ایدآلیسم و شکاکیت در آیین تولتک

  • 1395/06/14 - 18:09
از دیدگاه تولتک‌ها زندگی یک رؤیا است. دیدگاه مزبور نوعی ایدآلیسم است و می‌دانیم که ایدآلیسم نوعی از شکاکیت است؛ و ادعای شکاکیت نادرست است. بر این اساس می‌توان گفت انسان می‌تواند واقعیت را آن‌گونه که هست دریافت کند و تصویری درست از واقعیات در ذهن داشته باشد. لذا تصویری که ما از دنیا و واقعیت داریم ساخته ذهن انسان نیست و حقایق اموری پنداشته و موهوم و به تعبیری رؤیای بشر نیست.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از دیدگاه تولتک‌ها زندگی یک رؤیا است. مهم‌ترین فعالیت ذهن عمل رؤیا دیدن می‌باشد، تمام چیزهایی که فکر می‌کنیم واقعیت دارند، در واقع رؤیاهای ذهنی ما است. ذهن ما آن‌ها را می‌سازد، این توهمات، ساخته‌های ذهن انسان و واقعیت‌های مجازی هستند که نور منعکس شده در ذهن آن‌ها را ساخته است. پس انسان‌ها حتی در حالت بیداری در حال رؤیابینی هستند در حالی‌که خودشان نمی‌دانند. هر آن‌چیزی که ما می‌پنداریم واقعیت دارد صورت‌های مجازی واقعیت است که بر اثر القائات، تلقین‌ها و آموزش‌های دیگران در ذهن ما ایجاد شده است، از سوی دیگر رؤیابینی خاصیت ذهن تمامی انسان‌ها است و از تداخل رؤیای انسان‌ها، باورها، تصورات، قوانین اجتماعی، فرهنگ‌ها و حتی ادیان و مذاهب ساخته شده، پدید می‌آیند.

از این‌جا به دست می‌آید از نظر شمن‌های قدیم مکزیکی تمامی باورهای انسان‌ها، قوانین اجتماعی و حتی ادیان ساخته و پرداخته ذهن‌های مجازی و رؤیا دیدن‌های انسانی است. این امر بدین معنا است که نه تنها ادیان جنبه‌ی آسمانی ندارند بلکه حتی واقعیت خارجی هم ندارند لذا تمامی ادیان اموری موهوم، ذهنی، مجازی و ساختگی‌اند.
از سویی دیگر اگر این قاعده درست باشد که تمامی باورها و فرهنگ‌ها مجازی و پنداری‌اند و این امور چیزی جز رؤیابینی انسان‌ها نیست، این قانون شامل خود تولتک‌ها هم می‌شود؛ بدین معنا که نظام فکری تولتک هم یکی از باورهای فرهنگی و اجتماعی مکزیک است. اگر قانون فوق پذیرفته شود این نظام فکری هم چیزی جز رؤیابینی چند انسان که خود را خردمندانه شمنیزم مکزیکی نامیده‌اند، نیست و به تعبیری خودناقض و خودشکن خواهد شد.

