چگونگی شکل گیری گنابادیه
شکل گیری فرقه گنابادیه:
ملا سلطان محمد نودهای بیدختی، پس از مدتی صرف عمر در فراگیری علوم رایج و معمول آن زمان و سفر به عتبات عالیات در مراجعت به تهران حجرهای از مدرسهی منیرالسلطنه در جوار امامزاده سید ناصرالدین را جهت اقامت انتخاب مینماید. پس از گذشت چند صباحی که با طلاب مراوده دارد به رسم طلاب علوم دینی، مباحثی بین آنان رد و بدل میشود که از حرفهای او بوی تائید بابی گری یعنی آنچه علی محمد باب پی ریزی کرده بود استشمام میشود. و لذا شبانه از تهران به سوی خراسان فرار میکند.[1]
انتشار این نوع سخنان در جمع اهل علم و بر خورد شدید علماء شیعی، زمینهی گرویدن او به تصوف فرقهای را فراهم میآورد. تا حدی که از مراجعه به زادگاه و محل اقامت کمی کراهت داشته که غربت را وطن دانسته، تا اینکه در سال 1280 که محمد کاظمِ تنباکو فروشِ اصفهانی ندیم و همنشین ظل السلطان[2] دوم فرزند عیاش ناصرالدین شاه در سفر به مشهد هنگام عبور از سبزوار سلطان محمد گنابادی در دیداری که او با ملا هادی سبزواری داشت، به دیدارش نائل آمد، بعد از چندی به گناباد بازگشت.
دست اندر کاران فرقهی گنابادیه این دیدار را با داستانهایی همراه کردهاند که در تصوف تکراری است. امّا تردیدی نیست ملا سلطان متّهم به بابی گری فراری از تهران و آواره از بیدخت که به بهانه تحصیل و فراگیری علم از حاجی ملا هادی سبزواری در سبزوار سکونت داشته، با دیدن محمد کاظم تنباکو فروش و ندیم ظل السلطان همه کاره او را برای نجات از بی سر و سامانی مناسب میبیند و ترک تحصیل و حضور ملا هادی را نموده، به بیدخت مراجعه میکند؛تا برای مطرح کردن منظوری که در ارتباط با محمد کاظم اصفهانی ذهنش را مشغول کرده زمینه سازی کند و لذا با ورود به زادگاه، مسئلهی دیدار خود با او را بر سر زبانها میاندازد. در همان سال 1280 قمری جهت تجدید دیدار نامبرده عازم اصفهان میشود و[3] در مراجعت از اصفهان تظاهر به درویشی میکند.
پس از مرگ محمد کاظم اصفهانی در سال1293ه. ق یعنی حدود136سال قبل، ملا سلطان محمد گنابادی از مشایخ فرقهی نعمت اللهی، با اجازهای مخدوش خود را قطب فرقه نامید که تاکنون فرزندان وی به صورت موروثی خود را قطب فرقهی ضالهی نعمت اللهی گنابادی میدانند. بسیاری از محققین اشکالهایی به اجازهی ملاسلطان وارد نموده اند:
1. بی سوادی قطب قبلی و انشای عالمانهی اجازه توسط او
2. نوشته شدن اجازهی قطبیت به دست آخوند ملا غلام حسین
3. مغایرت مهر انتهای اجازه با مهر سعادت علیشاه
4. اجازه به نام آخوند ملا سلطان علی صادر شد، در حالیکه نام ملا سلطان گنابادی، سلطان محمد است.
