کافر شمردن مخالفین شیخیه
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ فرقهی شیخیه در طول حیات کوتاه خویش دچار لغزشهای سنگینی شده است که آتش آن سرانجام دامن ایشان را خواهد گرفت. آنها علمای شیعه و مخالفین خود را کافر و مشرک میدانند و هرگونه توهین و دشنامی را متوجه ایشان میکنند. در این مقاله به خواست خداوند متعال به گوشهای از این موارد خواهیم پرداخت.
کریمخان کرمانی، دومین جانشین احسایی [1] و مؤسس فرقهی شیخیهی کریمخانیه در شهر کرمان، در آثار خود با شدت و حدّت با مخالفین شیخیه برخورده کرده است و آنها را در مواضع متعددی کافر و مشرک دانسته است. وی حتی برای به قدرت رسیدن در کرمان قتل و کشتار فراوان به راه انداخت. [2]
وی در ابتدا با ادعای اجماع و روایات، شیخ احمد احسایی را برحق میداند و سپس نتیجه میگیرد: پس فرقهی شیخیه هم برحق است. به دنبال آن سید کاظم رشتی را هم برحق میداند و در نهایت جانشینان وی و رؤسای گمراه شیخیه را هم برحق میداند و در آخر ادعا میکند: هر کس با ایشان مخالفت کند، کافر و مشرک است. ما در این مقاله تنها به گوشههایی از عبارات وی اشاره میکنیم:
وی مینویسد: «به اجماع علمای مذکورین، طائفهی شیخیه برحقند و همه در راه هدایتاند و منکر حقیقت این سلسلهی جلیله، منکر تقوی و پرهیزکاری جمیع علمای سابق است و قادح در همه آنها است و قدح و ردّ بر علمای سابق، قدح و رد بر ائمهی هدی (علیهم السلام) است. علمای سابق حکم کردهاند به جلالت شیخ جلیل و حقیقت ایشان؛ چرا که قول مفتی، فتوای ایشان است و حدیث است که هر کس فتوایی داد، حکم کرده است؛ پس به حکم علمای سابق شیخ بر حق بوده است و خفیف شمردن حکم ایشان، خفیف شمردن حکم خدا است و ردّ بر ایشان، ردّ بر خدا است و حد شرک بر او جاری می شود. از آنجا که شیخ حکم به حقیقت و جلالت سید فرمودهاند، پس ردّ و انکار بر سید، ردّ و انکار شیخ است و ردّ بر شیخ به اجماع علمای سابق، ردّ بر خدا است و در حد شرک است و همچنین به اتفاق علمای سابق، شیخ که بر حق شد، معتقدان به اعتقاد ایشان و پیروان ایشان هم برحقند و انکار حقیقت ایشان انکار سید و شیخ و کل علما است و انکار ایشان و رد بر ایشان ردّ بر خداست و ردّ بر خدا حکم شرک را دارد. پس منکرین این طایفه منکر بر خدا و رسولاند.» [3]
کریمخان در مواضع متعددی از مخالفین خود تبری جسته است [4] و این بسیار جای شرم دارد که یک عده دکانباز [5] از معارف دینی سوء استفاده کرده و با عوامفریبی سعی در رسیدن به اهداف شوم خود دارند. آیا هر کس که مخالف اعتقاد شما را دارد کافر است و باید از آن تبری جست؟ اگر شهید ثالث، احسایی را در قزوین تکفیر کرد، به سبب این بود که احسایی یکی از ضروریات دین اسلام را انکار کرده بود؛ اما شیخیه به چه دلیلی همه مخالفین خود را کافر میدانند؟ آیا این کار شما غیر از تفرقهافکنی در بین شیعه و انتقامگیری است؟
آیا به غیر از شیخ احمد احسایی، عالم دیگری در آن عصر زندگی نمیکرده است و صاحب فتوایی غیر از شیخ در آن زمان نبوده است؟ آیا فقط ردّ بر احسایی و سید کاظم و شما، ردّ بر خداست و ردّ دیگر علمای طراز اول شیعه که عالم بسان ایشان را کمتر به خود دیده است، ردّ بر خدا محسوب نمیشود؟ آیا فقط فرقهی نوپای چند ده ساله شیخیه بر حق و هدایت بوده و آن مذهب چند صد سالهی شیعه گمراه بوده است؟ به نظر میرسد واقعیت چیز دیگری باشد؛ شیخیه سعی دارند با بیان چنین الفاظ فربهای (همچون متهم کردن مخالفین خود به کفر و شرک) نگذارند کسی با آنها عَلَم مخالفت را بلند کند و قصد دارند مخالفین خود را به شدت سرکوب کنند. آنها بعد از ماجرای تکفیر احسایی در قزوین و دیگر بلاد اسلامی توسط علمای طراز اول شیعه،[6] سعی دارند از همین طریق به جبران برآیند و مقابله به مثل کنند و مخالفین خود را (از علمای شیعه و دیگر شیعیان را) تکفیر کنند، تا هرگاه کسی خواست ماجرای تکفیر احسایی را پیش کشد، آنها هم در مقابل تکفیر کل شیعیان جهان و مخالفین خود را پیش کشند.
پینوشت:
[1]. هانری کربن، مکتب شیخی از حکمت الهی شیعی، فریدون بهمنیار، ص 17.
[2]. محمدبن سلیمان تنکابنی، قصص العلماء، ص 52؛ به نقل از سیدمحمدحسین فقیه ایمانی، شیخیه زمینه ساز بابیه، تهران: انتشاراتی راه نیکان، سال 1390، ص 77.
[3]. محمد کریمخان کرمانی، هدایة الطالبین، ص 69، کتابخانه خطی مجلس شورای اسلامی.
[4]. همان.
[5]. آیتالله مصباح در مورد کریمخان فرموده است: «کریمخانکرمانی، کسی است که دکانباز بوده، و به فرقهسازی و أنا رجل گفتن در مقابل اکابر علمای عصر پرداخته است». علی اکبر باقری، نقد و بررسی آرای کلامی شیخیهی کرمان، قم: انتشارات مؤسسهی آموزشی و پژوهشی امام خمینی، سال 1392 ش، ص ۱۱۰.
[6]. جهت مطالعهی بیشتر بنگرید به مقالهی: حکایت تکفیر شیخ احمد احسایی در قزوین
افزودن نظر جدید