نقد و بررسی آموزهی صلح عمومی در فرقهی بهائیت
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از اصول دوازدهگانه بهائیت، صلح عمومی و محکمهی کبرای بینالمللی است. این اصل اشاره دارد به اینکه یک محکمهی کبرائی باید در عالم تأسیس و از طرف تمام دولتهای جهان، تقویت و پشتیبانی شود تا هرگونه اختلاف، درگیری، دعوا و نزاعی در جهان پیش آمد، برای حل و فصلش به آن مراجعه کنند.
در مورد این اصل، در متون بهائیت چنین آمده است: عبدالبهاء مینویسد: «تعلیم یازدهم حضرت بهاءالله، صلح عمومی است و تا عَلَم صلح عمومی، بلند نگردد و محکمهی کبرای عالم انسانی تشکیل نشود و جمیع امور ما به الاختلاف دُوَل و ملل در آن محکمه، قطع و فصل نگردد، عالم آفرینش آسایش نیابد، بلکه هر روز بنیان بشر زیر و زبر گردد و آتش فتنه زبانه کشد و ممالک قریب و بعید را مثل خاکستر کند. جوانان نو رسیده، هدف تیر اعتساف گردند و اطفال مظلوم، یتیم و بیپرستار، مانند مادرهای مهربان در ماتم نوجوانان خویش، نوحه و ندبه نمایند، شهرها خراب شود، ممالک ویران گردد. چارهی این ظلم و اعتساف، صلح عمومی است.» [1]
همچنین میگوید: «عالم محتاج صلح عمومی است و تا صلح عمومی اعلان نشود، عالم راحت نیابد.» [2]
و در جای دیگر نیز میگوید: «آرزوی ما، وحدت عالم انسانی است و مقصد ما صلح عمومی، پس در مقصد و آرزو متّحدیم و در عالم وجود، مسائلی از این دو مسئله مهمتر نمیشود؛ زیرا وحدت عالم انسانی، سبب عزّت نوع بشر و صلح عمومی، سبب آسایش جمیع من علی الارض، لهذا در این دو مقصد متّحدیم و اعظم از این مقاصد نه ... الیوم یک قوّهی عظیمهای لازم تا این مقاصد جلیله مجری گردد.»[3]
در جواب به این ادعا به طور خلاصه باید گفت:
قرآن مجيد در خصوص حكومت جهانی و صلح عمومی اظهار میدارد كه: «وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ.[قصص/5] و منت گذاشتيم بر مستضعفين روي زمين، تا آنها را رهبران و وارثين جهان گردانيم.» اين آيه نشان ميدهد سرانجام حكومت جهاني، كه صلح را به ارمغان ميآورد، به مظلومين جهان تعلق ميگيرد، اما اين پديده تا به حال به وقوع نپيوسته و يكي از ايدهآلهاي اسلام ميباشد كه قرآن 1400 سال قبل آن را پيش بيني كرده است.
در خصوص موضوع محكمهی كبرای بينالمللی، كه بهائيت ادعاي بديع بودن آن را دارد، بايستی گفت كه در اين مورد هم قرآن دارای آيه «و امرهم شورا [شورا/38] و کارهایشان به صورت مشورت در میان آنهاست» است كه دلالت بر ايجاد سيستمی مبتنی بر تصميمگيری به شيوهی عقلا دارد و چون اسلام، دين جهان شمول است، لذا اين سيستم میتواند جنبهی جهانی و مركزی پيدا كند. بدين ترتيب مشخص میشود كه اين ايده نمیتواند تنها، نقطه نظر بهائيت باشد، بلكه اديان ديگر خصوصاً اسلام كه آخرين دين الهی و جهانی به شمار میرود، آن را در نظر داشته و مورد كنكاش قرار داده است.
