تصوف؛ شهود یا توهم؟

  • 1395/03/06 - 11:14
شناخت از راه شهود یکی از راه‌های شناخت خدا است که همواره مدعیان دروغین با استفاده از این دو واژه به دنبال سرکیسه کردن خلق‌ بوده‌اند. امّا به‌راستی شناخت شهودی وجود دارد؟ آیا هرکسی می‌تواند مدعی شهود شود؟ میزان و ملاک صحت شهود چیست؟ در این مقاله با توجه به ادله مختلف سعی خواهیم کرد به این سؤالات پاسخ دهیم.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ شناخت از راه شهود یکی از راه‌های معرفت و شناخت خداوند است که همواره مدعیان دروغین با استفاده از این دو واژه به دنبال سرکیسه کردن خلق‌ بوده تا از این پشم برای خود عبایی فراهم کنند. امّا به‌راستی شناخت شهودی وجود دارد؟ آیا هرکسی می‌تواند مدعی شهود شود؟ میزان و ملاک صحت شهود چیست؟
نظرات بسیاری دراین‌باره وجود دارد که برای پرهیز از طولانی شدن مطلب، به‌اختصار فقط به‌اجمال آن نظرات پرداخته، سپس به سؤالات مطرح‌شده دراین‌باره خواهیم پرداخت. برخی معتقدند که شهود عبارتست از مشاهده حق به‌حق و شهود مجمل در مفصل که عبارتست از مشاهده احدیت، در کثرت و شهود مفصل عبارتست از مشاهده کثرت در ذات احدیت. [1] قیصری کشف را در لغت به معنای رفع حجاب می‌داند و در اصطلاح آن را «اطلاع بر معانی غیبی و امور حقیقی که در حجاب است، از روی وجود حق الیقین، یا از روی شهود عین الیقین».[2] برخی دیگر نیز برای اثبات وجود شهود از آیات قرآن و روایات دلیل می‌آورند.
اگر نخواهیم معانی مطرح‌شده درباره شهود از سوی افراد با مدلول آیات و روایات ادعایی دراین‌باره بررسی کنیم، امّا باید بگوییم که همان‌طور که بسیاری از علماء و عرفا گفته‌اند؛ هر کس قادر به شهود نیست. بلکه فقط بندگان خالص و خاص خداوند قادر به شهود حقایق عالم هستند. حال باید دید ازنظر قرآن و روایات بندگان خاص و خالص خداوند چه کسانی هستند؟ آیا هر کس که ادعای خلوص و خاص بودن کرد، قابل‌قبول است؟
قطعاً ملاک و مصداق بندگان خالص و خاص در لسان روایات و آیات مشخص است. در تفسیر المیزان یکی از ویژگی‌های انسان‌هایی که خداوند آنها را برای خود خالص کرده است عصمت الهی برشمرده است. [3] چنانچه خداوند در آیاتی از قرآن آنان را چنین وصف می‌کند: «وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأی بُرْهانَ رَبِّهِ کَذلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصینَ [سوره یوسف، آیه 24] و حقّا که آن زن (برای کامجویی) قصد وی کرد، و اگرنه این بود که یوسف برهان پروردگار خود را دید (مقام نبوت خود و عظمت خداوند را) طبعاً (برای آمیزش) قصد او می‌کرد (ولی با دیدن برهان این قصد محال بود)، و یا آنکه آن زن وی را (برای فحشا) قصد نمود و او هم وی را (برای زدن یا کشتن به‌عنوان دفاع) قصد می‌کرد اگرنه این بود که برهان پروردگار خود را دید (که او را به‌سوی فرار از صحنه هدایت نمود. و) ما چنین کردیم تا بدی (قتل نفس) و فحشا (اتهام به زنا) را از او بازگردانیم، که همانا او از بندگان برگزیده ما بود.» یا در جای دیگر خداوند متعال می‌فرماید: «قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ [سوره ص، آیات 82- 83] (شیطان) گفت پس به عزت تو سوگند که همگی را جدا از راه به در می‌برم مگر آن بندگان پاکدل تو را».
بنابراین مصداق یقینی بندگانی که خداوند آنان را خاص کرده و به آنان عصمت الهی داده است، انبیاء الهی و اوصیاء برحق آنان علی الخصوص 14 معصوم (علیهم السلام) می‌باشد. به عبارت بهتر مقام بندگان خاص و مخلص خدا انحصاری بوده و برای کسی دیگر جز کسانی که عصمت آنان از گناه و خطا ثابت‌شده است، قابل‌اثبات نیست و کسانی که بدون هیچ مدرک و دلیلی مدعی چنین مقاماتی برای خود هستند، مدعیان دروغینی‌اند که قصد فریب مردم‌دارند.
آیا بایزید بسطامی، ذوالنون مصری، حلاج و … که هرکدام ادعای کشف و شهودهایی دارند، جزء معصومین مأثور هستند؟! که بتوانیم ادعای ایشان را بپذیریم؟ حتی اگر شهود به معنای مطلق آن یعنی شهود رحمانی و شیطانی را برای غیرمعصومین هم ثابت بدانیم، آنوقت سؤال بعدی مطرح می‌شود که ملاک تشخیص شیطانی بودن و رحمانی یک شهود چیست؟
بنابراین اثبات شهود رحمانی برای فردی از غیرمعصوم نه تنها کار سختی است، بلکه غیرممکن است. اینک توجه شمارا به برخی شطحیات که آنها معتقدند که در حال کشف و شهود از آنها خارج‌شده است، جلب می‌کنم:
روزبهان بقلی در کتاب خود به نقل و توجیه شطحیات بزرگان صوفیه پرداخته است. او درباره بایزید بسطامی می‌گوید: «بایزید را گفتند جمله خلایق در تحت لوای  محمد خواهند بود، گفت بالله که لوای من از لوای محمد عظیم ترست». در جای دیگر کتاب نقل می‌کند: یکی پیش بایزید برخواند که «ان بطش ربک لشدید» گفت «بطش من  از بطش او سخت‌تر است».[4]
به‌عنوان مصداق یقینی عباد مخلص خدا کدام‌یک از معصومین (علیهم‌السلام) چنین سخنانی به زبان رانده است، که افرادی همچون بایزید و روزبهان و …به زبان می‌آورند. فتأمل!

پی‌نوشت:
[1]. کاشانی، عبدالرزاق، 1370، شرح فصوص الحکم، قم انتشارات بیدار فر، ص 153-154.
[2]. قیصری، داودبن محمود، شرح فصوص الحکم، محقق آشتیانی، بی‌تا، ص 546.
[3]. المیزان، ج 11، ص 162-163
[4]. ن. ک به: روزبهان‌بن‌ابی‌نصر روزبهان‌بقلی، شرح شطحیات، مترجم: محمدعلی امیرمعزی, مصحح: هانری کوربن، انجمن ایرانشناسی فرانسه در تهران, طهوری، تهران، 1385.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.