شمس تبریزی، جامع افکار فاسد تصوف
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ شمس تبریزی، صوفی سدهی هفتم هجری و مراد مولوی است. بینش و جهانبینی شمس متأثر از افرادی چون فخر رازی، اوحدالدین کرمانی و محیالدین ابن عربی است که از دریچهی نقد، به هر کدام از ایشان در موضوعات مختلف عقیدتی اشکالات جدی وارد است. در ادامه به برخی انحرافات ایشان اشاره میکنیم.
محمد بن عمر مشهور به فخر رازی دارای عقیده و مذهب اشعری شافعی و بسیار متعصب است و حتی در تفسیر کبیر که در اواخر عمرش آن را نوشته به شدت برعقایدش پافشاری کرده است. وی بارها در نصوص دال بر ولایت و امامت امیرالمؤمنین (علیه السلام) تشکیک کرده و به همین دلیل بسیاری از محققین این بافتههای او را نشأت گرفته از تعصب شدید وی میدانند![1]
وی تلاش عبثی میکند تا آیاتی از قرآن را که علمای فرقین اتفاق بر این دارند که در شان حضرت علی (علیه السلام) نازل شده را توجیه کرده و با بُغضی عجیب شأن نزول آنها را رد میکند. فخر رازی نصوصی چون آیهی انذار، آیهی اکمال، آیهی تبلیغ و آیهی انما ولیکم... را در شأن مولی علی (علیه السلام) نمیداند![2]
حامد بن ابی فخر معروف به اوحدالدین کرمانی از بزرگان صوفیه و از صوفیان منحرف است! بنابر منابع صوفی نوشته، وی علاقهی مفرطی به رقص سماع و شاهدبازی داشت و بیشتر رباعیاتی که از او نقل شده در حال رقص سماع انشاء شده است.[3] او از بزرگان صوفیه است که بخاطر جمال پرستی و نظر کردن به کودکان زیبارو مورد شماتت بسیاری قرار گرفته است. برای نمونه در رابطه با سماع و شاهدبازی میسراید:
بي آب بود سماع کان بي ساز است
آتش در زن به هر کجا غماز است
باد است سماعي که در او شاهد نيست
خاکش به سر هر که نه شاهد باز است[3]
یا:
آن شاهد معنوی که جانم تن اوست
جان در بر من صورت بس روشن اوست
وان روی نکو که شاهدش میخوانی
شاهد نیست، لیکـــن آن مسکن اوست
مؤیدالدین جندی[5] در کتاب نفحةالروح و تحفةالفتوح که آن را در سال 631 هـ.ق و در شهر توکات تألیف کرده است، میگوید که یکی از شخصیتهای بزرگ آن دوره به اوحدالدین انتقاد میکند که چرا با زنان همراهی مینماید و مضرّات سماع را به او گوشزد میکند و جایز نبودن نگاه به نامحرم را تذکر میدهد. کرمانی به او پاسخ میدهد: «من جز حق به هیچ چیز نگاه نمیکنم. از نظرگاه اسلام و ایمان است که به پدیدهها و مخلوقات مینگرم»!
جامی در نفحات الانس این رفتار غیرشرعی و زشت اوحدالدین کرمانی را توجیه میکند و مینویسد: «برخی از صالحان و بزرگان مانند شیخ احمد غزالی، شیخ اوحدالدین کرمانی و شیخ فخرالدین عراقی، برای گریز از تبعات منفی این موضوع به مطالعة مظاهر صوری و حسی مشغول شدهاند تا جمال مطلق را مشاهده کنند. حسن ظن و بلکه صدق اعتقاد حکم میکند که بگوییم آنها جمال مطلق حق سبحانه و تعالی را در مظاهر صوری مشاهده میکردند»![6]
ابن عربی شخصیت دیگری است که در شکلگیری افکار شمس تأثیرگذار است. با وجود آرا مختلف در مورد مذهب ابن عربی، با مراجعه به آثار مشهور وی شاهد توهینهای زشتی از طرف ابن عربی به شیعهگری و مذهب تشیّع و بزرگان آن هستیم!
از کافر خواندن عمّ بزرگوار رسول خدا (صلی الله علیه وآله) جناب ابوطالب(علیه السلام)[7] که این خود فساد بزرگی در عقیدهی ابن عربی به شمار میرود تا سخنان زشت او در مورد شیعیان که مینویسد: «زألفت الیهم أصلاً صحیحاً لا یشكون فیه ثمّ طرأت علیهم التلبیسات من عدم الفهم حتّی ضلّوا فینسب ذلك إلی الشیطان بحكم الأصل و لوعلموا إنّ الشیطان فی تلك المسائل تلمیذله یتعلم منه و اكثر ما ظهر ذلك فی الشیعة و لاسیما فی الإمامیة منهم فدخلت علیهم شیاطین الجنّ...
