تناقض بین اعتقادات و روایات
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ کسانیکه امامت و ولایت امیرمؤمنان (علیه السّلام) در غدیر خم را نپذیرفتهاند، از یکسو معتقدند موضوع امامت، خلافت و جانشینی پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) امری است که به عهده مردم و شورا واگذار گردیده و آن حضرت امّت خویش را بدون تعیین جانشین، به حال خود رها نموده و از سوی دیگر، در متون روایی خود، از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) چنین روایت میکنند: «سلمان فارسی گوید: به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) عرضه داشتم: ای پیامبر خدا! برای هر پیامبری جانشینی هست، جانشین تو کیست؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پاسخی نداد، امّا مرتبه بعد که حضرت، مرا صدا زد و من به سوی وی شتافته و ندایش را لبیک گفتم، حضرت فرمود: میدانی جانشین موسی (علیه السّلام) که بود؟ عرض کردم: آری، یوشع بن نون. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: میدانی چرا؟ عرض کردم: چون او داناترین آنها بود. در این هنگام حضرت فرمود: جانشین من، آگاه به اسرار من، بهترین شخص از امّت من پس از من که وعدههای مرا وفا و دین مرا ادا خواهد کرد علی بن ابیطالب (علیه السّلام) است.»[1]
همچنین این روایت که بریده از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت میکند: «پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: هر پیامبری وصی و وارثی دارد. وصی و وارث من نیز علی بن ابیطالب (علیه السّلام) است.»[2]
تعیین وصی و وارث از سوی انبیاء سنّت مرسوم پیامبران الهی بوده، همانگونه که حدیث منزلت که از قطعیات و مسلّمات است بر همین معنا دلالت دارد؛ همین حقیقت در روایات متعددی از طریق اهلبیت (علیهم السّلام) آمده، از جمله روایتی که امام صادق (علیه السّلام) از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل فرموده: «رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده: من آقا و سرور همه پیامبران، و جانشینان من آقا و سرور همه جانشینان هستند. حضرت آدم از خداوند عزّوجلّ خواست تا برای او جانشین صالحی قرار دهد، به همینرو، خداوند به او وحی فرمود که من انبیا را به نبوت کرامت بخشیده و آنها را برای مخلوقات خود اختیار نموده و از میان بهترین مخلوقات خویش، جانشین برای پیامبران برگزیده است. سپس خداوند به آدم فرمود: «شیث» را جانشین خود قرار ده! شیث، «شبان» را؛ شبان، «محلث» را؛ محلث، «محوق» را؛ محوق، «عمیش» را؛ عمیش، «اخنوق» را ـ که همان ادریس پیامبر است ـ و ادریس، «ناحور» را جانشین خود ساخت... تا آنجا که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: ای علی! من نیز وصایت و جانشینی خود را به تو میسپارم و تو نیز به جانشین خود میسپاری تا یکی پس از دیگری به فرزندان تو رسد... تا آن که این امر به دست بهترین اهل زمین پس از تو خواهد رسید...»[3]
این تناقض در عقیده و روایت را چگونه حل میکنند؟! مگر آنکه بگویند در میان پیامبران الهی، پیامبر ختمی مرتبت (صلی الله علیه و آله و سلم) استثناء شده و بر خلاف سنّت همه پیامبران از این نعمت، بیبهره مانده است. در حالیکه قرآن کریم پس از بردن نام گروهی از پیامبران بزرگ، خطاب به آن حضرت میفرماید: «فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ [انعام/90] به هدایت پیامبران پیش از خود ـ که خداوند آنها را هدایت کرده ـ اقتدا کن!»
آیا خداوند که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را به پیروی از امور هدایتآمیز پیامبران پیش از خود، امر میفرماید از مهمترین موضوع، برای هدایت امّت او یعنی برگزیدن جانشین، منع فرموده؟
پینوشت:
[1]. «حدّثنا محمد بن عبد الله الحضرمیّ ثنا إبراهیم بن الحسن الثعلبیّ ثنا یحیی بن یعلی عن ناصح بن عبد الله عن سمّاک بن حرب عن أبی سعید الخدریّ عن سلمان قال قالت یا رسول الله لکلّ نبیّ وصیّ. فمن وصیّک؟ فسکت عنّی فلمّا کان بعد رآنی فقال یا سلمان! فأسرعت إلیه قلت: لبّیک، قال: تعلم من وصیّ موسی؟ قلت: نعم یوشع بن نون. قال: لم قلت؟ لأنّه کان أعلمهم. قال: فإنّ وصیّ و موضع سرّی و خیر من أترک بعدی و ینجز عدتی و یقضی دینی علیّ بن أبی طالب.» المعجم الکبیر، سلیمان بن أحمد بن أیوب طبرانی، مکتبة الزهراء، موصل، ج 6، ص 221.
[2]. «قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) لکلّ نبیّ وصیّ ووارث، و إنّ علیّا وصیّی ووارثی.» ذخیرة الحفاظ، محمد بن طاهر المقدسی، دار السلف الریاض، تحقیق: عبد الرحمن الفریوائی، ج 4، ص 1956.
[3]. «قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): أنا سیّد النّبیّین، و صیّی سیّد الوصیّین، و أوصیائی سادة الأوصیاء، إنّ آدم سأل الله عزّوجلّ أن یجعل له وصیّآ صالحا، فأوحی الله عزّوجلّ إلیه: إنّی أکرمت الأنبیاء بالنّبوّة، ثمّ اخترت خلقی و جعلت خیارهم الأوصیاء ثمّ أوحی الله عزّوجلّ إلیه: یا آدم أوص إلی شیث...، و أوصی شبان إلی محلث و أوصی محلث إلی محوق، و أوصی محوق إلی عمیشا و أوصی عمیشا إلی أخنوخ و هو إدریس النّبیّ، و أوصی إدریس إلی ناحور.. ثمّ قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): و دفعها إلیّ بردة، و أنا أدفعها إلیک یا علیّ، و أنت تدفعها إلی وصیّک، و یدفعها وصیّک إلی أوصیائک من ولدک واحدا بعد واحد حتّی یدفع إلی خیر أهل الأرض بعدک... .» الآمالی، شیخ صدوق، مؤسسة البعثة، قم، ص 487.
افزودن نظر جدید