قانون جذب از منظر اسلام

  • 1395/05/19 - 11:14
اینکه دعا باید با خشوع همراه باشد و انسان موحد بداند که در جایگاه مخلوق نشسته و به‌سوی خدای متعال دست نیاز دراز کرده است؛ اما در قانون جذب، همه اشیاء و تمام هستی در خدمت سرخوشی انسان قرار دارند و انسان نه‌تنها تمنا نمی‌کند، که فرمان می‌دهد و بر مسند خدایی تکیه می‌زند. به همین دلیل در قانون جذب، کسی به خشوع تشویق نمی‌شود و...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در قرن اخير شاخه‌ای از روانشناسى پديد آمده است كه با عنوان روانشناسى موفقيت شناخته می‌شود. اين شاخه از روانشناسى به‌درستی يا نادرستى فرمول‌هایش اهميت چندانى نمی‌دهد. آنچه در اين فن مهم است كارآيى فرمول‌هاست. فلذا در اين فن از روش‌های تحقيق متداول در روانشناسى استفاده نمی‌شود. ازاین‌رو فرمول‌های اين فن را نمی‌توان قوانين علمى به شمار آورد اگرچه با تسامح به آن‌ها قانون گفته می‌شود.
قانون جذب كه يكى از فرمول‌های روانشناسى موفقيت است به سه صورت بيان شده است:
۱. اگر شما هدفى را در نظر گرفته و مدام به آن فكر كنيد در مغز شما شبکه‌های عصبى خاصى براى رسيدن به آن هدف ايجاد خواهد شد و باعث خواهد شد كه شما به‌راحتی به آن هدف نائل شويد مثل بندبازى كه با تمرين و مداومت مغز خود را عادت می‌دهد تا تعادل او را بر روى طناب بندبازى، حفظ كند. در اين كه مغز چنين قابليتى دارد از نظر زیست‌شناسی هيچ شكى نيست ولى گاه در روانشناسى موفقيت روى اين مطلب اغراق می‌شود.
۲. اگر شما هدفى را انتخاب و آن را مشغله ذهنى خود قرار دهيد اين هدف در ذهن ناخودآگاه شما جاى خواهد گرفت و ضمير ناخودآگاه شما تمام قواى وجود شما را از جمله ذهن خودآگاهتان را براى رسيدن به آن هدف به كار خواهد گرفت. اين مطلب نيز در روانشناسى كلاسيك به اثبات رسيده است لكن باز در روانشناسى موفقيت در مورد آن اغراق مى‌شود.
بيان اول در واقع همان اصل تمرين و تداوم است و بيان دوم نيز همان اصل تلقین است و شايد بتوان هردوی این‌ها را يكى تلقى كرد يا حداقل آن‌ها را مكمل و معين هم دانست. در اسلام به اصل استمرار فكر و عمل و اصل تلقين اهميت بسزايى داده شده است. به‌قدری كه می‌توان گفت اكثر قريب اتفاق احكام و اخلاق اسلام ازاین‌رو وسيله تربيتى مدد جسته‌اند. امام على (علیه‌السلام) می‌فرمایند: «قليل تدوم ارجى من كثير مملول منه»[1] كمى كه آن را ادامه دهى امیدوارکننده‌تر است از زيادى كه خسته‌کننده باشد. و باز فرموده‌اند: «اگر حليم و بردبار نيستى خود را به بردبارى بزن زيرا كم شده است كه كسى خود را شبيه قوى قرار دهد و از آنان شمرده نشود (از آن‌ها نشود).»[2] يعنى اگر هدف شما حليم شدن باشد با تشبه مداوم به اهل حلم مغز و روان شما در مسير حليم شدن تغيير می‌کند. و باز می‌فرمایند: «هرکسی مصیبت‌های كوچك را بزرگ شمارد خدا او را به مصائب بزرگ گرفتار می‌کند.»[3] يعنى سنت خدا اين است كه افراد منفی‌باف كه يك حادثه منفى جزئى را بزرگ می‌بینند دچار همان حادثه بزرگ بشوند و باز فرمودند: «كسى كه چيزى را طلب كند به‌کل آن يا به قسمتى از آن می‌رسد.»[4] باز فرمودند: «كسى از شما نگويد كه ديگرى به كار خيركردن از من سزاوارتر است كه به خدا سوگند همین‌طور خواهد شد.»[5] و باز فرمودند: «تفأّل بالخير تنجح»[6] فال خير بزن تا پيروز شوى.
