اثبات دین نبودن بابیت و بهائیت
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از تعالیم بهائیت، تعلیم الفت و محبت دین است.[1] بهائیان مدعیاند که در دین باید الفت و محبت باشد، نه نزاع و درگیری. اگر دینی چنین نبود و بجای الفت و محبت، نزاع و درگیری در آن بود، آن دین نیست. لذا در این مقاله به این موضوع میپردازیم که بنا به این تعلیم، آیا بابیت، دین است یا نه؟
برای روشن شدن مطلب به متون بابیت و بهائیت مینگریم:
همزمان با زندانی بودن علی محمد باب در چهریق، [2] محمدشاه در گذشت[3] و شاهزادگان و درباریان گرفتار امور جانشینی شدند و اوضاع کشور نابسامان شد. در همین اوضاع بابیان از فرصت استفاده کرده، سر به شورش برداشتند و به تدریج سه جنگ خونین، در سه نقطهی ایران به راه انداختند که البته انگیزهی این نبردها دستور شخص باب بود که به پیروانش داده بود.
نخستین جنگ در اولین روزهای پادشاهی ناصرالدین شاه در قلعهی شیخ طبرسی مازندران آغاز شد و رهبری آن به عهدهی ملا حسین بشرویهای و پس از قتل وی به دست میرزا علی بارفروش بود، که کشتگان زیادی بر جای گذارد.
اشراق خاوری در مورد این نبرد چنین نگاشته است: «هنوز صبح طالع نشده بود که جناب قدّوس،[4] به اصحاب فرمودند: ای جنگجویان خدا سوار شوید... جناب ملّا حسین با دویست و دو نفر از اصحاب شجاع و دلیر از دنبال قدّوس روانه شدند... جناب ملّا حسین تمام استحکامات را در هم شکست و ابواب پیشرفت را مفتوح ساخت و بالأخره به محلّی که شاهزاده در آن قرار داشت و منزل شخصی او بود، هجوم کرد.»[5]
«جناب باب الباب [6] در آن وقت برخاستند و بر اسب سوار شدند و فرمودند: اصحاب در قلعه را بازکنند. آنگاه با سیصد و سیزده نفر از یاران برای مقابله با دشمنان از قلعه خارج شدند و فریاد یا صاحب الزّمان برکشیدند... جناب ملّا حسین به سنگر اوّل حمله کردند. باب الباب به فاصلهی کمی، سنگر را در هم شکستند و زکریا را مقتول ساخته، سربازانش را پریشان و متفرّق ساختند. بلافاصله با نهایت سرعت و شجاعت سنگر دوّم و سوّم را نیز گشودند. هر چه پیش میرفتند، خوف و بیم لشکر دشمن زیادتر میشد و ناامیدی و اضطرابشان بیشتر میگشت. سراپای آنها را وحشت و دهشت گرفته بود... پیوسته پیش میرفتند تا جمیع سنگرها را در هم شکسته و استحکامات را ویران ساختند.»[7]
دومین نبرد، در شهر نیریز [8] با قیام سید یحیی دارابی برپا گردید [9] و این نبرد هم کشتگان زیادی بر جای گذاشت.
سومین درگیری هم در زنجان، به رهبری ملا محمدعلی زنجانی، میان بابیان و دولتیان رخ داد. بهائیان، خود این واقعه را چنین حکایت میکنند که: «در آن رویداد بزرگ دهها هزار سپاهی که از سوی امیر نظام بدان جا گسیل شده بودند، مکرر از سه هزار اصحاب ملا محمد علی زنجانی که در قلعهی علی مردان خان محصور بودند، شکست خوردند. این واقعه تا شش ماه پس از شهادت حضرت رب اعلی، ادامه یافت و منجر به شهادت جناب حجت و 1800 نفر از اصحاب وی گردید.» [10]
بهاءالله نیز به این واقعیت تلخ اشاره میکند و بعد مدعی میگردد خوشبختانه با ظهور بهائیت این دستورات از لوح محو شدهاند. به عبارات زیر توجه کنید که او بابیان را به علت اینکه به او ایمان نیاوردهاند، منکر و مغرض خطاب میکند: «مغرضین و منکرین به چهار کلمه متمسّک اوّل کلمه فضرب الرّقاب (گردن زدن) و ثانی حرق کتب (سوزاندن کتب) و ثالث اجتناب از ملل اخری و رابع فنای احزاب. حال از فضل و اقتدار کلمه الهی این چهار سدّ عظیم از میان بر داشته شد و این چهار امر مبین از لوح محو گشت و صفات سبُعی را به صفات روحانی تبدیل نمود.»[11]
پس با توجه به مطالب بالا و دیگر شواهد در کتب بابیان مشخص میشود که علی محمد باب به تعلیم الفت و محبت توجهی نداشته است. خود دستور جنگ و قتل و غارت صادر میکرده که بهاءالله از این دستورات با لفظ «صفات سبعی» یاد میکند.
از طرفی نیز بهائیان میگویند: «اگر دین سبب قتال و درندگی شود، آن دین نیست.»[12] لذا طبق تعلیمِ الفت و محبت دین، که بهائیان مدعی آن هستند، بابیت دین نیست؛ زیرا بنیانگذار آن یعنی علی محمد باب نه تنها به این اصل عمل نکرده، بلکه خود نیز دستور به جنگ، قتل، خونریزی و... داده است. پس این شخص بیدین بوده و بابیت نیز دین نمیباشد.
حال با روشن شدن این مطلب که «بابیت دین نیست» و از طرفی هم بهائیت در ادامه بابیت و با بشارت باب به ظهور من یظهره الله، قد علم نموده است، لذا بهائیت نیز به تبع از بابیت دین محسوب نمیشود.
پینوشت:
[1]. تعلیم سوم «دین باید سبب الفت و محبت باشد»؛ عبدالبهاء، خطابات، بیجا: بینا، بیتا، ج 2، ص 146.
[2]. روستایی در شهر سلماس و استان آذربایجان غربی که در منطقهی مرزی ایران و ترکیه واقع شده است.
[3]. شوال 1264هـ.ق.
[4]. لقب میرزا علی بارفروش.
[5]. اشراق خاوری، تلخیص تاریخ نبیل (مطالع الانوار)، بیجا: موسسهی چاپ و انتشارات مرآت، بیتا، ص 330.
[6]. ملاحسین بشرویهای اولین مؤمن به باب و اولین از حروف حی است. بابالباب یکی از القاب وی است که توسط سید علی محمد باب، به وی داده شده است.
[7]. اشراق خاوری، تلخیص تاریخ نبیل (مطالع الانوار)، بیجا: موسسهی چاپ و انتشارات مرآت، بیتا، ص 345-346.
[8]. واقع در استان فارس.
[9]. اشراق خاوری، تلخیص تاریخ نبیل (مطالع الانوار)، بیجا: موسسهی چاپ و انتشارات مرآت، بیتا، فصل واقعهی نیریز، ص 434.
[10]. موهبت، آموزههای نظم نوین جهانی بهایی.
[11]. بهاءالله، مجموعهای از الواح جمال اقدس ابهی که بعد از کتاب اقدس نازل شده، بیجا: بینا، بیتا، ص 52.
[12]. اشراق خاوری، پیام ملکوت، بیجا: موسسهی ملی مطبوعات امری، بیتا، ص 44.
افزودن نظر جدید