5. معمولاً لقب طریقتی اقطاب به شاه ختم میشود ولی در این اجازه نامه ملا سلطان علی قید شده است
6. اجازه به سنت و سیاق اجازهی مشایخ نوشته شده نه ریاست و جانشینی.[4]
ولی به علت اینکه ملا سلطان گنابادی مورد توجه سراج الملک و برخوردار از حمایتهای بی دریغ بعضی شاهزادگان قاجار بود توانست تعداد زیادی مرید برای خود فراهم نموده و قطبیت خود را تثبیت نماید، و با کمک شیخ عبدالله حائری جاسوس و حقوق بگیر انگلیسی و فعالیتهای شبانه روزی شیخ عباس علی و کیوان قزوینی به عنوان دو تن از مشایخ بزرگ فرقه در تثبیت موقعیت ملا سلطان انجام شد. از ملا سلطان، ملا علی فرزندش عهده دار ریاست فرقه شد. نظر به اینکه ملا علی با اعتقادهای پدرش مخالف بود و چندین سال از بیدخت فرار کرد و خبری از وی نبود، ملا علی بیهودی که از مشایخ با سواد فرقه بود مدعی ریاست فرقه شد؛ولی چون در حکم قطبیت کلمهی نور چشم قید شده، مراد فرزند وی ملا علی گنابادی است.[5]
پس از ملا علی که قطبیت او مورد اعتراض کیوان قزوینی(منصور علیشاه) و شیخ عبدالله حائری(رحمت علیشاه) بود، اکثراً این دو شیخ ذی نفوذ را جانشین ملا علی میدانستند. ولی در کمال نا باوری ملا علی فرزند21ساله خود یعنی محمد حسن(صالح علیشاه)را به جانشینی خود منصوب کرد.
شیخ عبدالله حائری جاسوس انگلستان از طرف ارباب خود با حفظ تمام امتیازات مادی رهبری فرقه با لقب شاهی، در کنار قطب21ساله ماند و به تقویت او پرداخت ولی کیوان قزوینی(منصور علیشاه)که از طرف مریدان، قطب مسلم فرقه محسوب میشد، ننگ موروثی شدن فرقه را نپذیرفت و با قطب جوان به مخالفت پرداخت و سرانجام در سال1345ه. ق پس از 40سال خدمت به سلسلهی نعمت الهی از سمت خود معزول شد. پس از صالح علیشاه نیز در حالیکه در میان مشایخ فرقه افراد باسواد و ذی نفوذ وجود داشت، سلطان حسین تابنده(رضا علیشاه)به جای پدر، قطب سلسله گردید و بعد از وی فرزند رضا علیشاه، حاج علی تابنده قطب38فرقه شد، ولی حدود5سال بعد در سال 1375به طرز مشکوکی مرد و جای خود را به عموی خود دکتر نور علی تابنده (مجذوب علی شاه)که هیچ سابقهی درویشی و ارشاد نداشت و حتی با تفکر پدر و برادر خود مخالف بود.[6]
بسیاری از محققین معتقدند پس از مرگ قطب فعلی نیز به صورت موروثی فرزند نور علی تابنده به عنوان قطب بعدی معرفی خواهد شد و طائفهی بیچارهی گنابادی این لقمهی چرب و نرم و زندگی شاهانه که به برکت حماقت مریدان حاصل شده را از دست خواهند داد.[7]
[1]. فرقه گنابادیه تصوف شناسی فرقه ای، ص 20
[2]. رهبران طریقت و عرفان، ص 241
[3]. خاطرات ظل السلطان، 282/2.
[4]. در آمدی بر تحولات تاریخی سلسلهی نعمت اللهی در دوران اخیر:129.
[5]. سلسه در طریق مستقیم، ص64.
[6]. رهبران طریقت و عرفان، ص52.
[7]. کیوان نامه.
دیدگاهها
سعید
1391/11/04 - 16:09
لینک ثابت
با سلام و خسته نباشید- تشکر
اشکان
1391/11/05 - 01:37
لینک ثابت
بابا واقعا مرسی دارید مطلبتون
سلام
1391/11/05 - 01:45
لینک ثابت
خیلی خوب بود
مریم
1391/11/05 - 01:52
لینک ثابت
سلام. خیلی مطالب جالبی بود
20
1391/11/05 - 01:55
لینک ثابت
20 عالی بود
محمد رضا عزیزیان
1391/11/05 - 01:58
لینک ثابت
سلام خیلی جالب بود. چند مورد
نگار محمدی
1391/11/05 - 02:00
لینک ثابت
ممنون از مطلب خوبتون
ناشناس
1391/11/05 - 02:04
لینک ثابت
خیلی خوب بود
افزودن نظر جدید