نقدهای وارده به بیتالعدل
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ حسینعلیبهاء رهبر بهائیان در کتاب اقدس، دستور تشکیل نهادی به نام بیتالعدل را در بهائیت صادر کرده است و در توقیع مورخه 23 مارس، دربارهی علت تأسیس و اعلام وظایف و حدود اختیارات اعضای بیتالعدل میگوید: «امور ملّت، معلّق است به رجال بیت عدل الهی...، چون که هرروز را امری و هر حین را حکمی مقتضی؛ لذا امور به وزرای بیتالعدل راجع، تا آنچه را مصلحت وقت دانند معمول دارند... ایشان ملهماند به الهامات غیبی الهی، بر کلّ اطاعت لازم، امور سیاسیّه کلّ راجع است به بیتالعدل و عبادات بما انزله الله فی الکتاب».[1] در سال 1963م با حضور 56 محفل روحانی ملّی در شهر لندن، اولین اعضای هیأت بیتالعدل اعظم انتخاب شدند. این هیأت که مقرّش در شهر حیفا و در دامنهی کوه کرمل در فلسطین اشغالی است، دارای زیر مجموعههایی مانند: هیأت مشاورین قارهای، دارالتبلیغ بینالمللی بهائی، مؤسسه رفاه بینالمللی، شعبهی امر سازمانملل، صندوق بینالمللی بهائی و... است.[2] رهبران اصلی فرقهی بهائیت، وظایف و اختیاراتی برای بیتالعدل اعظم قائل شدند از جمله:
- تشریع و تغییر احکام مسلک بهاء و تطبیق آن با مقتضیات زمان[3]
- حل جمیع امور مشکل و مبهم و مسائل اختلافی بهائیان[4]
- تعیین حُکام و مُبلّغین و ادارهی امور سیاسی و اقتصادی محافل ملّی و محلی
- مرجعیت کل امور بهائیان و مأمور به هدایت جامعه بهائی و پیشرفت مسلک بهاء.[5] دربارهی اختیارات و شیوه رهبری بیتالعدل اعظم و عقیدهی بهائیان نسبت به آن چند نکته و نقد قابل تأمل وجود دارد که در اینجا به برخی از آنها میپردازیم.
اول: اینکه چنین اندیشهای در بهائیان وجود دارد که جمعی را به عنوان شارع و معصوم از خطا و لغزش میدانند و حلال و حرام خود را از آنان میگیرند، از عقیده یهود دربارهی علمای خودشان نشأت میگیرد. یهود از دیر زمان برای علمای خود قداست ویژهای قایل بوده و گفتههای آنان را وحی منزل دانسته و با آن معاملهی دین میکردهاند. قرآن کریم در این باره میفرماید: «اتَّخَذُواْ أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللهِ...[توبه/31]؛ آنها دانشمندان و راهبان خود را خدايانى به جاى خداوند (در اطاعت بىقيد و شرط دستوراتشان) اتخاذ كردند...» امام باقر (علیهالسلام) در تفسیر این آیه کریمه میفرماید: «والله ما صلّوا لهم و لا صاموا، ولکن احلوا لهم حراما و حرموا علیهم حلالا فاتبعوهم،[6] به خدا قسم آنان برای احبار و راهبان نماز و روزه نمیگرفتند، بلکه آنان (احبار و راهبان) حرامها را برای آنان حلال، و حلالها را برای آنان حرام میکردند و آنها هم از ایشان پیروی میکردند». امروزه یهود دربارهی علمای خود همچنان بر این عقیده پایبندند؛ چنان که در تلمود آمده است: «هر چیزی که یک عالم برجسته خلق میکند، پیش از او توسط موسی بر کوه سینا گفته شده است».[7] و همچنین معتقدند که عالمان یهود، جزئی از تلمود و نمادی از تورات هستند. بر اساس همین عقیده است که کتاب تلمود را، که حاوی دستورات خاخامهای یهودی است و به قانون شفاهی معروف است، امری آسمانی و تعالیم آن را الزامی و لایتغیر میدانند. بهائیان که نمک پروردهی یهودند و در دامن آنان نشو و نما پیدا کرده و مورد حمایت همه جانبهی آنان بودهاند در احکام و تعالیم و اعتقادات، تأثیرات زیادی از تورات و تلمود گرفتهاند که از جملهی آنها عقیدهی مربوط به اعضای بیتالعدل است. دوم: اولین دورهی ببیتالعدل اعظم در سال 1963 میلادی، یعنی صد سال بعد از ظهور ادعای میرزا حسینعلینوری، تشکیل شده است. کدام عقل سلیم میپذیرد که هزاران حکم و قانون مورد ابتلای مردم به صورت تعطیل و وقفه باقی بماند؟! و در کدام یک از ادیان الهی چنین اتفاقی افتاده که امتی بدون اینکه تکلیفشان در زندگی فردی و اجتماعی مشخص شود به امید تشکیل یک هیأت موهومی رها شوند؟!
سوم: اعضای بیتالعدل هر پنج سال یک بار عوض میشوند و طبعا با توجه به تفاوت نظرات آنها، احتمال تغییر احکام و قوانین وجود دارد؛ بنابراین اولا: با وجود چنین احکام متزلزلی، شخص بهائی با چه تضمینی میتواند طبق این بخشنامههای موقتی در زندگیاش برنامهریزی کند؛ مثلا ازدواج با محارم که به صلاحدید بیتالعدل واگذار شده، اگر در یک دوره اعضای آن صلاح در حرمتش دیدند، تکلیف کسی که با یکی از محارمش ازدواج کرده چیست و سرنوشت بچههای آنان چه میشود! ثانیا: با این وضع، احکام و حدود مسلک بهائی به کلی بازیچه میشود و در هر دوره به مقتضای زمان و بر اساس سلیقه و تشخیص اعضای بیتالعدل دچار جعل و نسخ، محو و اثبات خواهد شد. چهارم: اگر مصوّبات 9 نفر از اعضای بیتالعدل حکم واقعی الهی و وحی منزل قلمداد میشود، چرا قوانین، طرحها و لوایح مصوّب دنیا که دهها برابر اعضای بیتالعدل هستند قوانین آسمانی و الهی و وحی منزل نباشند؟ پنجم: آن احکام و قوانینی که حسینعلیبهاء بیان داشته در مقابل احکام و قوانین ادیان الهی مثل دین مبین اسلام بسیار ناچیز و اندک است و بقیهی احکام و قوانین به عهدهی بیتالعدل واگذار شده است. اگر قرار بود که بیتالعدل غالب احکام و قوانین را جعل نماید پس جناب حسینعلیبهاء برای چه برانگیخته شد؟
پینوشت:
[1]. حسینعلینوری، آیات الهی، ج1، ص3.
[2]. مرکز جهانی بهائیت (بیتالعدل اعظم) قرن انوار، ترجمهی هوشنگ فتح اعظم، ص104-83.
[3]. حسینعلینوری، اشراقات، ص27.
[4]. عبدالحمید اشراق خاوری، گنجینهی حدود و احکام، ص173.
[5]. همان، ص29.
[6]. سیدهاشم حسینی بحرانی، تفسیر البرهان، ج2، ص768.
[7]. آرین اشتاین سالتز، سیری در تلمود، ترجمهی باقر طالبی دارابی، ص377.
افزودن نظر جدید