اطاعت از قطب یا مخالفت با خدا
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از بدعتهای فاسد و ادعاهای منحرفِ فرقه صوفیه گنابادیه، اطاعت و پیروی سالک و مرید از شیخ و قطب زمان است که بدون هیچ دلیل شرعی، آنان را همشأن و همرتبه امام معصوم (علیه السلام) دانسته و ادعا کردند اگر کسی با شیخ و قطب، دست بیعت ندهد و از او اطاعت نکند زیانکار است. چنانکه ملاسلطان گنابادی در تفسیر سوره والعصر به این موضوع اشاره کرده و مینویسد: «وَالعَصرِ إنَّ الإنسانَ لَفِی خُسر إلّا الَّذینَ آمَنوا [عصر/1،2،3] یعنی همه زیانکارند مگر آنها که دست بهدست امام یا شیخ مجاز دادهاند.»[1]
صوفیان معتقدند که اذکار و اوراد و بلکه همهی اعمال، باید با اجازهی شیخ و قطب باشد، وگرنه بهکلی بیتأثیر است و عباداتش هیچ نفعی برای او نخواهد داشت. ملاعلی گنابادی در این رابطه مینویسد: «هرکس از ولی وقت سر پیچد اگر هفتاد سال عبادت کند و ریاضت کشد که کَالِشَنِّ البالی شود نفع نبخشد و بهجایی نرسد و تجرّدی نبخشد.»[2] و یا ملاسلطان گنابادی سرپیچی از قطب و ولی را نشانهی بیایمانی و نابودی اعمال میداند. «آگاه باشید، اگر کسی تمام شبها در نماز و تمام روزها را در روزه باشد و جمیع مال خود را تصدّق کند و جمیع عمر خود را درراه حج صرف کند و شناسای ولایت ولیالله نباشد که قبول ولایت او باشد و بوده باشد جمیع اعمال او به دلالت ولی امر، نخواهد بود برای او بر خدا هیچ حقّی در ثواب او و از اهل ایمان هم نخواهد بود.»[3]
چگونه صوفیانی که ادعای ولایت و رهبری بر مردم دارند جاهل به کتاب خدا بوده و از خود سخنان متناقض با کلام الهی درآورده و بهدلخواه خود تأویل بردند. این افراد با کدام دلیل عقلی و نقلی، حکم خداوند متعال را نادیده و برخلاف حکم الهی، حکم میکنند و دستور به ترک تکالیف، همچون عبادت و نماز در صورت رسیدن به حقیقت وشهودِ مورد ادعای خود میدهند.
خداوند متعال دربارهی عبادت خود فرمود: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ [ذاریات/56] و جن و انس را نيافريدم جز براى آنكه مرا بپرستند» و نیز در مورد به پا داشتن همیشگی نماز آمده «الَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ [معارج/23]همان كسانى كه بر نمازشان پايدارى مى كنند» و «وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ[حجر/99] و پروردگارت را پرستش كن تا اينكه مرگ تو فرارسد» این آیات و آیههای بیشمار، کاملاً بر تناقض و مخالفت ادعای صوفیان با قرآن تصریح دارد و آیهی اخیر بهصراحت، پایان تکلیف را بر مرگ، تأکید میکند.
از طرف دیگر با توجه به آیات و روایات مختلف، ولایت و رهبری، منحصر در خدا و رسول خدا (صل الله علیه و آله) و ائمه معصومین (علیهمالسلام) دانسته شده است. چنان چه شیعه و سنی معتقدند که شأن نزول آیه ولایت در حق امیرالمؤمنین (علیهالسلام) است. «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ[مائده/55] ولى شما تنها خدا و پيامبر اوست و كسانى كه ايمان آوردهاند، همان كسانى كه نماز برپا مىدارند و در حال ركوع زكات مىدهند» و در این آیه «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ.[توبه/119] ای كسانی كه ايمان آوردهاید از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد و با صادقان باشيد» منظور از صادقین بنا بر نقل فریقین، اهلبیت (علیهمالسلام) میباشد. چنانکه در حدیث صحیحی میخوانیم که ابونصر از امام رضا (علیهالسلام) در مورد آیهی «مع الصادقین» پرسید و آن حضرت (علیهالسلام) در پاسخ وی چنین فرمود: «قَالَ الصَّادِقُونَ هُمُ الْأَئِمَّةُ وَ الصِّدِّيقُونَ بِطَاعَتِهِمْ.[4] صادقان همان اماماناند.»
بنا بر اعتقاد شیعه به استناد حدیث متواتر ثقلین، وسیله هدایت و اطاعت، منحصر به کتاب خدا و عترت (اهلبیت علیهمالسلام) است و در عصر غیبت صغری، نواب خاص و در عصر غیبت کبری، نواب عام مسئولیت رهبری امت را بر دوش میکشند. چنانکه حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در توقیعی مردم را به راویان حدیث که فقها باشند ارجاع میدهند. «وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَيْهِم.[5] و اما آنچه بعدها حادث میشود درباره آنها به راويان حديث ما رجوع كنيد ايشان حجت ما بر شما هستند و من حجت خدا بر ايشان هستم.» و اینکه اهل تصوف رجوع به علما و مجتهدین را فقط در شریعت دانسته و در طریقت رجوع به افراد کمسوادی مثل خودشان را حجت میدانند، ناآگاهی و مقابلهی آنان بافرمان حضرت ولیعصر (علیهالسلام) و قرآن است.
بنابراین آنچه صوفیان در اطاعت محض و بیچونوچرا، از شیخ و قطب زمان ادعا کردند که عدم اطاعت، سبب نابودی اعمال میشود، هیچ دلیل نقلی و عقلی بر آن وجود ندارد و بلکه این اعمال آنان، که حکم خدا را تغییر و دستور به ترک عبادت و یا عبادتِ همراه با غنا و موسیقی و سماع و رقص و یا حکم به عشریه و موارد دیگر میدهند، مخالف با قرآن و سرپیچی از دستورات الهی است که طبق فرمودهی خداوند در زمره کافران به شمار میآیند. «وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ.[مائده/44] و آنها كه به احكامی كه خدا نازل كرده حكم نمیكنند كافرند.»
پینوشت:
[1]. واحدی (صالح علیشاه)، سیدتقی، در کوی صوفیان، تهران، نخل دانش، 1384، ص228.
[2]. گنابادی، ملاعلی، صالحیه، انتشارات حقیقت، تهران، حقیقت، 273.
[3]. گنابادی، سلطان محمد، ولایتنامه، تهران، انتشارات حقیقت، چاپ دوم، 1384، ص178.
[4]. شیخ کلینی، اصول کافی، بهتصحیح على اكبر غفارى و محمد آخوندى، تهران، انتشارات اسلامیه، 1407ق، ج1، ص208، حدیث2.
[5]. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمه، بهتصحیح علىاكبر غفارى، تهران، انتشارات اسلاميه، 1395 ق، چاپ دوم ، ج2، ص 484.
افزودن نظر جدید