جوع در تصوّف، بدعت یا عبادت
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از ریاضتها و چلهنشینیهای صوفیان، جوع و گرسنگی کشیدن است که اصلا دلیلی قطعی بر صحت و مشروعیت این ریاضت وجود ندارد. در آداب و اعمال صوفیه درباره حدّ جوع بعضی گفتهاند که به اوقات در بیست و چهار ساعت یکبار افطار کند تا گرسنگی او معلوم شود و اما حدّ گرسنگی در قوت آن است که نان را به تعیین طلب نکند مطلقا، که اگر نفس او مشتاق نان شود بعینه او هنوز گرسنه نیست و بعضی دیگر گفتهاند حدّ جوع آن است که اگر آب دهان بیندازد مگس برآن ننشیند به جهت آنکه چون معدهی او از چربی و روغن خالی گردد، مگس بر آن ننشیند.[1]
جوع و گرسنگی کشیدن از دیدگاه غزالی به عنوان یکی از ریاضتهای ششگانه تصوف برای رسیدن به حق دانسته شده که گفته: «کسی که مبتلا به شهوت نفس گردیده و همیشه در فکر غذاهای لذیذ است، باید روزه بگیرد و در موقع افطار، فقط آب بدون نان خورد و شب دیگر نان بدون آب غذایش باشد تا حالت نفسکشی در وی پدید آید.»[2]
قشیری در رساله خود، جوع و گرسنگی را از ارکان مجاهدت دانسته و گفته: «بدانکه گرسنگی از صفات این قوم و یکی از ارکان مجاهدت میباشد و سالکان این طریق به گرسنگی بدین درجه رسیدند و از طعام باز ایستادند و چشمههای حکمت اندر گرسنگی یافتند و حکایت بسیار است ایشانرا اندرین.»[3] و برای تأیید آن به آیه ای از قرآن بهعنوان دلیل شرعی تمسک کرده که: «وَلَنَبْلُونَّکُمْ بِشَیءٍ مِنَ الخَوْفِ وَ الجوعِ [بقره/155] بیتردید شما را به چیزی از ترس و گرسنگی و ... آزمایش میکنیم، پس در آخر آیه گفت وَبَشِّرالصّابِرینَ. مژده داد ایشان را به ثواب بر صبر و بر کشیدن گرسنگی.»[4] اما صابرین چه کسانی هستند و مراد از صبر چیست؟ خداوند در قرآن خطاب به مؤمنان میفرماید: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَعِینُوا بالصَّبْرِ وَ الصَّلَاةِ [بقره/153] ای اهل ایمان، از صبر و نماز یاری بجویید.» برخی از مفسران، صبر در این آیه و دیگر آیات را به صوم معنا کردهاند و معنای آیه را به این صورت آوردهاند که از روزه و نماز یاری بجویید. در تفسیر جامع به نقل از عیاشی به روایت از امام صادق علیهالسلام صبر را روزه معنا نموده است.[5]
البته این بشارت و پاداش برای کسی است که گرسنگی و صوم شرعی را رعایت کرده باشد نه هر گونه جوع و گرسنگی با ریاضتهای سخت که مشایخ صوفیه در هر هفت روز یا پانزده روز یا بیست روز یا یکماه، یکبار افطار میکردند و یا ابراهیم تمیمی که در چهل روز یکبار افطار میکرد.[6]
عطار درباره روزه و گرسنگی سهل بن عبدالله در تذکرة الاولیاء آورده: «او چون روزه داشت، گاهی سه شبانهروز یکبار افطار میکرد و گاهی پنج روز یکبار و گاهی هفت روز یکبار و گاهی 20 روز یکبار و گاهی 70 روز یکبار افطار میکرد. و گاهی بود که در 40 شبانهروز تنها یک مغز بادام غذای او بود.»[7]