اما با وجود چنین ادعایی از طرف بهائیت، لازم است بهائیان به این چند سوال نیز پاسخ دهند:
1- تفاوت بهائیان با دیگران چیست؟ وقتی عبدالبهاء خود میگوید: «یک وقتی اقوام همجیهء وحشیه بر هیئت اجتماعیه هجوم نمایند تا جمیع را به قتل رسانند، در چنین موردی دفاع لازم است». [4]
مگر زرتشت، مسیحیت و اسلام به مردم توصیه کردهاند تا جنگ راه بیندازند؟ مگر نه اینکه همگان گفتهاند جز در مواقع دفاعی با دیگران درگیر نشوید؟ آیا برای روشن شدن این مطلب که اگر گروهی وحشی برای کشتن به ما حمله کردند از خود دفاع کنیم، نیاز به ارشادات عبدالبهاء داریم؟! آیا این توصیهی ایشان مصداق چشم بسته غیب گفتن نیست؟!
2- چگونه آئینی که پیامبرش این چنین سخن میگوید با سرافرازی مدّعی صلح عمومی است؟
«بر دشمنانم مانند شعلهی آتش باش و برای دوستانم كوثر بقا.»[5]
«ای احبای خدا، ابر فضل باشید برای آن که به خدا و آیاتش ایمان آورده و عذاب حتمی باشید برای کسی که به خدا کافر شده و از مشرکان است.»[6]
«خداوند او (یعنی بهاءالله) را نوری برای موحدین (بهائیان) و آتشی برای مشرکین (منکرین بهائیت) قرار داده است.» [7]
«پس به زودی خداوند از آستین قدرت، دستهای قوت و غلبه را بیرون میآورد، پس غلام (یعنی بهاءالله) را یاری میکنند و زمین را از آلودگی هر مشرک مردود (منکرین بهائیت) پاک میکنند. و بر (این) امر به پا خواهند خواست و با نام مقتدر و ابدی من سرزمینها را فتح خواهند کرد و به سرزمینها وارد خواهند شد و همهی بندگان از آنها وحشت خواهند کرد.» [8]
3- کسی که تاب شنیدن نام دین خود را از زبان دیگران ندارد و به خاطر آن دعوا به راه میاندازد، چگونه میخواهد در تمام عالم صلح ایجاد کند؟
«وقتی جمال مبارك از سلیمانیه تشریف آوردند، یك روز توی كوچه تشریف میبردند با مرحوم آقا میرزا محمدقلی، یك شخص كباب فروش آهسته گفت: باز بابیها آفتابی شدند! جمال مبارك به میرزا محمدقلی فرمودند: بزن توی دهنش! میرزا محمد قلی ریش او را گرفته، توی سرش میزد.» [9]
4- فردی مانند عبدالبهاء که در موارد متعدد به دیگران سیلی میزده و رفتار خشن از خود نشان میداده، چگونه داعیهدار صلح و دوستی شده است؟
پینوشت:
[1]. عبدالبهاء، خطابات، بیجا، بینا، بیتا، ج 2، ص 150.
[2]. همان، ص 230.
[3]. همان، ص 98.
[4]. اسلمنت، بهاءالله و عصر جدید، بیجا،بینا، بیتا، ص 193.
[5]. «كن كشعله النّار لاعدائی و كوثر البقاء لاحبّائی»؛ بهاءالله، ادعیهی حضرت محبوب، بیجا، بینا، بیتا، لوح احمد.
[6]. «انتم یا احباء الله كونوا سحاب الفضل لمن آمن بالله و بآیاته و عذاب المحتوم لمن كفر بالله و كان من المشركین»؛ بهاءالله، مجموعهی الواح مبارکه، بیجا، بینا، بیتا، ص 216.
[7]. «قد جعله اللّه نوراً للموحّدین و ناراً للمشرکین»؛ بهاءالله، آثار قلم اعلی، بیجا، بینا، بیتا، ج 2، لوح 74، ص 372.
[8]. «فسوف یخرج اللّه من اکمام القدرة ایادى القوّة و الغلبة و ینصرنّ الغلام و یطّهرنّ الارض عن دنس کلّ مشرک مردود. و یقومنّ علی الامر و یفتحنّ البلاد باسمى المقتدر القیوم و یدخلنّ خلال الدیار و یأخذ رعبهم کلّ العباد»؛ بهاءالله، آثار قلم اعلی، بیجا، بینا، بیتا، ج 2، لوح 90، ص 587.
[9]. مؤید، خاطرات حبیب، بیجا، بینا، بیتا، ج 1، ص 266 (به نقل از عبدالبهاء).
افزودن نظر جدید