قانون جذب، روشنبینی آیندهنگر نیست!
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ بخشی از مثالهایی که برای اثبات و تأیید قانون جذب[1] آورده شده و ممکن است هرکدام از ما نیز تجربه کرده باشیم، اساسا ربطی به جذب ندارد، بلکه روشنبینیهایی است که هرکس به نسبت استعداد شخصی یا لطافت روحی آنرا تجربه میکند و تا حدودی از رویدادهای آینده آگاه میشود. مثلا زمانی که یادی از یک دوست قدیمی در ذهن شما میآید و ساعتی بعد او با شما تماس میگیرد، از مواردی است که شاهدی بر قانون جذب تلقی شده است.[2]
روشنبینی را تقریبا همه در اندازهها و صورتهای گوناگون، در خواب یا بیداری تجربه کردهایم. خیلی از افراد موفق هم موفقیتهای خود را پیشاپیش دیدهاند و خود را در آن شرایط مشاهده کردهاند. اما بسیاری از آنها که نویسندهی این سطور با آنها مصاحبه داشته، به طور غیر ارادی و ناخواسته آن شرایط برایشان مجسم شده است، یا به صورت زندهای آن را در قلب خود احساس کردهاند، در حالیکه تجسم و تصویری سازی ذهنی هم در کار نبوده است. در حقیقت ساختار این تجربهها بهگونهای است که واقعیات آینده، ذهن را در در زمان حال تحت تأثیر قرار میدهد و شخص را به پیش آگاهی نسبت به برخی از رویدادها میرساند، نهاینکه ذهن در زمان حال روی واقعیات آینده اثر بگذارد.
با این توضیحات مشاهده میکنیم که روشنبینی دقیقا فرایندی معکوس و برخلاف قانون جذب دارد. در روشنبینی آنچه قرار است تحقق یابد، در صفحهی ذهن تصویر میشود. این نیروی واقعیت است که ذهن را باز میکند و تصویری را در آن خلق میکند و میتابد. در حالیکه قانون جذب میگوید نیروی ذهنی شما در زمان حال میتواند واقعیت آینده را خلق کند.
بنابراین دیدگاه قانون جذب برعکس تجربههای روشنبینی است و طرفداران جذب نمیتوانند تجربههای روشنبینی را دلیلی بر درستی تئوری خود بدانند.
توضیح بیشتر اینکه در روشنبینی اینگونه است که شما ناگهان به یاد یک دوستی قدیمی میافتید و همان روز یا فردا او با شما تماس میگیرد یا او را در جایی ملاقات میکنید. در واقع این رویداد، از آینده پرتوی به زمان حال انداخت و نوعی پیش آگاهی و روشنبینی نسبت به آن پیدا کردید.
کسی که بخواهد با تجربهای مشابه این مورد، قانون جذب را اثبات کند، لازم است که آگاهانه یکی از دوستان قدیمی را که سالها از او بیخبر است، در نظر بگیرد. تصویری از او پیدا کند و مدتی روی آن تخیل و تصویرسازی کند. همانطور که قانون جذب آموزش میدهد، تخیل کند که آن دوست زنگ خانه را به صدا در آورد، او به استقبالش میرود، از دیدن هم خوشحال میشوند، یکدیگر را در آغوش میگیرند، باهم به تفریح میروند و ساعتها مشغول گفتوگو میشوند، اگر کسی بتواند با این روند، دوستان قدیمیاش را پیدا کند، میتواند بگوید که من قانون جذب را تجربه کردهام. در غیر این صورت روند دیگری را به جای قانون جذب تجربه کرده است.
علت این روشنبینیها ظرفیت روحانی انسان است که فراتر از زمان و مکان قرار دارد. البته انسانهای معمولی به علت سرگرمیهای مادی و وابستگی جسمانی کمتر روشنبینی را تجربه میکنند، اما افراد معنوی، وارسته و راهرفته در مسیر تهذیب نفس، بسیاری از امور را بهطور پیش آگاهی میدانند و رویدادهای آینده را میبینند، یا وقوع آنها را احساس میکنند.
