سینما و نفی وجود خدا
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در میان آثار سینمایی و تلویزیونی، موضوع فیلمهای زیادی بحثهای مربوط به خدای متعال است. در این میان برخی فیلمها به طور مستقیم و روشن به این مقوله میپردازند، اما گروهی دیگر به صورت تلویحی، این بحث را مطرح میکنند، به عبارت دیگر موضوع داستان فیلم به گونهای است که با هر تفسیر ممکن به موضوع خدا نیز مربوط میشود.
فیلمهای مرتبط با موضوع «نفی وجود خدا» را میتوان به چهار دستهی اصلی تقسیم کرد. دستهی نخست، فیلمهایی است که بهصورت مستقیم وجود خدا را تصدیق میکند و فوایدی برای آن برمیشمارد. دستهی دوم فیلمهایی را شامل میشود که موضوع اصلی داستان با محوریت تصدیق وجود خدا ساخته نشده است. دستهی سوم فیلمهایی را شامل میشود که مضمون اصلی آنها نفی وجود خدا و کتمان این حقیقت است. و دستهی چهارم فیلمهایی است که بهطور مستقیم، وجود خدا را نفی میکند و این امر در قالب نتیجهگیری داستان یا شخصیت اصلی رخ میدهد.
بهطور مثال در فیلم «پائول» داستان موجودی فرازمینی را به تصویر میکشد که سالها است به دلیل خراب شدن سفینهاش در زمین جامانده است. این موجود برای نجات جانش از مسئولان دولتی فرار میکند تا اینکه در جریان فیلم با دو مرد و یک زن جوان همراه میشود. دو مرد جوان خود را طرفدار علم و فناوری میدانند و به همین دلیل، دین را قبول ندارند و منکر وجود خدا هستند. در مقابل، دختر جوان یک مسیحی معتقد است؛ ولی به گفتهی خودش به دلیل دینداری از زندگی بهرهای نبرده است و سعی میکند در این سفر، حقایق را دربارهی دین و خدا کشف کند.
موجود فرازمینی تربیت اجتماعی ندارد و زشتترین حرفها و کارهای ممکن را انجام میدهد. او دربارهی تمام موضوعات، علم بسیاری دارد و براساس دانستههایش خدا و دین را خرافات و توهم میداند. یکی از دلایل وجود خدا براساس نگرش دختر مسیحی، وجود معجزات و امور اینگونه است. موجود فرازمینی با معجزه، چشم نابینای یک دختر را شفا و همچنین جان یک فرد را نجات میدهد و این کارها را نتیجهی تکامل بالایِ نوع خود میداند. درنهایت، دختر مسیحی متوجه میشود که دین و خدا خرافات است و موجود فرازمینی صحیح میگوید.
در تمام مجموعهی هشت قسمتی فیلمهای «هری پاتر» یک بار هم کلمهی خدا بر زبان کسی جاری نمیشود. این مجموعه، جهانی را تصویر میکشد که انسانهای اصیل آن، همه جادوگرند و غیر جادوگرها «مُگُل» خوانده میشوند. جادوگرها دنیایی متفاوت نیز دارند که انسانهای معمولی در آن وجود ندارند، در این جهان، تمام کارها را انسانها انجام میدهند و تدبیر همهی امور با انسانها است. هر استاد جادوگر الههای است که امر ویژه را تدبیر میکند، استاد گیاهان، استاد معجونها، استاد مبارزه با جادوی سیاه و... که هر کدام آموزش و کنترل این امور را برعهده دارند.
در این میان، الههی شری نیز وجود دارد که در تمام داستان با شخصیتهای اصلی درگیر است. تمام کارهای کوچک و بزرگ در فیلم، دارای منشأ انسانی است و هیچ امر ماورایی وجود ندارد. جادوگرها قدرت تصرف در هر امری را دارند.
در سهگانهی «ماتریکس» و انیمیشن «انیماتریکس» انسانها پس از جنگی عظیم میان آنان و ماشینها به بردگی کشیده شدهاند و جهانی مخوف ایجاد شده است. در بخشهایی از انیمیشن این مجموعه، اشارهای ناچیز به دین میشود؛ اما اساس نگرش در این آثار، ارتباطی با خدا یا دین ندارد. تدبیر تمام هستی در اختیار ماشینها و نیز فردی است که خود را «معمار» مینامد. گویا خدایی در این داستان وجود ندارد و اگر هم دارد هیچ نقشی جز یک نام ندارد. تنها پشتیبان انسانها خود آنها هستند که مبارزهای طولانی با ماشینها را آغاز کردهاند.
شخصیت اصلی در فیلم «وحشیگری» به خدا اعتقاد ندارد و این مطلب را تصریح میکند. او وجود فسادهای فراوان و اتفاقات ناگوار بشری را دلیل نبودن خدا میداند. این فرد برای مقابله با این جریان و تأمین حیات و رفاه باقی ماندهی بشر، طرحی برای کشتار جمعی انسانها دارد و آن را اجرا میکند.
ناگفته نماند که حوادث ناگوار طبیعی لازمهی فعل و انفعالات و تزاحمات عوامل مادی است و چون خیر آنها بر شرورشان غلبه دارد با وجود خدا مخالفت ندارد و حتی ممکن است با حکمت الهی نیز متناقض نیست. بروز فسادهای انسانی نیز لازمهی مختار بودن انسان است که مقتضای حکمت الهی به شمار میآید و در عین حال مصالح زندگی اجتماعی، بیش از مفاسد آن است.
همچنین وجود این رنجها و گرفتاریها از یکسو باعث تلاش انسان برای کشف اسرار طبیعت و پدید آمدن دانشها و صنعتهای گوناگون است و از سوی دیگر باعث رشد و شکوفایی استعدادهای انسانی میشود.
برخی دیگر از فیلمها شبهات مختلفی دربارهی خدا مطرح میکنند. فیلم «آفرینش» که براساس بخشی از زندگی «چارلز داروین» ساخته شده، دنبال پاسخی برای چگونگی ایجاد موجودات و وجود خدا است در مجموع، شبهههای گوناگونی را در اینباره به مخاطب انتقال میدهد.
اعتقاد نداشتن به خدا دو گونه است: گروه نخست را «ندانم گرا» گویند. «ندانم گرایی» یا «لاادری گری» دیدگاهی است که دانستن درستی یا نادرستی برخی عقاید فراطبیعی از جمله وجود خدا را ناممکن میداند. گروه دیگری نیز وجود دارد که «خدا ناباور» یا «بیخدا» نامیده میشوند.[1]
پینوشت:
[1]. جواد امینخندقی، دین و سینما گزارههای اعتقادی، قم: ولاء منتظر، ۱۳۹۱، ص ۹۴.
جهت مطالعه بیشتر بنگرید به: جواد امینخندقی، دین و سینما گزارههای اعتقادی...
افزودن نظر جدید