ثروت نجومی ملا سلطان گنابادی

  • 1395/04/08 - 20:04
از قدیم تا به‌حال مردم دراویش را با فقر و نداری می‌شناسند که بوسلیه آن سیر و سلوک می‌کردند، اما از زمان شاه نعمت‌الله ولی زندگی صوفیانه تغییر زیادی پیدا کرد و اقطاب صوفیه رو به ثروت‌اندوزی آوردند و گفته شده که شاه نعمت‌الله و ملاسلطان گنابادی از ثروتمندترین اقطاب بودند در حالی که فقر و کناره‌گیری از دنیا در بین بزرگان صوفیه مرسوم بوده است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ ازجمله تقسیماتی که در مباحث تصوف و عرفان بسیار مشهور است، تقسیم «هفت‌گانه» مقامات و مراحل عرفان و سیر و سلوک است که فقر چهارمین مرحله از مراحل سیر و سلوک است که صوفی مشهور، خواجه عبدالله انصاری، فقر را این‌چنین تعریف کرده است که مقام فقر: «عبارت است از ساختن به کمترین حد از نیازهای زندگی و پرداختن به فرایض و زیاد کردن نوافل.»[1] اما زندگی صوفیان که همیشه همراه با زهد، فقر و گناره‌گیری از دنیا همراه بوده است با آمدن شاه نعمت‌الله و ثروت‌اندوزی‌های او تغییر زیادی کرد تا جایی که دیگر رنگ و بوی از زهد و فقر در زندگی اقطاب صوفیه دیده نمی‌شود.
اما در مورد ثروت‌اندوزی‌های شاه نعمت‌الله گفته‌اند که ثروت وی چنان بود که حاکمان وقت از وی استمداد برطرف نمودن مشکلات حکومت را می‌نمودند. در قسمتی از زندگی‌نامه‌ی وی چنین آمده است: «زمانی مردم کرمان از جناب سید شاه نعمت‌الله ولی استدعا نمودند که خانه‌های حشم و خدم شما بسیار است، اجازه دهید آنها را به دختران و پسران خود بسپاریم.»[2] و گفته‌شده ثروت‌اندوزی‌های این قطب این‌قدر زیاد شده بود که دیگر صدای مردم هم بلند شده بود.
اما یکی از منابع جذب ثروت توسط اقطاب صوفیه که برای سرکیسه کردن مریدان توسط اقطاب انجام می‌گیرد که در فرقه گنابادی هم مرسوم بوده و ملاسلطان برای آن اهمیت ویژه‌ای قائل بوده است مراسم دیگ جوشان است که علاوه بر مراسم خاص خود این مجلس، گفته‌شده که قطب باید بر روی پوست حیوانی که ذبح شده و پوستش کنده شده و برای پخت غذا در دیگ جوشان انداخته‌شده است بنشیند و اگر خواست آن را به یکی هدیه نماید، او خیلی قدر می‌داند و فخر می‌کند، و در عوض آن، وجه گزافی یا یک هدیه گران‌بهای به قطب خواهد داد.[3]
کیوان قزوینی در مورد مراسم تشرف خودش نزد ملاسلطان که مانند دیگر دراویش پنج هدیه گران‌بها را به او داده است می‌گوید: «بعد از تمام شدن مراسم تشرفم نزد ملاسلطان، که یک لیره انگلیسی و یک انگشتر یاقوت طلا و دستمال ابریشمی دولا و جوز مخروطی و یک من نبات به ملاسلطان هدیه دادم و بیرون آمدم به من گفتند: مال و جان تو مال او است و بی رضای او تصرف در مال خودت نمی‌توانی بکنی مگر آنکه به ذمه بگیری که ده یک مالت را به او بدهی و هرچه پیدا کردی و هر هدیه یا مزدوری یا ارث یا ربح یا تجارت یا گنج که پیدا کنی، ده یک آن را را او باید به او بدهی و همچنین فطریه خود و نان‌خورهایت را همه‌ساله باید به او بدهی. گفتم: من تنها مکلفم به این دادن‌ها؟ گفتند نه همه مریدان باید بدهند. گفتم چقدر می‌شوند؟ گفتند حالا دو سه هزار نفرند! گفتم او چه می‌کند این‌همه را؟ گفتند شما مریدان باید بدهید و حق ندارید که بپرسید که او چه می‌کند، به هر که خواست می‌دهد، نخواست نمی‌دهد.»