بهجاست که ماجرایی از یک انسان بزرگ و وارسته را مرور کنیم. رانندهی آیتالله بهاءالدینی میگوید: یک روز برای رفتن به خارج شهر حرکت کردیم. وقتی آقا در ماشین نشست، برخلاف همیشه که خوشوبش میکرد، ساکت و آرام بود. کمی که جلو رفتیم به من پول دادند تا در صندوق صدقات بیندازم. به راهمان ادامه دادیم تا از یک سه راهی بزرگ گذشتیم. در آنجا بود که آقا نفس عمیقی کشیدند و مثل همیشه شدند. از ایشان پرسیدم که چرا در ابتدا حالت دیگری داشتید. ایشان فرمودند که وقتی داخل ماشین نشستم دیدم که سر این سه راه با یک ماشین سنگین تصادف خطرناکی میکنیم و چون استغفار دفع بلا میکند، شروع به استغفار کردم، بعد یادم آمد که صدقه هم خوب است و بالاخره این کارها مؤثر شد و خطر برطرف گردید.
دیدگاه قانون جذب دقیقا برعکس تجربههای روشنبینی است و طرفداران جذب نمیتوانند تجربههای روشنبینی را دلیلی بر درستی تئوری خود بدانند، ولی میبینیم و میشنویم که برای اثبات درستی قانون جذب تجربههای روشنبینی بیان میشود و میگویند چون این افراد رویدادی را در آینده تصور کردهاند، در اثر قدرت تصور و ذهن آن رویداد پیش آمده است. با این تبیین، قضیه کاملا صورتی معکوس دارد و این طور نیست که هرچه در ذهن تجسم میشود، با نیروی تجسم و احساس تحقّق یابد، بلکه آنچه قرار است تحقّق یابد، در صفحهی ذهن تصویر میشود. این نیروی واقعیت است که قلبها و ذهنهای شفاف را باز میکند و فروغ آگاهی را در آنها میتابد.
بنابراین کشف قانون جذب مثل این میماند که ببینیم یک زن برای زایمان ابتدا درد میکشد و بعد توصیه کنیم که برای درمان نازایی با مشت به شکم شخص نازا بکوبید تا مثل زنان باردار به خود بپیچد! نظریهپردازان قانون جذب با دیدن افراد موفقی که پیش از موفقیت، احساس یا مشاهدهای از موفقیت خود داشتهاند، به این نتیجه رسیدهاند که این مشاهده و احساس باعث رسیدن به موفقیت بوده، درحالیکه قضیه کاملا برعکس است و آن سرنوشت بوده است که پیش از وقوع مشاهده شده است که در مطالعات فراروانشناسی به آن روشنبینی آیندهنگر میگویند. به این ترتیب با تصور و تجسم تحمیلی به ذهن، واقعیت و آینده تغییر نخواهد کرد. اگر واقعیتی باشد، ممکن است پیشاپیش به فرد نموده شود.
به هر حال قانون جذب برای اثبات مدّعای خود نیازمند شواهد و دلایلی است که احتمال تبیینهای دیگر در آن نباشد، چه رسد به اینکه با دلایل روشن و تجارب آشکار زندگی، خلاف آن شواهد و دلایل اثبات شود.
پینوشت:
[1]. قانون جذب میگوید: «هرچیز را در ذهنت مجسم کنی، آن را در دستهایت خواهی داشت.» راز، راندا برن، انتشارات راشین، 1387، ص 22.
[2]. شاه کلید، جک کنفیلد، تهران، نسل نواندیش، 1387، ص 23.
برای اطلاع بیشتر: نگاهی متفاوت به قانون جذب، مظاهری سیف، صهبای یقین، قم، 1394، ص 18.
افزودن نظر جدید