ابونصر سراج طوسی در شرح حال ابوالحسن مکی، ریاضت وی در جوع را اینچنین بیان میکند: «ابوالحسن مکی را در بصره دیدم و او مردی بود دائم الصوم و نان را جز در شب جمعه نمیخورد و گفتهاند که خوراکش در هر ماه چهار دانگ بود که از دستمزد خویش از ریسمانبافی حاصل میکرد، آن را میفروخت و میخورد.»[8]
هجویری دربارهی ریاضت و چلهداشتن صوفیان گفته: «اصل چهلهی ایشان تعلق به حال موسی(علیه السلّام) دارد و اندر مقام مکالمه در ستاید، و چون خواهند که کلام خداوند عزوجلّ به سر بشنوند چهل روز گرسنه باشند و چون سی روز بگذرد مسواک کنند و از بعد آن ده روز دیگر باشند، لامحاله خداوند به سر ایشان سخن گوید از آنچه هر چه انبیا را بر اَظهار روا بود اولیا را بر اَسرار روا بود.»[9]
در کتب روایی و متون تاریخی از اهلبیت (علیهمالسلام) روایات زیادی دربارهی روزه و خاصیت آن و حکمت گرسنگی صادر شده است اما هیچ وقت کسی را به چهله گرفتن برای گرسنگی کشیدن و ریاضتهای سخت تشویق نکردند و حتی از این کار نیز منع مینمودند. امام علی(علیهالسلام) در نهجالبلاغه، هنگامی كه از زهد انبیا سخن میگوید، به حضرت موسی و حضرت داوود و حضرت عیسی و پیامبر اكرم(علیهمالسلام) و گرسنگی ایشان اشاره میكند. در فرازی از خطبه، حضرت امیرالمومنین(علیهالسلام) زهد حضرت موسی(علیهالسلام) را اینچنین تعریف میکند: «به خدا سوگند، موسی جز قرص نانی که گرسنگی را برطرف سازد چیز دیگری نخواست...»[10]
سیره نبوی و اهلبیت(علیهمالسلام) در گرایش به کمخوری بنا بر ادله و حکمتهای خاص، باعث شد شکل جوع به نوعی گرایش افراطی در امساک متمایل گردد و از کانال اصلی خود خارج شود و گروهی مانند صوفیان این مسلک را به شیوههای مختلف از آداب ریاضتهای خود قرار دهند.
پینوشت:
[1]. باخرزی، یحیی، اوراد الاحباب و فصوص الاداب، بهکوشش ایرج افشار، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم، 1383، ج2، ص321و322.
[2]. مبلغی آبادانی، عبدالله، تاریخ صوفی و صوفیگری، انتشارات حرّ، چاپ اول، 1376ش، ج2، ص815.
[3]. قشیری، ابوالقاسم، رساله قشیریه، ترجمه ابو علی حسن بن احمد عثمانی، بهتصحیح بدیع الزمان فروزانفر ، انتشارات زوار، چاپ دوم، 1388ش، ص206.
[4]. همان
[5]. بروجردی،سیدابراهیم، تفسیرجامع، انتشارات صدر، تهران، 1341ش، ج2، ص273.
[6]. باخرزی، یحیی، اوراد الاحباب و فصوص الاداب، بهکوشش ایرج افشار، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم، 1383، ج2، ص323.
[7]. عطار، فریدالدین، تذکرةالاولیاء، بهکوشش نیکلسون، انتشارات صفیعلیشاه، چاپ سوم، 1375ش، باب 28، ص264.
[8]. سراج طوسی، ابونصر، اللمع فی التصوف، بهتصحیح رینولد آلن نیکلسون، ترجمه مهدی محبتی، انتشارات اساطیر، چاپ دوم، 1388ش، ص206.
[9]. هجویری، ابوالحسن علی بن عثمان، کشف المحجوب، بهتصحیح و.ژکوفسکی، چاپ دهم، 1387ش، ص418.
[10]. نهجالبلاغه، ترجمه محمد دشتی، انتشارات پارسایان، چاپ دوم، 1379ش،خطبه160 ص299.
دیدگاهها
aseman
1395/06/08 - 12:52
لینک ثابت
با سلام
j .taheri
1395/06/09 - 09:34
لینک ثابت
با تشکر از جنابعالی
افزودن نظر جدید