در بسيارى از احكام عبادى و غيرعبادى اسلام به استمرار و تلقين توجه خاص شده است كه نمونه بارز آن نماز است. در نماز علاوه از این‌که تكرار و استمرار وجود دارد تلقين نيز وجود دارد. به‌شرط آنكه آن را با توجه اقامه كند. حتى در نماز هدف گزارى نيز موجود است همچنين مدل‌سازی كه همه این‌ها امروزه در روانشناسى موفقيت موردتوجه است. در اخلاق اسلامى روى مشارطه، مراقبه و محاسبه تأكيد فراوانى وجود دارد. اگر اين متد تربيتى تشريح شود به‌جرئت می‌توان ادعا كرد كه اكثر فرمول‌های روانشناسى موفقيت را در خود دارد.
۳. تقرير سوم از قانون جذب مدعى است كه اگر شما خواسته خود را مدام در ذهن داشته باشيد و كارهاى متناسب با آن انجام دهيد در آن صورت جهان هستى در مسير برآورده شدن خواسته شما دست‌به‌کار خواهد شد. مشغله ذهنى شما چه منفى باشد و چه مثبت جهان به آن پاسخ خواهد داد. این‌ها مدعى هستند كه مغز انسان دائماً امواجى را در جهان پخش می‌کند و جهان به اين امواج عکس‌العمل نشان می‌دهد. اين بيان از قانون جذب اغراق‌آمیزترین شكل آن است كه مخالفت‌های زيادى در بين روانشناسان و فلاسفه و دانشمندان با آن شده است.
اين نظريه غيرقابل تجربه و آزمايش است بنابراين نمی‌تواند يك نظريه علمى باشد و از طرفى با براهين فلسفى نيز اثبات نشده است فلذا يك حكم فلسفى نيز نمی‌تواند باشد. لكن ازآنجایی‌که با قالب هنر يعنى در قالب فيلم مستند راز بیان‌شده است طرفداران زيادى را در بين عوام پيدا كرده است. البته اين نظريه را با قالبى ديگر و با مبانى اسلامى می‌توان مطرح كرد و می‌توان بر اساس فلسفه اسلامى تبيين نمود. در نگاه اديان آسمانى عالم يعنى جهان ماده و عالم برزخ و آخرت، كه هر سه بالفعل وجود دارند. بنابراين غير از عوامل مادى عوامل معنوى نيز در امور عالم دخیل‌اند. از ديدگاه اسلام تمام امور عالم ماده توسط فرشتگان تدبير می‌شود. و طبق آيات قرآن عالم مسخر و خدمتگزار انسان است. يعنى عالم در مسيرى حركت می‌کند كه كمال انسان برآورده شود.
و آن مسير، مسير حق و مسير الى الله است و نيز از آيات قرآن و روايات اهل‌بیت (علیهم‌السلام) استفاده می‌شود كه نيت و فكر و عمل انسان‌ها در عالم اثر می‌گذرد. خداوند متعال می‌فرماید: «ظاهر شد فساد در خشكى و در دريا به سبب آنچه مردم كسب كردند.»[7] «كافران گفتند خداى رحمان فرزند برگرفته است. همانا شما سخن بسيار زشت و منكر بر زبان آورديد. نزديك است از اين گفته زشت آسمان‌ها از هم فروريزد و زمين بشكافد و کوه‌ها متلاشى گردد.»[8] همچنين از آيات قرآن استفاده می‌شود كه هيچ فكرى و نيتى و عملى در اين عالم نابود نمی‌شود و سر آخر به خود انسان برمی‌گردد يا در دنيا يا در برزخ يا در آخرت. نيز از آيات استفاده می‌شود كه اعمال و افكار و نيات خير در عالم زايش دارند و زياد می‌شوند لذا با توجه به اين حقايق قرآنى می‌توان گفت كه هر كس چيزى را بخواهد و هدف خود قرار دهد و خواسته او مطابق مسير عالم خلقت باشد (حق و به‌سوی خدا باشد) و در راه خواسته خود تلاش كند بدون ترديد به آن خواهد رسيد يا در دنيا يا در برزخ يا در آخرت. يا در هر سه بلكه به چندين برابر آن نيز خواهد رسيد و اگر خواسته او باطل باشد يا به آن نخواهد رسيد يا اگر رسيد تنها در دنيا خواهد بود و آن نيز به ضررش خواهد بود. چون چنين كسى در مسير خلاف عالم خلقت حركت می‌کند «و هر كس از ياد من اعراض كند همانا زندگی‌اش تنگ شود در روز قيامت او را نابينا محشور می‌کنیم.»[9]
