اوضاع سياسى و اجتماعى در گستره اسلام، پاسخ دکتر زرینکوب به اسلامستیزان
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ دکتر عبدالحسین زرینکوب، در سال 1348 خورشیدی (9 سال پیش از انقلاب اسلامی) در پاسخ به یاوهگوییهای باستانگرایان، دفاعیهای تحت عنوان "کارنامه اسلام" نوشتند که شامل مجموعه مقالات و به صورت یک جلد کتاب به طبع رسیده و بارها -چه پیش از انقلاب و چه پس از انقلاب- تجدید چاپ شده است. فصل 20 این کتاب، به موضوع «اوضاع سياسى و اجتماعى و ادارى» پرداخته و دفاعی صریح و روشن از کارنامه اسلام در این زمینه ارائه کرده است. در ادامه بخشهایی از این نوشتار را مرور میکنیم.
- «وسعت كمسابقه قلمرو اسلامى و تنوعى كه از لحاظ اقليم، نژاد، آداب، و رسوم گوناگون در جامعه وسيع مختلط اسلامى وجود داشت اداره چنين توده عظيم انسانى را دشوار مىكرد و توفيق بزرگ مسلمين درين نكته بود كه تمام اين قلمرو پهناور را با يك قانون واحد اداره كردند، شريعت اسلامى. در واقع نزد مسلمين دين و قانون يك چيز بود، شريعت. در طرز اداره حكومت اسلامى آنچه براى دنيا تازگى داشت انطباق آن بود با شريعت و وجود روح اخلاص و اخلاق بود در آن.»
- «بر خلاف جامعه عربى -جامعه جاهليت- كه مبتنى بر انساب و پيوندهاى خويشاوندى بود، جامعه اسلامى بر اساس اخوت دينى قرار داشت. درست است كه در عهد خلافت اموى، تفوّق اعراب نسبت به ساير مسلمين، مورد تاييد هيئت حاكمه وقت بود اما در جامعه مسلمين و خارج از طرز فكر و طرز تلقى حكام و خلفاء تفاوتى بين عرب و عجم ديده نمىشد. پيغمبر فضيلت را در تقوى اعلام كرده بود و اين كسانى كه به نام «موالى» خوانده مىشدند غالبا در علم و تقوى نيز، مثل مراتب ادارى، مىتوانستند فضيلت واقعى خود را در جامعه اسلامى احراز كنند.»
- «در جامعه اسلامى هميشه عامه مسلمين همان اصل اخوت اسلامى را اساس عمل مىدانستند و امتيازات عناصر حاكمه آن را به چشم يك تجاوز به قلمرو اخوت اسلامى مىديدند. طبقه،به آن معنى كه در روم قديم و ايران ساسانى بود نزد مسلمين وجود نداشت. حتى رفتار با اهل كتاب و يا بردگان نيز چنان با تساهل و مدارا توام بود كه از اين حيث جامعه اسلامى هنوز مىتواند سرمشق خوبى براى امريكا و افريقاى جنوبى باشد... درجامعه اسلامى،استثمار طبقاتى آن شكل غير انسانى را كه در جامعه فئودال اروپا داشت نمىشناخت.»
- «از همان دوره اموى به قسمى از وجود اين ذمیها (اهل کتاب) در امور ادارى با تسامح و گشاده نظرى استفاده مىشد كه از هيچ حيث براى آنها در قلمرو اسلام جاى نگرانى نمىماند. در قلمرواسلام وجود اقليتهاى يهودى و مسيحى -به عنوان اهل كتاب- قابل تحمل بود اما مسيحيت قرون وسطى در اندلس و سيسيل نمىتوانست اقليت مسلمان را در داخل قلمرو خويش تحمل كند. از اين روست كه معامله مسلمين با اين اقليتها از هر حيث قابل تحسين بود و درخور اعجاب. اين اقليتها در جامعه اسلامى تا حد امكان در حمايت قانون بودند -در حمايت شريعت. در اجراى مراسم دينى خويش تا آنجا كه معارض حيات اسلام نباشد غالبا آزادى كافى داشتند، اگر جزيهاى از آنها دريافت مىشد در ازاء معافيتى بود كه از جنگ داشتند و در ازاء حمايت و امنيتى كه اسلام به آنها عرضه مىكرد. بعلاوه، اين جزيه ساليانه از يك تا چهار دينار بيش نبود و آن را هم از كسانى اخذ مىكردند كه توانايى حمل سلاح داشتند. از راهبان، زنان و نابالغان جزيه نمىگرفتند و پيران، كوران، عاجزان، فقيران و بردگان از آن معاف بودند.»
- «فقه اسلامى، درقلمرو وسيع اسلام نظم و عدالتى را كه در قرون وسطى مخصوصا در غرب، مدتها مجهول بود به دنيا باز آورد. در همان دوره كه فقه اسلامى مشكلترين دعاوى را به وسيله احكام الهى خويش حل و فصل مىكرد، دنياى مسيحى قرون وسطى قضاوت الهى را به وسيله جنگ تن به تن و آنگونه وسايل اجراء مىنمود. قانون شريعت، كه در اسلام حاكى از امر و اراده الهى است،از جهت اخلاقى مخصوصا قابل ملاحظه است و رعايت انسانيت و پاس حقوق ديگران، مبناى اساسى بسيارى از احكام آنست. درين قانون گوئى انسان هيچ حقى ندارد مگر آنكه خدا نيز سهمى در آن حق داشته باشد. اما سهم خدا عبارت است از امر او به اينكه حق هر كس بايد به او داده شود و هيچ كس حق ندارد، به آنچه تعلق به ديگرى دارد تخطى كند. بدينگونه، قانون اسلام كه در واقع يك قانون الهى است، بى آنكه ناشى از مصلحت جوییهاى انسانى شده باشد به همان نقطه ازحق خالص مىرسد كه بقول يك محقق معروف اروپائى زمينه مشترك تمام اقوام متمدن به شمار است».
- «طرز انتخاب خليفه -جانشين پيغمبر- از همان اوايل طورى شد كه نشان داد بين تئورى و واقعيت در هيچ جا به قدر سياست اختلاف نيست. اين مساله خلافت قديمترين مورد خلاف بين مسلمين را تشكيل داد و از همان ماجراى سقيفه دوستداران معدود اهل بيت رادر مقابل عامه قرار داد. غلط است آنكه گويند تشيع را ايرانيان به وجود آوردند يا نشر و تبليغ كردند، در واقع اين فكر در بين عناصر غير عرب از عهد مختار منتشر شد در صورتي كه مدتها پيش از آن، و دست كم از اواخر عهد عثمان، اين فرقه موجوديت خود را نشان داده بود.»
- «خليفه در غالب امور با صحابه و ياران مشورت مىكرد و اگر هم به حرف آنها گوش نمىداد حكومتش مطلق نبود و چيزى آن را محدود مىكرد؛ شريعت. بدين گونه، شريعت قانون واحدى بود كه از امير المؤمنين تا فقيرترين مرد مسلمان همگى مكلف به اطاعت از آن بودند. در واقع اسلام با قانون واحدى كه منشا اصلى آن وحى الهى بود بر سراسر قلمرو خويش به يكسان حكومت مىكرد».
منبع: دکتر عبدالحسین زرینکوب، کارنامه اسلام، فصل 20
دیدگاهها
ناشناس
1395/06/04 - 11:48
لینک ثابت
درود بر شما
افزودن نظر جدید