[4] بله اقطاب صوفیه نه تنها به‌وسیله هدایای مراسم تشرف، مریدان خود را سرکیسه می‌کنند بلکه با گرفتن ده یک اموال آنها و هدایا و فطریه، آنها را مجبور می‌کنند تا هزینه رفاه و ثروت اقطاب و فرزندان اقطاب که بعد از قطب باقی خواهند ماند را فراهم کنند. که کیوان قزوینی در مورد اموال باقی مانده ملاسلطان بعد از مرگش می‌گوید: ملاسلطان دو بار گفت که من دو هزار تومان دارائی دارم و من هم باور کردم تا این‌که بعد از مرگ او یک یاغی به نام سالارخان تربتی به بیدخت و خانقاه حمله کرد و نورعلی شاه را گرفت ولی بعداً در عدلیه تهران از او ادعا نمودند و او را حاضر کردند اقرار کرد یازده هزار و دویست تومان از آنها در بیدخت گرفته ولی بعد از این که اموال دیگر او را بین ورثه‌اش که دو پسر و پنج دختر بودند تقسیم کردند، قرب چهل هزار تومان شد که دامادها همه اعیان شدند و از ترس مردم ناچار به مکه رفتند، پس معلوم شد دارائی ملاسلطان پنجاه هزار تومان بوده، که یازده هزار تومان آن نقد بوده.[5]
اما در مورد منابع درآمدی ملاسلطان که به ثروتمند شدن او منجر شد گفته شده که پول‌های درویشانه ی سراج الملک که از منشیان ظل‌السطان بود طی مدت سی و چهار سال به عنوان آنکه ملاسلطان به درویشان بدهد از تهران به گناباد فرستاده می‌شد[6] اما این پول‌ها ملاسلطان را از پریشانی چندین ساله فامیلی نجات داد و به ثروت فوق انتظار رسانید که خانه خرید و حمام ساخت و باغ‌ها ساخت و مزرعه‌ها خرید و گاو و خر برای زراعت خرید و هزاران گوسفند و سایر اجزای ثروت برای خود تهیه نمود. همچنین یکی دیگر از منشیان ظل‌السلطان میرزا حسین نام بود که آن هم مرید بود و سالی پانصد تومان مستمراً به گناباد می‌فرستاد برای مهمانی شب جمعه که می‌شود هر شب ده تومان، اما به خاطر ارزانی گندم و روغن در آن وقت مهمانی هر شب جمعه به دو تومان راه می‌افتاد و باقی پانصد تومان با پول‌های ارسالی سراج الملک، به اندوخته سال او افزوده می‌شد.[7]
کیوان قزوینی در مورد دیگر منابع درآمدی ملاسلطان به ملاقات‌های خود و دیگر مریدان با ملاسلطان اشاره می‌کند و می‌نویسد: «در همان ملاقات اول که دست ملاسلطان را می‌بوسیدم به‌طور هدیه کیسه پولی از شانزده تومان تا بیست و پنج تومان به‌دستش می‌گذاشتم، غیر از سوغات جنسی از چائی و پارچه و غیره. یک دفعه نیز یک خروار برنج و ده من نبات برده بودم، بعضی که پول‌های گزاف می‌آوردند ابداً بروز نمی‌کرد، طوری که محارم هم نمی‌فهمیدند.»[8]
مسأله فقر که سابقاً در زندگی بزرگان صوفیه دیده می‌شود بر فقر مادی اطلاق می‌شده است ولی امروزه در بین صوفیه دیگر اهمیتی به مسأله فقر مادی داده نمی‌شود و مسأله فقر مادی تبدیل به فقر و نیاز انسان به خدای متعال شده است و مسأله زهد و کناره‌گیری از دنیا هم که سابقاً به‌شدت میان صوفیه مطرح بوده، امروزه این امر نیز کم‌رنگ شده است. در کل می‌توان گفت که از صوفیه قدیم فقط اسمی مانده است و خبری از سیر و سلوک و مرحله و مقام فقر نیست.

پی‌نوشت:
[1]. انصاری، خواجه عبدالله، منازل السائرین، تصحیح محمد خواجوی، نشر دار العلم، تهران، 1417 ه‌ق، ص 105
[2]. نوربخش کرمانی، جواد، زندگی وآثار شاه نعمت‌الله ولی کرمانی، انتشارات خانقاه نعمت اللهی، ص 37
[3]. کیوان قزوینی، عباس‌علی، استوار رازدار، به‌اهتمام محمود عباسی، نشر راه نیکان، تهران، 1387، ص 268
[4]. کیوان قزوینی، عباس‌علی، رازگشا، به‌اهتمام محمود عباسی، نشر راه نیکان، تهران، 1386، ص 253
[5]. همان، ص 243-244 
[6]. همان، ص 239
[7]. همان، ص 242-243
[8]. همان، ص 246

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.