اما مسئله مهم‌تر چیز دیگری است. دیدگاه مزبور که از سوی تولتک بیان شد نوعی ایدآلیسم، ذهن‌گرایی، تفسیرگرایی و در نتیجه نسبیت‌گرایی است و می‌دانیم که ایدآلیسم نوعی از شکاکیت است. در رابطه با شکاکیت و ایده‌آلیسم به چند مطلب باید اشاره کرد:
الف) تفاوت میان شک و شکاکیت، شک به معنای دودلی، نوعی حالت ذهنی و نفسانی می‌باشد، حال آن‌که شکاکیت نوعی نگرش، دیدگاه و مکتب بوده که در معرفت‌شناسی مطرح می‌باشد، البته گاهی ممکن است به جای شکاکیت از واژه‌ی شک نیز استفاده شود.
ب) شکاکیت به معنای امتناع حصول معرفت می‌باشد. بنابراین شکاک، مدعی است که حصول معرفت مستحیل است، پس اگر تحقق معرفت ناممکن دانسته شد، یا حتی برخی عناصر آن مثل صادق بودن یا موجه بودن، امکان حصول نیافت، یا این‌که معرفت در حوزه‌ای خاص مستحیل گشت، چنین نگرش‌هایی همگی دیدگاه شکاکانه هستند. به طور خلاصه شکاکیت[1] نظریه‌ای است که ادعا دارد حصول معرفت ممتنع و مستحیل است. بنابراین شکاکیت یک رویکرد معرفت‌شناختی بوده و به این حوزه تعلق دارد.
ج) شکاکیت در جهان غرب پیشینه‌ای طولانی دارد. گسست شکاکانه، حداقل چهار مقطع تاریخ غرب را به خود اختصاص داده است، اولین موج شکاکیت در یونان باستان شکل گرفت.[2] پروتاگوارس (متولد حدود 481 ق.م) و گرگیاس (حدود 483-375 ق.م.) دو شخصیت برجسته‌ی این مرحله بودند. در مرحله‌ی دوم نوبت به پیرهون (حدود 360- 270 ق.م.) می‌رسد که اعلام داشت عقل انسان به بودها نمی‌رسد و در جوهر درونی اشیا نمی‌تواند نفوذ کند. سومین نحله به مدرسه پیرهون وابسته بود که با ارائه‌ی دلیل به نفع این موضع همراه بود و در نهایت با شکاکیت مدرن مواجه‌ایم که با دکارت و فرضیه‌ی روح شیطانی او آغاز و بعد از او، هیوم و کانت راه او را ادامه دادند.
د) شکاکیت انواعی دارد، از یک حیث به شکاکیت استدلالی، از راه سؤال و مزاجی تقسیم می‌شود،[3] و از سوی دیگر به دو قسم شکاکیت فراگیر و منطقه‌ای انقسام می‌یابد. شک برخی از شکاکان، آن‌چنان فراگیر است که هیچ حیطه‌ای از شک آنان مصون نمی‌ماند. در مقابل، پاره‌ای دیگر از شکاکان گرفتار شک منطقه‌ای و محلی هستند؛ آنان هریک حوزه و قلمرو خاصی برای شک معین ساخته تنها در همان زمینه ادعای شک دارند. محدوده‌های شک منطقه‌ای عبارتنداز: اخلاق و آینده، دیگر نفوس و از همه مهم‌تر گزاره‌های دینی، نکته گفتنی این‌که معمولا شکاکیت جزئی و منطقه‌ای تدریجا به شکاکیت کلی و فراگیر منتهی می‌شود؛ زیرا شکاک منطقه‌ای به منظور توجیه سخن خود، طبعا ملاک و دلیلی ارائه خواهد داد. این ملاک‌ها معمولا محدود به قلمرو ادعا شده نبوده و به تدریج فراگیر خواهد شد.
ه) شکاکیت در جهان غرب عللی دارد؛ یکی از مهم‌ترین عوامل شکاکیت مدرن، شکاکیت علمی است. ظهور علم نوین به مردم آموخت که برای کشف حقیقت باید شیوه‌هایی نوظهور به کار گیرند. علم به آن‌ها آموخت که هرچه بیشتر وسواس به خرج دهند و مسایل را یک‌به‌یک تشریح کرده با دقت با دقت بیازمایند. آنان معتقدند که نظریه‌ها موقتی و ساخته‌ی بشرند و خلاصه آن‌که حسن بزرگ و نیروی شگرف شناخت علمی در این واقعیت است که بر مبنای شک بنا شده است.[4]
تا این‌جا مقدماتی درباره شکاکیت طرح شد. این طرز تفکر را به دوگونه می‌توان نقد کرد: نقد عام و نقد خاص، شیوه‌ی نخست تخریب مدعای شکاکیت است و شیوه‌ی دوم ارائه‌ی دلایلی است که علیه شکاکیت یا تخریب تک‌تک ادله‌ی شکاکان، در رابطه با شیوه‌ی نخست می‌توان به دو پاسخ متوسل شد:
پاسخ اول: شکاک، ادعایی داشت و برای اثبات آن، به دلیل توسل جست. دلیل او خود متشکل از چندین مقدمه است. بنابراین شکاک دو راه دارد: یا باید اعتراف کند که به آن مقدمات و این نتیجه معرفت دارد که این خود اثبات چندین فقره معرفت است، یا آن‌که این معرفت‌ها را نیز انکار کند، که در این صورت مدعای او اثبات نمی‌شود. بنابراین شکاک در ادعای شیوه، ناقض خود بوده خودشکن است. بر این اساس بود که پیرهون برخلاف شاگردان خود هیچ‌گاه برای شکاکیت استدلالی ارائه نداد. پیرهون همیشه به پیروان خود توصیه می‌کرد: سکوت کنید، چون اگر دهان باز کنید و کلامی بگویید، ادعایتان نقض شده است.

پاسخ دوم: هیچ یک از دلایل شکاکان، فهم گزاره را منتفی نمی‌کند. فهم یک گزاره فهم صدق و کذب آن است و فهم صدق و کذب یک گزاره فهم شرایطی است که گزاره در آن صادق یا کاذب است. برای نمونه ما در صورتی گزاره‌ی «باران می‌بارد» را می‌فهمیم که بدانیم اگر در عالم خارج اوضاع و احوال خاصی برقرار باشد، این گزاره صادق است و اگر وضعیت دیگری حاکم باشد، گزاره کاذب است. شکاک از ادله‌ی خود نتیجه می‌گیرد که معرفت محال می‌باشد، فهم این گزاره در گرو فهم شرایط صدق آن است. حال اگر نتیجه‌ی استدلال شکاک، صادق باشد، ما می‌توانیم به شرایط صدق آن نتیجه معرفت داشته باشیم و اگر به شرایط صدق نتیجه، معرفت داشته باشیم، مدعا شکاک نفی می‌شود؛ زیرا در این صورت چندین فقره معرفت در اختیار ما است.

به هر تقدیر، ادعای شکاکیت نادرست است. بر این اساس می‌توان گفت انسان می‌تواند واقعیت را آن‌گونه که هست دریافت کند و تصویری درست از واقعیات در ذهن داشته باشد. لذا تصویری که ما از دنیا و واقعیت داریم ساخته ذهن انسان نیست و حقایق اموری پنداشته و موهوم و به تعبیری رؤیای بشر نیست.

پی‌نوشت:

[1]. درآمدی  بر معرفت شناسی دینی و معاصر، محمد تقی فعالی، ص 82-87.
[2]. تاریخ فلسفه، کاپلستون، فردریک، تهران، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، 1362، ج 1، ص 117- 130.
[3]. .Dancy.j.an introduction to Contemporary Epistemology. Pp. 7-8
[4]. دریای ایمان، کیوپیت، دان، ترجمه حسن کامشاد، تهران، طرح نو، ص 12-14.
برای اطلاع بیشتر؛ نگرشی بر آیین تولتک شمنیزم، محمد تقی فعالی، نشر عابد، ص 47.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.