ادعای صوفيه در جواز سماع از رسول خدا (ص)

  • 1395/07/10 - 11:26
یکی از اعتقادات فاسد فرقه صوفیه، که عمل به آن را در رسیدن به قرب الهی لازم می دانند، سماع است. صوفیان برای اینکه این عمل را به گونه ای شرعی و اسلامی نشان بدهند به روایاتی جعلی تمسک کردند که در آن رسول خدا (ص) از شنوندگان غنا بوده و یا به آن اذن دادند!

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ بسياری از صوفيان، سماع را كه شعر خوانی همراه با ساز و آواز و حرکات موزون بدنی (پایکوبی و دست‌افشانی) به‌منظور ایجاد حال و وجد باشد را جزو آداب و عقائد صوفيه دانسته و آن را سبب آرامش قلب و راهی برای رسيدن به حق‌تعالی و محل نزول رحمت الهی می‌دانند.[1] از آنجا كه اين فرقه صوفيه، سماع را جزو آداب و اعتقادات خود آورده، برای تأييد آن ادله‌ای را از قرآن و سنت ذكر كردند، كه فقط سخنانی كذب و تفسير به‌رأی و رواياتی جعلی می باشد و حتی بعضی از صوفيه، با اينكه سماع را بدعت می‌دانند، اما آن را از مستحسنات دانسته و گفته: «هر چند بدعت است و لكن مزاحم سنتی نيست پس مذموم نبود، خصوصا كه مشتمل باشد بر فوايد.»[2]
احمدبن محمد طوسی صوفی قرن هفتم، درباره‌ی جواز سماع با دف و غنا، روایاتی کذب از رسول اکرم (صلی‌الله علیه و آله) آورده که او را شنونده‌ی آواز، دف و غنا دانسته و منکرین دف و غنا را کافر دانسته است. یکی از روایات کذبی که آورده این است: «ربیع دختر معوذ بن عضراء گفت: روز عروسی من، رسول خدا (صلی‌الله علیه و آله) به خانه من آمد و بر فرش من نشست، دو کنیز این جا بودند که دف می‌زدند و فضایل شهدای بدر را بیان می‌کردند و ضمن آن، یکی از ایشان گفت: میان ما پیامبر بزرگواری است که می‌داند فردا چه اتفاق خواهد افتاد، حضرت ختمی مرتبت فرمودند: این سخن را رها کن و بگو آنچه را که می‌گفتی.»[3]
ابونصر سراج در اللمع آورده كه: «پيامبر (صلی‌الله عليه و آله) روزی وارد خانه عايشه شد و ديد، دو كنيزك برای او دف می‌زنند، به آهنگ می‌خوانند. چون اين صحنه را ديد، آنها و عايشه را از كارشان بازنداشت. گفته‌اند عمر (در بعضی روایات ابوبکر) خشمناك شد و فرياد زد، آيا ابزار شيطان در خانه‌ی پيامبر بايد در آيد؟ پيامبر گفت: عمر، رهايشان كن، هر گروهی عيد و شادی خود را دارند.»[4] ابونصر در توضيح اين روايت می‌گويد: «اگر سماع امری ناراست بود، عيد و غيرعيد نداشت و حرام بود؛ پس حرام نبوده است.»[5]
ببینید با این احادیث دروغ و جعلی، چگونه مقام و جایگاه پیامبر عظیم‌الشأن اسلام را تا حد افراد معمولی پایین آوردند و همنشینی با زن بیگانه و شنیدن دف و غنا را به ایشان نسبت دادند. در حالی‌که در احادیث مختلف، چنین اعمالی نه‌تنها از حضرت بعید، بلکه خلاف آن وارد شده است. خصوصا در برابر روایاتی که بر اساس آنها پیامبر (صلی‌الله عليه و آله) در مجلس عروسی شرکت کرد و در کنار عروس بر جایگاه او نشست، نقل این روایت مشهور از ام سلمه، مسئله را کاملاً روشن خواهد کرد: «ام سلمه می‌گوید: من و میمونه، همسر دیگر رسول خدا (صلی‌الله عليه و آله) در محضرش نشسته بودیم که ابن ام‌مکتوم، صحابی نابینای پیامبر، وارد شد. پیامبر(صلی‌ الله عليه و آله) فرمود: خودتان را از او بپوشانید و پنهان کنید، پشت پرده حجاب بروید. گفتم: یا رسول الله، او نابیناست و ما را نمی‌بیند. فرمود: آیا شما دو نفر هم نابینا هستید، و او را نمی‌بینید.»[6]
 در قرآن مجید، خداوند متعال در آیات متعدد غنا و موسیقی را زشت دانسته و آن را کار شیطان و وسیله‌ای گمراه کننده معرفی کرده است. خداوند می‌فرماید: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَری لَهْوَ الْحَديثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ يَتَّخِذَها هُزُواً أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ مُهينٌ[لقمان/6] و بعضی از مردم سخنان بیهوده را می‌خرند تا مردم را از روی نادانی، از راه خدا گمراه سازند و آیات الهی را به استهزا گیرند، برای آنان عذابی خوارکننده است.»
عبدالأعلی از امام صادق (علیه‌السلام) درباره‌ی این آیه‌ی شریفه سؤال نمود که حضرت فرمود: «ومِنهُ الغِناءُ [7] یکی از مصادیق آن غنا و آواز است.»
ابی ربیع شامی نقل می‌کند که از امام صادق (علیه‌السلام) درباره خمر سؤال شد، که حضرت از قول پیامبر اکرم (صلی‌الله عليه و آله) فرمودند که: «قال رسولُ الله اَنَّ اللهَ بَعثَنی رحمهً للعالَمین و لِاَمحقَ المعازفَ و المزامیرَ و امورَ الجاهلیه[8] رسول خدا فرمودند: خداوند مرا مبعوث کرد تا رحمتی برای جهانیان باشم و ساز و نی‌ها و امور جاهلیت را نابود سازم.»
این صوفیان با تفسیر به‌رأی در آیات قرآن و قبول احادیث ساختگی و دروغین در سماع رسول خدا (صلی‌ الله عليه و آله) و تهمت به حضرت، به نوعی درصدد اجابت به هوای نفس خود با دلیل شرعی هستند.

پی‌نوشت‌‌:

[1]. باخرزی، یحیی، اوراد الاحباب و فصوص الاداب، به کوشش ایرج افشار، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم، 1383، ج2، ص .183
[2]. عزالدین کاشانی، محمودبن علی، مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، به تصحیح جلال الدین همایی، تهران، انتشارات زوار، چاپ اول، 1389، ص 335.
[3]. مبلغی آبادانی، عبدالله، تاریخ صوفی و صوفیگری، قم، انتشارات قم، چاپ اول، 1376، ج2، ص .845
[4]. ابونصر سراج طوسی، اللمع فی التصوف، به تصحيح رينولد آلن نيكلسون، ترجمه مهدی محبتی، تهران، انتشارات اساطير، چاپ دوم، 1388، ص .310
[5]. همان
[6]. الترمذی، ابوعیسی محمد بن عیسی، سنن الترمذی، بیروت، دار الفکر، 1422ق(تک جلدی)، ص793.
[7]. محمدی ری‌شهری، محمد، میزان الحکمه، ترجمه حمید‌رضا شیخی، قم، دارالحدیث، چاپ سوم،1381، ج9، ص4418.
[8]. شیخ کلینی، اصول کافی، تهران، نشر اسلاميه، چاپ سوم، 1388، جلد 6، صفحه 396.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.