خرافه پنداری در عرفانهای نوظهور
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ خرافه موجب دوری انسان از واقعیت است. به عبارت دیگر بزرگترین مانع وصول به واقعیت، وجود خرافه و خرافهپرستی است. از اینرو پیامبران ادیان توحیدی همواره با آن به مخالفت برخاستهاند چنانچه پیامبر اسلام یکی از بزرگترین اهداف بعثت را مبارزه با خرافهگرایی بیان کرده است. از طرفی، گسترش خرافهگرایی نشان از منفعت بردن عدهای دارد. مراد ما از منفعت میتواند در حد یک لذت بردن ساده برای خندیدن باشد و یا در حد منفعت بردن از مقاصد بزرگ سیاسی و یا کسب یک منفعت بزرگ مالی. چنانچه هرکس با اندک تأملی دربارهی افراد معلومالحالی که اصل خرافه را میسازند به این واقعیت پی میبرد.
در انواع تعالیم عرفانهای نوظهور میتوان نمونههای فراوانی از خرافهگرایی را یافت. خرافههایی که فلسفهی خلقت و نوع منفعت حاصله از آن به طور کامل مشهود است. ضمن آنکه هیچ دلیل معقولی برای پذیرش ادعا ارائه نمیشود تا سالک بتواند آن را بپذیرد. در برخی از عرفانهای نوظهور تعداد خرافهها – برای مثال؛ در فرقهی اکنکار – به قدری فراوان است که نفی خرافه به معنای نفی تعالیم اساسی آنان است. بنابراین در عرفان اکنکار فرافکنی صورت میگیرد بدین معنا که مخالفان خرافهپرستی را مروجین خرافهگرایی معرفی کرده و به نقد آنان میپردازد یعنی نقد و مبارزه با تفکرگرایی و ادیان توحیدی بهعنوان دو عامل مبارزه با خرافات.
الف) نفی عقل و تفکرگرایی: که تبلور آن در مخالفت با اصل عقلگرایی، وجود منطق و تمامی فلاسفه ظاهر میگردد.
ب) نفی ادیان بزرگ بالأخص ادیان توحیدی: نوع مبارزه این جنبشها با ادیان متفاوت است. اما در مکتب اکنکار شدت این مبارزه به اوج خود میرسد. پال توئیچل در گام اول برای فرار از خرافهگرایی در تعالیم خویش، تمام ادیان را خرافهپرداز معرفی میکند.
او میگوید: تمامی محتوای شگفتانگیزی که دربارهی ادیان شرقی و مکاتب اسرار یونان باستان و همچنین مذاهب غربی گفتهاند، زیر کوهی از خرافات، آیینها و تشریفات مدفون شده است تا بتواند بقا یابد.[1]
اما آنچه اکنون مهمتر است، پرداختن به ادعاهای بدون دلیلی است که در تعالیم اکنکار به عنوان یک جنبش نوپدید دینی ظاهر میشود. از اینرو به برخی از آنان به اختصار میپردازیم:
۱) اساتید اکنکار از تمامی افرادی که در طول تاریخ خدمتی به نوع بشر کردهاند، برتر و والاتر هستند. پال بزرگان معنوی بیش از آن است که تصور میرود. اما این و شاید میلیونها نفر سر در میآورند که راه برتر را پیمودهاند. گروههایی مانند معلمان، مصلحین، دانشمندان، قدّیسین، اواتارها، مونیها، ریشیها، ساحران و نیکوکاران. اما هیچ کدام به مقام والای بزرگان اکنکار، که متعلق به سلسلهی استادان وایراگی است نمیرسند.[2]
۲) هر شخصی که در طول تاریخ خدمتی به بشر کرده، اکیست - نوآموز تعالیم اکنکار- بوده است. پال توئیچل میگوید: «نویسندگان فلسفی و مذهبیون، وجود اکنکار را در طول تاریخ به اثبات رساندهاند. خط مشهور پیامبران عبرانی، همانگونه که در رسالت آنها بهخوبی نشان میدهد در مکتب اکنکار تربیت شدهاند. استادان یونانی مثل آپولوینوس، ویونیسیوس، فیثاغورث، سقراط، ارسطو و افلاطون، توسط اساتید باستانی، هنر اکنکار را فرا گرفتند.
در عمل هر انسانی که به تمدن بشری خدمتی کرده باشد، یک چلا – نوآموز تعالیم اکنکار- یا دانشجوی تعالیم پنهانی اکنکار است. این امر در زمینههای مختلف علوم، ادبیات، هنر، اقتصاد، مذاهب، فلسفهها، ارتش، پزشکی، روانشناسی مصداق دارد...
پال توئیچل در بازشماری این اشخاص از دانشمندان و ادبای ایرانی نیز یاد کرده همه آنان را نوآموزان مکتب اکنکار معرفی میکند. او معتقد است حافظ، عمر خیام، فردوسی، شمس تبریزی، مولانا و زرتشت پیروان اکنکار بوده و پیشرفتهای خود را مدیون اکنکار دانستهاند. در تعالیم اکنکار چنین آمده که یکی از مریدان اکنکار در حین سفر روح ، مولانا را در یکی از طبقات آسمانی میبیند. او که یکی از دوستداران مولاناست از مشاهدهی او بهشدت متأثر میگردد.
اما مولانا او را نصیحت میکند و میگوید: بهطور مسلم مثنوی برای مردم آن زمان سودبخش بوده و شاید هنوز هم برای برخی مفید باشد. اما باید به خاطر داشته باشید که من (مولانا جلالالدین رومی) آن را برای معاصرین خود نگاشتم و این یعنی چیزی بیش از هفتصد سال قبل. امروز استاد حق در قید حیات (هارولد کلمپ)، با مردم این روزگار به زبان خودشان سخن میگوید. کلام او زنده است. وقتی تو کلمات او را مطالعه میکنی، فقط یک رشته لغت نمیخوانی بلکه قلب خود را میگشایی.[3]
۳) اکنکار، تنها راه حقیقت و تنها مسیر رسیدن به سعادت و معنویت است. پال توئیچل میگوید: معدود کسانی هستند که قادر به فهم و تشخیص نحوهی کارکرد اک باشند. حیطهی آن این پر جلال و بینهایت پهناور است.[4]
۴) تمام ادیان و مذاهب از اکنکار نشأت گرفته و همهی تعالیم خود را وامدار اکنکار هستند. چنانچه اگر اکنکار نبود ادیان موجودیت نداشتند. پال توئیچل میگوید: «مذاهب همگی انشعابهای اکنکارند. سرچشمهی اصلی تمام زندگی، عملکرد سطوح آگاهی پایین که همراه با اعتقادات و فلسفههایی است، که مراتب ضروری برای رسیدن به اک هستند».[5]
پینوشت:
[1] . اک ویدیا، دانش باستانی پیامبری، ۱۳۷۶، ص ۷۵.
[2] . ندای الهی (فلوت خدا)، تهران انتشارات دنیای کتاب، ۱۳۷۷، ص ۲۰.
[3] . فیل موریمیتسو، در پیشگاه استادان اک، نشر ایتاسیس، ۱۳۷۷، ص ۲۸۹.
[4] . محمد حسین کیانی، معنویت جدید و تهاجم فرهنگی، قم: نشر عصر آگاهی، ۱۳۹۰، ص ۶۰.
[5] . واژه نامهی اکنکار، تهران: ۱۳۸۰، ص ۲۰۴.
جهت مطالعه بیشتر بنگرید به: محمد حسین کیانی، معنویت جدید و تهاجم فرهنگ...
افزودن نظر جدید