نقدی دیگر بر کتاب کیمیاگر پائولو کوئلیو
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ کتاب کیمیاگر همانند سایر کتابهای پائولو، کتاب قصه به سبک رمان است. در منطقه ارزشیابی و سنجش اعتبار کتاب، قصه و رمان بودن دو جهت منفی این کتاب محسوب میشود. زیرا قصه بودن صحتوسقم ماجرا را تضمین نمیکند. در قصه وظیفه نویسنده نقل قصه است چه صحیح و چه ناصحیح. حال اگر این قصه جنبه رمانتیک نیز داشته باشد، ناقل آن در نقل حوادث دستش باز است که به دلخواه خود و به اقتضای قصه، اسب خود را جولان دهد. زیرا در این قبیل کتابها مطالب از زبان افراد متعدد در شرایط گوناگون نقل میشود. نویسندهی اثر حرفهای خود از زبان دیگران بیان میکند، ولی خوانندهی کتاب که عموماً از افراد متوسط و عادی و سطوح پائین اجتماع هستند قدرت درک این را ندارند که همه اجزای تشکیل دهنده قصه را که توسط نویسنده انتخاب شده تشخیص دهند. از اینرو خواننده بدون توجه به نویسنده به تعقیب وقایع کتاب میپردازد.
برخلاف کتابهای حکمت و فلسفه، عرفان و اخلاق، حقوق و اعتقادات که مطالبشان بدون پیرایه و مستقیماً به مخاطب القاء شده و نویسنده کتاب در همه سطرهای آن با خوانندهاش گفتگو میکند. در اینگونه کتابها صاحب کتاب در همه صفحات کتابش حاضر است و مستقیماً با خواننده کتاب حرف میزند و پای سخنان خود ایستاده است. برخلاف کتابهای رمان که نویسندهی آن چهرهی خود را پشت اجزاء تشکیل دهنده آن مخفی کرده است که از زبان پیرمرد، جوان، همسر، پدر، رئیس اداره، راننده و... مطالب خود را میگوید. به عنوان مثال کوئلیو در یکی از دیالوگهای خود از زبان پیرمرد میگوید: «این کتابی است که همانند بیشتر کتابها از عجز و بیلیاقتیای که اشخاص در انتخاب سرنوشت خودشان دارند سخن میگوید و در پایان نیز به این مطلب میرسد که همه به بزرگترین دروغ دنیا اعتقاد و ایمان دارند. جوانک با شگفتی تمام پرسید: و این بزرگترین دروغ دنیا کدام میباشد؟ این میباشد در لحظات مشخص از هستی و وجودمان، کنترلمان را بر روی زندگیمان از دست داده و به وسیله سرنوشت هدایت و رهبری میشویم. این بزرگترین دروغ دنیا میباشد»[1].
پائولو در اینجا از زبان پیرمرد، اعتقاد به سرنوشت را بزرگترین دروغ دنیا معرفی کرد. درحالیکه مسئله سرنوشت و قضا و قدر و اشراف خداوند بر نظام هستی و نظارت دقیق وی بر تکتک موجودات از مسلّمات فلسفههای الهی و تمام ادیان آسمانی است. آنچه پائولو از زبان پیرمرد گفت: سخن خود اوست. همانگونه که هر چه از زبان جوان و سایر اعضای قصه کتاب گفته میشود سخن خود اوست زیرا همه را او چیده و حرکت میدهد. دروغ دانستن سرنوشت و قضا و قدر، خود دروغی بزرگ است. ولی پائولو به خواننده خود چنین القاء میکند که نباید به سرنوشت اعتقاد داشت. سرنوشت دروغی بزرگ است. اینگونه سخن گفتن، علیه همه ادیان و مکاتب رفتن است. در همه کُتب آسمانی و فلسفی و عرفانی به مسئله سرنوشت تصریحشده و آن را از مسلمات نظام هستی معرفی کردهاند. مخصوصاً قرآن کریم و احادیث معصومین بر این مسئله تأکید فراوان دارند لکن آنچه مهم است، برداشت صحیح از این مسئله میباشد که متأسفانه بعضاً افراد غیر متخصص و قلم به دست و بیسواد وارد این عرصهی پیچیده میشوند و یکمشت حرفهای غلط و نامربوط را به خدا و جهان نسبت میدهند. در مقابل این افراد، کسانی همانند خودشان که نه دین شناسند و نه فلسفهدان نه عارفاند و نه... وارد عرصه سخن و قلم میشوند و به آن حرف جوابی غلط و منحرفتر از آن میدهند همانطور که اینجا آقای پائولو چنین کرده است. مسئله سرنوشت به قدری پیچیده است که بزرگتر از پائولوها در آن گیر کردهاند تا چه رسد به او که بخش زیادی از عمر خود را در اعتیاد و عیاشی و تخریب سپری کرده و بعد از عمری، چند کتاب مطالعه کرده و دست به قلم برده و با سیاه کردن کاغذهای سفید، خود را به جمع سیاهکاران اضافه کرده است. در مسئله انسان و سرنوشت[2] دانشمندان بزرگ نتوانستند به راحتی اظهار نظر کنند و سخن نهایی را بگویند و عموماً با عصای احتیاط راه رفته و سخن راندهاند و در این زمینه بعد از خواندن هزاران صفحه کتاب، صدها صفحه مطلب نوشتهاند. در حالی که آقای پائولو در یک خط از زبان یک پیرمرد. سرنوشت را بزرگترین دروغ دنیا معرفی میکند.[3]
پینوشت:
[1]. کیمیاگر، ص 27 و 26 .
[2]. برای اطلاع بیشتر رجوع شود به کتاب _انسان و سرنوشت_ نوشته شهید مطهری و کتاب: جبر و اختیار و قضا و قدر در مثنوی، تألیف قادر فاضلی.
[3]. جهت مطالعه بیشتر به کتاب، آب و سراب تألیف قادر فاضلی مراجعه شود.
افزودن نظر جدید