دخالت صوفیه در سیاست

  • 1394/12/10 - 13:44
بعضی ازفرقه‌های صوفی، خود را از دخالت در مسائل اجتماعی که سیاست نیز از جملهٔ این امور است، دور نگه می‌دارند و معتقدند که این دستور ملا سلطان موسس فرقهٔ صوفیه گنابادیه بوده و این امر (سیاست) در قلمرو شریعت است و باید از مرجع تقلید دستور گرفت. ولی با این وجود بعضاً کارهایی انجام می‌دهند که تناقض‌های زیادی با این ادعا‌های خود دارد.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ همیشه متصوّفه مدعی دخالت نکردن در امور سیاسی هستند و در مکتوبات خود به عنوان یک اعتقاد به آن اذعان داشته و دارند؛ امّا امروزه صوفیه برخلاف ادعاهایی که در این باره مطرح میکنند، در سیاست مصطلح دخالت داشته؛ بلکه باید بیان کرد که تصوف دیگر کارکردی سیاسی پیدا کرده است و برخی از اقطاب فرقه یا قبلاً خود عضو احزاب سیاسی بوده اند و یا در مواردی به طور مستقیم در برخی امور سیاسی وارد شده، موضع گیری و دخالت می‌کنند. حتی گاهی اوقات به مریدان خود دستور می‌دهند که در انتخابات به چه کسی رای دهند و یا از چه کسی حمایت کنند و گاه نیز بیانیه های سیاسی صادر کرده، برای نظام تعیین تکلیف می‌کنند.
لذا این دوگانگی ها سبب تناقض در اندیشه و رفتار صوفیان شده، آنان را دچار ضد و نقیض و بعضاً دچار مهمل گویی کرده است.
برای مثال: عنوان یکی از سر فصل های کتاب «رفع شبهات» از سلطان حسین تابنده (رضاعلی شاه) این است:« علت عدم دخالت فقرا(صوفیه) در سیاست چیست؟»
او در این فصل از کتاب خودش نوشته و معتقد است که بزرگان سلسله؛ یعنی اقطاب فرقه، خود را از دخالت در مسائل اجتماعی که سیاست نیز از جمله این امور است، دور نگه می‌داشتند و این از دستورات ملا سلطان، موسس فرقه صوفیه گنابادیه بوده و او معتقد بود که امرِ سیاست در قلمرو شریعت است و باید از مراجع تقلید دستور گرفت. لازم به ذکر است که او (سلطان حسین تابنده) با این سخن، مقام قطبیت را بالاتر از مراجع عظام تقلید دانسته و می‌گوید در امر سیاست باید از مراجع تقلید دستور گرفت و شان و مقام قطبیت بالاتر از آن است که در امور اجتماعی و سیاسی دخالت کند. وظیفه قطب نظر دادن درباره مسائل طریقتی است نه سیاست!
خود رضا علی شاه در جای دیگر این کتاب درباره اجتناب از دخالت صوفیه در سیاست می‌گوید: «سیاست مصطلح امروز که لازمه آن دروغ، تفنین، نقض، ظلم، آزار واذیت باشد، باید از آن دوری کرد.»[1]
نور علی تابنده، قطب فعلی فرقه گنابادی نیز همین تاکیدات را نسبت به دراویش درباره دخالت نکردن در سیاست دارد و می گوید:« در مورد دخالت در سیاست از من سوال می‌کنند و در اعلامیه ای که به تاریخ 7رمضان 1417 نوشته شده و همچنین دربرنامه های بعدی هم گفته شده که درویش در سیاست دخالت نمی‌کند و نظر ندارد، ولی درويش بر طبق مقررات شرعی و با خلوص نيت محضاً لله اگر تصميم بگيرد، تصميم وی درست است؛ چرا كه درويش مانند ساير شهروندان مملكت بايد در سرنوشت خود دخالت بكند.» و بعد در ادامه می گوید: «از من راجع به مسائل سیاسی و اجتماعی سوال نکنید؛ چون من راجع به مسائل طریقتی نظر می‌دهم.»[2]
در کتاب «پند صالح» نوشته محمد حسن صالح علیشاه از اقطاب فرقه گنابادی نیز به این قضیه اشاره شده است. وی در قالب نصیحت و دستور کلی به دراویش، می‌نویسد: «به کار خود پرداخته و در سیاست دخالت نکنید که مبادا آلت دست و بهانه اجرای مقاصد دیگران گردید.»[3]
بنابراین متصوفه و به خصوص فرقه گنابادی مدعی هستند که صوفی باید به دنبال مسائل درویشی باشد و عملا کاری به مسائل سیاسی و اجتماعی نداشته باشد؛ اما سوالی که در اینجا مطرح می‌شود این است که اولاً: آیا این ادعاهای آنها مورد تایید اسلام هست یا خیر؟ به این معنی که آیا دخالت نکردن در اجتماع و سیاست جزء دستورات و توصیه های دین اسلام به مسلمانان محسوب میشود، یا اساساً اسلام این نوع نگاه و طرز تفکر را قبول ندارد؟
ثانیاً: تاریخ گواه این است که راه و روش انبیای الهی و پیامبر مکرم اسلام (صلوات الله علیه و آله و سلم) و همچنین ائمه اطهار(علیهم السلام) این بوده که ایشان هر جا لازم و ضروری می‌دیدند، در سیاست دخالت می‌کردند. حال جای این سوال است: شما که خود را پیرو مکتب اهل بیت (علیهم السلام) می‌دانید و ادعای تبعیت ازآن بزرگواران را می‌کنید، چرا دراین امور از ایشان تبعیت نمی‌کنید و به عکس طرفداران خود را از انجام این وظیفه و تکلیف شرعی منع می‌کنید؟!

پی‌نوشت:
[1]. تابنده، حسین، رساله رفع شبهات،‌انتشارات حقیقت، چاپ ششم،1382،ص133.
[2]. تابنده، نور علی، کتابچه مکاتیب عرفانی، شماره شانزدهم،ص20.
[3]. صالح علیشاه، محمد حسن،پند صالح،انتشارات حقیقت،چاپ هفتم،،1376ص32.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.