ترجمه: شیطان آنان (شیعیان) را با اصل صحیحی که در آن هیچ شکّی راه ندارد مأنوس میکند، سپس بر آنان از کج فهمی شبهاتی را القاء میکند تا گمراه شوند. این گمراهی [فقط] بواسطهی آن اصل به شیعیان نسبت داده میشود، وگرنه شیطان در این مسائل شاگرد آن شخص گمراه است. بیشترین مصداق بر این امر در شیعه، خصوصاً شیعه دوازده امامی ظاهر میشود. شیطان جن نخست محبت اهل بیت و پایداری در آن را به آنان عرضه میکند و آنان (شیعیان) معتقدند که این محبت بالاترین وسیله ی تقرب به خداست و چنین است اگر در همین حد باقی بمانند. اما آنان به دوگونه از محبت اهل بیت فراتر میروند: [یک] برخی از آنان به دشمنی و دشنام صحابه میپردازند چون آنان اهل بیت را مقدم نداشتند و گمان میکنند که اهل بیت برای خلافت و این مناسب دنیایی سزاوارتر بودهاند. [دو] و برخی نیز از سبّ صحابه بالاتر رفته به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و جبرائیل و خدا بد میگویند و انتقاد میکنند که چرا برای مردم به برتری مقام اهل بیت و تقدم آنان در خلافت تصریح نکردهاند، تا آن جا که برخی از آنان چنین سروده است: «آن کس که جبرائیل امین را فرستاده (یعنی خدا) خود امین نبوده است» همهی این ها از یک اصل صحیح که محبت اهل بیت است نشأت گرفته است، اما در نظر آنان این نتیجه فاسد را داده و گمراه شده و گمراه کردهاند.»[8]
سخنان ناروای ابن عربی و تهمت زدن او به جماعتی از مسلمانان، شخصیتی از وی را نمایش میدهد که در اعتقادات اسلامی مذموم است.
شکلگیری شخصیت شمس تبریزی نیز به واسطهی علاقه و درس گرفتن از این اشخاص به گونهای است که او را در جرگهی منحرفین از اصول اسلامی قرار داده و چنین شخصیتی به هیچ عنوان نمیتواند برای یک جامعه، گروه یا فردی دارای عقاید اسلامی الگو باشد. به خصوص اینکه انحرافات فکری و عقیدتی در آثار وی هم نمایان است.
شمس تبریزی با جسارت به ساحت مقدس پیامبر اکرم (صلی الله عله وآله) میگوید: «مرا رسالهی محمد (صلی الله علیه وآله) سود ندارد، مرا رساله خود باید، اگر هزار رساله بخوانم تاریکتر شوم اسرار اولیای حق را ندانند، رسالهی ایشان (کتب وحی انبیاء) را مطالعه میکنند.»[9]
متأسفانه نادانی و ناآگاهی برخی و غرض ورزی برخی دیگر باعث شده تا امروز در دانشگاههای کشور شمس تبریزی منحرف را الگوی عرفانی برای جوانان معرفی کنند و جوان جویای حقیقت را به وادی تاریک ضلالت و صوفیگری سوق دهند.
پینوشت:
[1]. خلاصه عقبات الانوار ج 6/133 و ج 8/128 و 184 به بعد و الغدیر ج 1/350-357
[2]. تفسیر کبیر فخر رازی، ذیل آیات مطرح شده
[3]. مناقب، به کوشش بدیعالزمان فروزانفر، ج۱، ص۱۰۲، تهران، ۱۳۴۷ش
[4]. مدرسی طباطبایی/ سماع،عرفان و مولوي/ص49
[5]. از شارحان فصوص الحکم
[6]. نفحات الانس من حضرات القدس، نورالدین عبدالرحمانِ جامی، به کوشش دکتر محمود عابدی، انتشارات اطلاعات، چ دوّم، 1370، ص 790
[7]. فتوحات مکیه، ابن عربی، ج 7 ص 478-477 تحقیق ابراهیم مدکور و عثمان یحیی
[8]. فتوحات مکیه، ابن عربی، ج 1 ص 281و282 باب الخمس و الخمسرن فی المعرفة الخواطر الشیطانیه
[9]. مقالات شمس، تصحیح موحد، ص 270.
دیدگاهها
Yas
1396/04/07 - 08:32
لینک ثابت
بهتره قبل از اینکه مطلبی
aseman
1396/04/11 - 11:32
لینک ثابت
مطالب ناروایی که گفتین حاصل
علی
1397/11/23 - 19:53
لینک ثابت
شما میگید نقل قول کردید..
شمس
1403/06/31 - 13:44
لینک ثابت
فاش بگویم این سخن شمس منو
saman
1403/06/31 - 15:24
لینک ثابت
یعنی شمس، خدای شماست؟ اونو به
افزودن نظر جدید