل در خدمت تعالی انسان است. زیارت نیز چون به انسان قدرت تداعی بیشتری میدهد، مفید است؛ نه چون زیارتشونده دارای روحی بزرگ است که میتواند دیگران را در تعالی روحی دستگیری نماید. بنابراین اگر در میخانه این تداعی صورت گیرد، میخانه هم مثل زیارتگاه، تقدس و ارزش پیدا میکند؛ پس میتوان زیارت و زیارتگاه را با هر مکانِ دیگری که این کارکرد را داشته باشد جایگزین کرد.
پارهای از مبلغان راز، سراغ آیهی «أُدعُونِی أستَجِب لَکُم» [سورهی غافر، آیه ۶۱] رفته و طلب از خدا را به معنای «تکرار با خود» معنا میکنند، نه طلب و درخواست. در این آیه طلب از خدا مطرح است، نه تصویرپردازی ذهنی. در تصویرسازی ذهنی، تمنا از دیگری در کار نیست، بلکه انسان در گوشهای مینشیند و تصویر آرزوهایش را به خود نشان میدهد. البته تلاش میکند هنگام نظر انداختن به عکسها به آنها احساس مثبت هم بدهد و با عینک خوشبینی آنها را نظاره کند. تصویرگری با هدفِ فعالسازی قوه ذهن است؛ ذهنی که در برخورداری از قدرت، بیکران و نامحدود فرض میشود. روشن است کسانی که ذهن را از چنین قوهای برخوردار میبینند، خواستهی خویش را در حقیقت از ذهن مطالبه میکنند و در این درخواست به نماینده خدا (ذهن) نیاز دارند مه به خود او. به عبارت دیگر شأن و جایگاهی که برای رسولان الهی در «واسطهی فیض واقع شدن» انتظار میرود، در قانون جذب به یک دکلِ مخابراتی به نام ذهن نسبت داده میشود. قبله فردی (نه قبله واحد مشترک) در اختیار دارد.
یادآور میشویم بعضی از هواداران قانون جذب، بین خداپذیری و قانون جذب جمع میکنند. ایشان نظریهی جذب را از قوانین خلقت میدانند و میگویند ما خدا را باور داریم و قوهی ذهن را کارگزار خداوند میدانیم. چنین برداشتی از خدا به این معناست که خداوند، هستی را آفرید و سپس آدمی را به قوهی ذهن مجهز کرد و قدرتهای خویش را به ذهن او تفویض نمود. این افراد توجه ندارند که چنین خدایی تنها خدای خالق است و بس؛ به این معنا که خلقت عالم به دست خداوند ایجاد شده است و جهان خود خلاق و خود آفرین نیست؛ اما بعد از آفرینش، انسانها برای دست یافتن به اهداف و حتی برای هدفگذاری به همین قوه ارجاع شدهاند. خدای خالق در بسیاری از مکاتب حتی در شیطانپرستی هم انکار نمیشود. این مرتبه از خدا مداری، تنها باور به خالقیت خداست نه ربوبیت تشریعی الهی پیدا نمیکند و از قضا خود بهانهی خوبی برای کنار گذاشتنِ رسولان و پیامبران الهی است؛ زیرا ذهن از آنجا که نمایندهی الهی در انسان است به نمایندهی دیگری که مدعی شریعت آسمانی باشد نیازی ندارد. چنانکه دونالد والش در فیلم راز به صراحت میگوید: «خداوند هیچ برنامهای پیشبینی برای شما در نظر نگرفته است، بنا براین هیچکس از شما بازخواست نخواهد کرد و هدف شما تنها تجربه و کسب لذت است. پس هر آنچه برای شما تنها تجربه و کسب لذت است. پس هر آنچه برای شما لذت به دنبال میآورد همان را انجام دهید. حتی اگر یک ساندویچ کالباس باشد.[2]
پینوشت:
[1]. علامه مجلسی، اصول کافی، به نقل از منتخب میزان الحکمة، قم دارالحدیث، ۱۳۸۵، باب دعا، ۴۷۳/۲.
[2]. حمزه شریفیدوست، قانون جذب و اسلام، قم: دفتر نشر معارف، ۱۳۹۳، ص ۳۳.
جهت مطالعه بیشتر بنگرید به: حمزه شریفیدوست، قانون جذب و اسلام...
افزودن نظر جدید