تطابق دین با علم و عقل، شیوهی تبلیغی بهائیت
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ سران بهائی برای مترقی جلوه دادن مسلک خود، با تقلید از مسائل و احکام مترقی سایر ادیان الهی، سعی کردند آئین خود را مترقی و عالمانه جلوه دهند. از جملهی این احکام و مسائل، مسئلهی تطابق دین با علم و عقل است. عبدالبهاء در این باره میگوید: «از جمله تعالیم جدید، تطبیق علم، عقل و دین است».[1] دین و علم توأم است، اگر مسألهای از دین به حقیقت، مطابق علم و عقل نباشد آن وَهم است؛ زیرا ضد علم، جهل است؛ اگر دین ضد علم باشد، جهل است.[2]
عبدالبهاء که این اصل را از تعالیم جدیده و از اِبداعات بهائیت میداند، اگر کمی انصاف داشت، اعتراف میکرد که اسلام به ارتباط علم، عقل و دین توجه خاص دارد، به گونهای که پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) فرمودند: «العَقلُ أصلٌ دینی... و العِلمُ صَلاحی [3] عقل، اصل دین من است و علم، مصلحت». در متون قدسی اسلام، ترغیب به فراگیری علم و نیل به مقام منیع عقل از یک سُو و تکریم عالمان و تجلیل عاقلان و تعظیم علمای عاقل از سوی دیگر، کاملاً مشهود است و نام علماء و ملائکهی الهی، در جوار نام مبارک خدای سبحان برده شده است: «شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ وَالْمَلاَئِكَةُ وَأُوْلُواْ الْعِلْمِ قَآئِمَاً بِالْقِسْطِ لاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ [آلعمران/18] خداى يكتا كه هميشه به عدل و داد بود و باشد، گواهى داد كه جز او خدايى نيست و فرشتگان و دانشمندان نيز (گواهى دادند) جز او خدايى نيست، كه تواناى بیهمتا و داناى استوار كار است».
اگر حسینعلینوری، رهبر بهائیان، از علم و دانش شکایت میکند: «یا أیُّها السائِل فَاعلَم بِأنَّ الناس یَفتَخِرونَ بالعِلم و یَمدَحونه و لکن العَبد اشکُو مِنهُ لولاه ما حُبِس البَهاء فی السِجن عَکّا بالذِلّه الکُبری [4]؛ ای سؤال کننده! بدان که مردم به دانش افتخار میکنند و آن را میستایند، ولی این بنده از آن شکایت دارم، اگر علم و دانش نبود، بهاء در زندان عکا با بزرگترین ذلت و خواری زندانی نمیشد». در مقابل آنچه حضرت ختمی مرتبت و نبوت، مَزید آن را از خدای علیم درخواست میکرد، علم بود: «وَقُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْماً [طه/114] و دائم بگو پروردگارا بر علم من بیفزا». از این جهت، صدر و ذیل قرآن حکیم، نغمهی تعقل سر میدهد و طنین تدبر، آهنگ تعلم است و نوای تفکر، صدای دانش است و صدای بینش و جهالتزدگان متعهد، بهرهای جز رجس ندارند: «خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ [اعراف/199] عفو را پيشه كن و به كار نيک و پسنديده فرمان ده و از نادانان و نابخردان روى بگردان».
عبدالبهاء که میگوید اگر مسألهای از دین، مطابق علم و عقل نباشد، وَهم و جهل است، خوب بود در مورد این کلام حسینعلیبهاء توضیح میداد: «اگر بهاءالله به سمت راست، حکم سمت چپ و به جهت جنوب، حکم جهت شمال کند، حکمی بر حق است».[5] که با کدام عقل سازگار و هماهنگ است؟! مطلبی که روشن است، سران بهائی با تقلید از اسلام، این اصل را از اسلام تقلید کردند و به نام خود جا زدند و به آن پایبند نبودند.
پینوشت:
[1]. عباس عبدالبهاء، مکاتیب، مصر: چاپ اول، 1340 ق/1921م، ج 3، ص 276.
[2]. احمد یزدانی، مبادی روحانی، بیجا، تهران: لجنهی ملّی نشر آثار ملّی، 104 بدیع، ص 30.
[3]. محدث نوری، مستدرک الوسائل، قم: مؤسسهی آلالبیت، 1408 ق، ج 11، ص 673.
[4]. حسینعلینوری، مجموعهی الواح مبارکه، قاهره: مطبعهی سعادت، 1338ق، ص 5.
[5]. حسینعلینوری، اشراقات، خطی، بیتا، ص 17.
افزودن نظر جدید