فرقه ی گنابادی و ادعای تقلید از مراجع!
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ قبل از اتمام غیبت صغری در سال 329 هجری، امام عصر ارواحنا فداه به فکر جامعه ی اسلامی بوده اند و ایشان را در بلاتکلیفی رها نکرده اند. گرچه نیابت خاص و بابیت پس از غیبت صغری در توقیعی که حضرت به آخرین نائب خویش نوشتند بسته شد، اما وجود مقدسش مسیر نیابت عامّه را به شیعیان نشان دادند و در جواب نامه به اسحاق بن یعقوب ضمن فرمایشاتی تصریح نمودند که: و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فيها الي رواة حديثنا فانهم حجتي عليكم و انا حجة الله عليهم[1] اما در حوادثي كه بعداً بوجود ميآيد در مورد آنها به راويان احاديث ما رجوع كنيد زيرا آنها حجت من بر شما و من حجت خدا بر آنان ميباشم. این افتخار تا ظهور بابرکت حضرتش که انشاالله نزدیک باشد، برای علمای شیعه کافی است که ایشان از سوی ولی عصر ارواحنافداه، حجت بر مردم اند تا ایشان را به وسیله ی فرمایشات قرآن و عترت در مسیر هدایت رهبری کنند.
این فرمان برای بستن باب نیابت خاصه کافی بود، لکن حضرت صاحب عجل الله تعالی فرجه در توقیع آخر به نائب چهارم علی بن محمد ثمری، فرمودند: افرادی نزد شیعیان من، مدّعی مشاهده من (ارتباط با من به عنوان نایب خاص) خواهند شد. آگاه باشید که هر کس پیش از خروج سفیانی و صیحه آسمانی چنین ادعایی بکند، دروغگو و افترا زنندهاست![2] با این فرمان ادعای بسیاری از کسانی که خود را مرتبط خاص با ایشان می دانستند و یا مدعی بابیت شده اند، خود به خود باطل شده و چهره ی کذاب ایشان در تاریخ به عنوان پلیدترین افراد باقی خواهد ماند.
اهمیت مرجعیت شیعه توسط شخص امام زمان ارواحنا فداه تبیین گردید و جایگاه ایشان نیز مشخص گشت. ایشان فرمودند: لاعذر لاحد من موالينا فى التشكيك فيما رواه ثقاتنا[3] سزاوار نيست احدی از شيعيان در عمل به رواياتى که از بزرگان دين و از زبان افراد مورد اعتماد ما بيان ميشود تعلّل ورزند. وقتی مراجع عظام تقلید حجت امام زمان بر ما هستند، پذیرش سخن ایشان بر مبنای قرآن و عترت بر ما واجب بوده و در واقع پذیرش حکم حجت خدا و حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه است و تبعاً سرپیچی از آن، نافرمانی از دستورات این بزرگوار تلقی خواهد شد.
فرقه ی صوفیه گنابادی از مدعیان شیعه گری است که می بایست به فرمان امام زمان ارواحنا فداه گردن نهاده و دستور ایشان مبنی بر ولایت پذیری از مراجع عظام را به کار گرفته و قبول کند. با وجود اقرار بعضی بزرگان ایشان به مقلد بودن، می بینیم در عمل کار دیگری را پیش گرفته و با بدعت های مختلف از این فرمان سرپیچی کرده اند. بعضی از بدعت های ایشان از این قرار است.
1- مراجع عظام تقلید در بلندترین جایگاه تشخیص صحت و عدم صحت روایات بر مبنای علم رجال و درایه نشسته اند، با این حال می بینیم متصوفه احادیثی را به معصومین علیهم السلام نسبت می دهند که مراجع آن احادیث را جعلی و بی اعتبار دانسته اند.[4]
2- جعل حدیث خرقه! بخاطر مشروعیت دادن به فرقه های صوفیه و ادعال اتصال فرقه های موجود به اویس قرنی، کمیل بن زیاد، سلمان فارسی، بصری و بسطامی، در حالی که جمهور مراجع تقلید این حدیث را ساختگی و ادعاهای ایشان را باطل می دانند و مدعیان صوفی که خود را تابع مراجع معرفی کرده اند، ترتیب اثر نمی دهند.[5]
3- انجام بدعتی جدید در اسلام، به نام غسل اسلام![6] که علاوه بر بدعت، توهین شدیدی به مسلمانی مسلمانان است که هنگام ورود به این فرقه ی گمراه ایشان را امر به انجام غسل اسلام می کنند! علما و مراجع تقلید به شدت در برابر این هتاکی موضع گرفته اند. اما هیچ توجهی از جانب سردمداران مدعی و صوفیان نشد.
4- بدعتی دیگر که مراجع را در مقابل این فرقه قرار داد و ادعای باطل صوفیان برای مقلد بودن را شکست، بحث عشریه بود که ایشان آن را مکفی از خمس قرار دادند.
و مواردی دیگر چون اخذ بیعت و مجالس نیاز و... که مراجع مواضع روشنی در مقابل این اعمال دارند. با این حال سلطان حسین تابنده می گوید: به هیچ وجه اختلافی بین علما و عرفای واقعی نیست![7] ماهم چون صوفیان را از جرگه ی عرفای واقعی خارج می دانیم، با این حرف تابنده موافقیم! اما باز هم معتقدیم که صوفیه ی فرقه ای، به ادعاهایی زنده است که هیچ وقت ثابت نشده اند!
منبع:
1- صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 493
2- الغیبه، شیخ طوسی، صفحه ۲۴۲- ۲۴۳ / بحار الانوار، جلد ۵۱، صفحه ۳۶۱
3- وسائل، ج 18، ص 108 / رجال کشی ج2 ص816
4- فرقه ی گنابادی ص 118
5- همان ص 119
6- خورشیدتابنده ص 569
7- همان 507
افزودن نظر جدید