دفاع از اسلام
اين نوشتار در نقد بخشی از ديدگاههای نويسندگان ضد اسلامی است كه امام حسن (علیه السلام) و امام حسين (علیه السلام) را متهم به شركت در فتوحات و قتلعامها در ايران کردهاند. در اين بخش اين ادعا را مورد بررسی قرار داده و بطلانش را به اثبات رساندهايم...
در تاریخ چند هزار سالهی زرتشتی، به تعداد انگشتان دست هم نمیتوان دانشمند نامدار یافت. اما در نقطه مقابل، در اثر اهتمام قرآن و پیامبر اسلام به قلم، نگارش و علم آموزی بود که امروز میبینیم اکثر قریب به اتفاق دانشمندان بزرگ ایرانی، مسلمان بودند.
اشعث بن قیس در راه قتل مولا علی (ع) به ابن ملجم یاری رساند و این امر به خاطر کینهای بود که از علی (ع) به دل داشت. چون مولا او را از حکومت آذربایجان خلع کرده بود. این از مظلومیت علی (ع) است، که در عصر خلافت، اشراف و سرمایهداران او را به خاطر عدلش تحمل نمیکردند، و اکنون، بازماندگان نسل بنیامیه به علی (ع) تهمت بیعدالتی میزنند! مظلومیتی که قرار نیست پایان یابد!
پیروزشاه بلسارا از اندیشمندان زرتشتی ساکن هندوستان: ایرانیان در راه پذیرش اسلام، مشکلی نداشتند. بلکه از سر اختیار و از روی منطق مسلمان شدند. روابط پیامبر و خاندان ایشان با ایرانیان نیز رابطهای خوب و از روی علاقه و دوستی بود.
معراج نبیّ اعظم ربطی به داستان ارداویراف ندارد. اولاً ماجرای معراج در قرآن بیان شده و ساخته مسلمانان نیست که بگوییم از ارداویرافنامه کپی کردهاند. ثانیاً اردوایراف اصلاً به معراج نرفت بلکه پس از مصرف بنگ، به خوابی عمیق فرو رفت، ثالثاً بسیاری از تعالیمی که در ارداویرافنامه آمده دقیقاً خلاف تعالیم اسلام است. مانند ازدواج با خواهر، مصرف بنگ و...
دکتر عبدالحسین زرینکوب: موبدان کتابهایی بر ضد اسلام مینوشتند (آنقدر آزادی داشتند که علیه اسلام مطلب بنویسند و نقد کنند) و در مقابل، علمای اسلام هم پاسخهای «درست» و «دقیق» به اشکالتراشیهای آنان میدادند.
طعنه میزنند که چرا پیامبر دستور قتلِ سلّام بن ابیحقیق را صادر کرد؟ میگوییم اولاً کشته شدن این شخص از لحاظ سندی ثابت نیست. ثانیاً به فرض که چنین شده باشد؛ او علیه اسلام شمشیر را از رو بسته بود. این حق مسلمانان بود که او را از پا دربیاورند. ثالثاً هخامنشیان و شاهان زرتشتی هم بسیاری از مخالفان خود را از پا درآوردند...
اگر قرار باشد 100 دانشمند بزرگ ایرانی را نام ببریم، که در عرصه جهانی تأثیر شگرفی در پیشبرد علم و دانش گذاشته باشند، یقیناً همه آنان در عصر اسلامی رشد و تربیت شده اند. اکنون جای این سؤال است که به راستی در تاریخ چند هزار ساله زرتشتی (از روز نخست تا دو قرن پیش) چند دانشمند زرتشتی در عرصه جهانی تأثیرگذار بوده اند؟
در متن شایعه آمده است که عربها حدیث اختراع کرده اند تا مبادا ایرانیها یک لشکر مخوف داشته باشند! به راستی اگر سگ اینقدر قدرت داشت، که اتفاقا عقلانی تر آن بود که عربها نیز یک سپاه از سگ بسازند و به جان مخالفین خود بیاندازند! ضمن اینکه تا آنجا که ما تاریخ خوانده ایم در جنگ قادسیه، ساسانیان سپاهی از فیل داشتند! خوب چرا مسلمین فیل را نجس اعلام نکردند؟! به راستی که اسلام ستیزان از عقل هیچ بهره ای نبرده اند...
شبکه العربیة وابسته به عربستان سعودی خبر کشف حجاب چند دخترک را با آب و تاب و ذوق و شوق فراوان منتشر کردند. اکنون باید از مدعیان نژاد آریایی پرسید که به چه حال و روزی افتادید که مفت مفت خود را به حراج گذاشته و خوراک رسانههای سعودی را مهیا میکنید؟
برخی چنین اند! نور شمع را برتر از نور خورشید میدانند! بماند که برخی تاریکی را بر نور ترجیح میدهند. اما هر چه کنند و هر چه به سوی خورشید خاک بپاشند، جز خودشان، کسی را مسخره نکرده اند.
عجیب است که امریکا، مالیاتی که از شهروندان خود به کف میآورد را در اختیار برخی از عناصر اپوزوسیون قرار میدهد تا به اسلام و قرآن فحاشی کنند. عجیبتر اینکه تریبون مذکور در اختیار اشخاصی دائم الخمر، روانپریش و معتاد است. یکی از این افراد در جدیدترین اظهار لحیه، مدعی شد که ادبیاتِ اسلام بسی خطرناکتر از بمب اتمی است! سخنی که هر عاقلی را به خنده وامیدارد.
أحمد بن يحيى بلاذری با این خود همنشین نواصب و از دشمنان مولا علی (علیه السلام) بود، اما درباره این درگیریها میگوید که علی بن ابیطالب به یارانش گفت: « كُفّوا عَنهُم حَتى يَبدَؤُكُم. از آنان چشمپوشی کنید (به آنان کاری نداشته باشید) مگر اینکه آنان خود علیه شما (جنگ را) آغاز کنند.»
باستانگرایان مدتی پیش در رسانههای خود به دروغ مدعی داستانی شدند که در طبق آن، حضرت علی (ع) شخصی به نام نصیر را برای پرسیدن راه نزد ماهیهای رود فرات فرستادند. در اثر معجزهای (!) یک ماهی به نام کرکرة بن صرصرة بن غرغرة بن دردرة بن جرجرة بن عرعرة بن مرمرة بن فرفرة، مقام علی (ع) را به نصیر تعلیم داد. پس نصیر قائل به خدا بودن حضرت علی (ع) شد و حضرت علی هم به خاطر کفرگویی نصیر، سر او را از بدن جدا کرد. باستانگرایان دروغگو این داستان را به کتاب بحار الانوار نسبت داده اند. درحالیکه در بحارالانوار چنین روایتی وجود ندارد. بلکه دروغ بودن این داستانپردازیها واضح است.