بر همين اساس می‌توان امورى مثل دعا، توكل و صبر و... را تبيين كرد. دعا يعنى رو سوى خدا كردن و با مسير هستى يكى شدن، هنگام دعا انسان درواقع تمام عالم و ملائك مدبر عالم را به خدمت خود می‌گیرد. امام على (علیه‌السلام) به امام حسن (علیه‌السلام) می‌فرمایند: «بدان همان كسى كه گنج‌های آسمان‌ها و زمين را در اختيار دارد به تو اجازه دعا و درخواست را داده است و اجابت آن را تضمين كرده است. به تو امر كرده است از او بخواهى تا به تو عطا كند و از او درخواست رحمت نمايى تا رحمتش را بر تو فرو فرستد....»[10] و توكل يعنى اعتماد به خدا و كارگزاران او و اعتماد به این‌که كار خير و فكر حق و نيت پاك محال است در عالم نابود شود. توكل يعنى اعتماد به اينكه در عالم هستى عدل برقرار است و محال است انسان متوكل در بن‌بست واقع شود. «آن‌کس كه به خدا و روز قيامت ايمان آورد این‌گونه پند داده می‌شود و هر كس از خدا پروا کند، خدا راه بيرون شدن (از گناهان و بلا و حوادث سخت را) بر او می‌گشاید و ازآنجایی‌که گمان ندارد به او روزى عطا كند و هر كه به خدا توكل كند خدا او را كفايت خواهد كرد...»[11] و صبر يعنى عدم نگرانى از آينده و يقين داشتن به اينكه هر اتفاقى هر چند به‌ظاهر تلخ به مصلحت و منفعت انسان خيرانديش و نیک‌رفتار است. همه موجودات عالم مظهر اسماء خدا هستند و هر فكر و نيت و عملى كه در مسير حق باشد تحقق خود خواهد يافت. دعا يعنى اعتماد به اسم مجيب توكل يعنى اعتماد به اسم وكيل. تفأّل بالخير يعنى پاك نگه‌داشتن ذهن يعنى توسل به اسم طاهر و مطهر.
مسئله‌ای که باید در مورد دعا مطرح کرد این است که دعا در متون دینی به معنای درخواست خاشعانه از خداوند متعال است. در دعا انسان نه از خودش، که از منبع لایزال الهی طلب می‌کند و این درخواست را متواضعانه مطرح می‌کند و صدالبته انسان مؤمن قبل از همه‌ی این‌ها باید اعتقاد و اندیشه‌ی صحیحی درباره‌ی خدا داشته باشد. درحالی که در قانون جذب، هر سه‌ی این نکات متفاوت بیان می‌شوند. اولاً انسان‌ها ذهن خویش را مُعطی می‌دانند و قوه‌ جاذبه ذهن را منبع درونی معرفی می‌کنند که با وجود این قدرت بیکران باطنی، هیچ منبع بیرونی دارای نقش فرض نمی‌شود. به همین دلیل جایگاه خدا در قانون جذب جایگاهی متعالی نیست، بلکه جایگاهی فرودین است که با وجود ذهن به استمداد  از او نیازی نیست.
دوم اینکه دعا باید با خشوع  همراه باشد و انسان موحد بداند که در جایگاه مخلوق نشسته  و به‌سوی خدای متعال دست نیاز دراز کرده است؛ اما در قانون جذب، همه اشیاء و تمام هستی در خدمت سرخوشی انسان قرار دارند و انسان نه‌تنها تمنا نمی‌کند، که فرمان می‌دهد و بر مسند خدایی تکیه می‌زند. به همین دلیل در قانون جذب، کسی به خشوع تشویق نمی‌شود و تواضع ارزش به‌حساب نمی‌آید؛ بلکه هرچه طلبکارانه با کائنات مواجه شوی، بیشتر می‌توانی خواسته خود را بستانی.
روایات یاد شده درصدد بیان این نکته است که انسان مؤمن چنان خدا را شناخته است که تردیدی در استجابت دعایش ندارد، زیرا دسته‌ی دیگری از روایات، استجابت را به معنای اعطای فوری معنا نکرده‌اند و زمان اعطا را به مشیت و اراده الهی موکول کرده‌اند و چون خداوند در وعده‌ی خود تخلف نمی‌کند (ادعونی استجب لکم)، ممکن است درخواست انسان را در این دنیا و ممکن است در عالم دیگر به او تحویل دهد.[12]

پی‌نوشت:

[1] . نهج‌الیلاغه، حکمت ۲۷۸.
[2] . نهج‌الیلاغه، حکمت ۲۰۷.
[3] . نهج‌الیلاغه، حکمت ۴۵۷.
[4] . نهج‌البلاغه، حکمت ۳۹۳.
[5] . نهج‌البلاغه، حکمت ۴۲۲.
[6] . غررالحکم و دررالحکم، حدیث ۱۸۵۸.
[7] . سوره روم، آیه ۴۱.
[8] . سوره مریم، آیه‌های ۸۸، ۸۹ و ۹۰.
[9]. سوره طه، آیه ۱۲۴.
[10] . نهج‌البلاغه، نامه ۳۱.
[11] . سوره طلاق، آیه ۲ و ۳.
[12] . حمزه شریفی‌دوست، کاوشی در معنویت‌های نوظهور، قم: نشر صهبای یقین، ۱۳۹۱، ص ۳۴۲.

جهت مطالعه بیشتر بنگرید به: حمزه شریفی‌دوست، کاوشی در معنویت‌های نوظهور...

تولیدی

دیدگاه‌ها

سلام عالی بود

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.