علت وضع اتصال سلسله و سبب پیدایش آن
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ اتصال سلسله اولیاء در تصوف از ارزش بالایی برخوردار است. اتصال سلسله اولیاء به آن معنی است که در سیر شمارش اولیاء صوفیه نباید بریدگی یا اغتشاش رخداده باشد و همگی اولیاء باید تا منبع اصلی متصل باشند.
دراینباره بزرگان صوفیه اینچنین گفتهاند:
صفی علیشاه معتقد است رئیس صوفیان میباید«از عهده اثبات سلسله برآید که یدا به ید میرسد تا به امام».[1] ملاعلی گنابادی «قول صوفی بدون اجازه را چون بول دانسته است.»[2] و خلاصه نجیب الدین رضا، رئیس صوفی ذهبی میسراید: «بی سند صوفی مثال خر بود».[3]
یکی از دلایلی که برای به وجود آمدن سلسلههای صوفیه ذکرشده است بدین شرح میباشد. بعد از رو به رشد نمودن تصوف و آشکار شدن اعمال و رفتار ایشان که برخی از آنان مخالف شرع بود، بزرگان مذاهب به مخالفت با صوفیه روی گذاردند زیرا تا قبل از این که صوفیه رشد کافی را داشته باشد، عقاید ایشان بهصورت سرّ بود که پیروان آن نمیبایست اسرار را فاش نمایند. ازاینرو کسی غیر از صوفیه متوجه کارهای ایشان نمیشد و بر این اساس مخالفی هم برای صوفیه وجود نداشت. اما با گسترش روزافزون صوفیه، افکار ایشان منتشر شد و بزرگان را بر آن داشت که در مورد ایشان تحقیق و تفحص نمایند که آیا این افکار متعلق به کدامین مذهب از مذاهب اسلامی است. بعد از اندک زمانی ثابت شد که صوفیه متصف به هیچیک از مذاهب اسلامی نیست. لذا سران صوفیه برای اینکه بخواهند خود را منسوب بهجایی نمایند تا بدینوسیله حجتی برای کارهای خود دستوپا کنند، اقدام به معرفی سلسله اولیاء خود کردند تا با این روش به اعمال و رفتار خود حجیت دارد و آنها را مشروع جلوه دهند.
دراینباره صاحب کتاب البدعه والتحرف گفته: «دعاوی و اعتقادات خود را شعرا و نثرا اظهار میکردند با اعمالیکه مخالف با شرع بود تظاهر مینمودند، کمکم سروصدا از رؤسای هر مذهب بلند شد علمای هر مذهب زبان به طعن و لوم آنها گشودند آنها را مورد ملامت ساختند بلکه تکفیر و تفسیق را علنی کردند اعتراض شدید بر آنها نمودند در آن موقع پایه مذاهب در اسلام بر حدی استوارشده و محدود گردیده بود زیرا که قبلاً مذهب را حدی نبود بلکه هر عده پیروی از فردی میکرد و امام خود میدانست تا آنکه در قرن چهارم منحصر گردید به مذاهب خمسه یا اربعه و از این جهت علما را در ازمنه سابق بر تحدید قدرت مدافعه نبود زیرا که مذهب اختیاری بود و کسی را حق اعتراض نبود مگر آنکه زیاد از حدود اسلام خارج شود که موجب تکفیر وی گردد این هم خود علت شد که صوفیه در آن ازمنه مختصر پیشرفتی کردند تا چون مذاهب محدود گردید و صوفیه وقت نیز قدم از حدود برتر گذاشتند علمای هر مذهب آنها را از مذهب خود راندند. حاصل اعتراض آنان برایشان این بود که شما از چه مذهبی هستید از هر مذهبی که هستید باید تابع آن مذهب باشید این گفتار و کردار شما موافق با هیچ مذهب نیست بااینکه یک عده به مذهب حنفی هستید و یک عده به مذهب مالکی و دیگری شافعی و دیگری حنبلی و دیگری امامی اگر از مذهب حنفی هستید این گفتار و رفتار و شیوه و سیره و تربیت شما نیست و در مذهب حنفی اثری از او نیست و اگر از مذهب دیگری هستید نیز اثری زوی نیست پس ناچار شدند به وضع خرقه یعنی اتصال سند و پیوست سلسله باز وضع خرقه سبب پیدایش سلاسل گردید سلسله فلان، و سلسله فلان، و الا تصوف قبلاً مبنی بر سلسله نبود.[4]
پینوشت:
[1]. محمدحسن بن محمدباقر صفی علیشاه، دیوان صفی علیشاه، به اهتمام منصور مشفق، نشر صفی علیشاه، 1394، تهران، ص ۱۶
[2]. اصفهانی عبدالغفار، رساله سعادتیه، حقیقت، تهران، 1372، ص ۸۴
[3]. سبع المثانی، ۳۵۳ رسآله سبع من المثانی و آلقرآن آلعظیم فی مدیح آل نبی الکریم، چاپ سنگی، میرزا هادی بن علی بجستانی خراسانی حائری، کاتب محمدعلی آل تبریزی الغروی، ص ۳۵۳
[4]. مصطفوی جواد، البدعة و التحرف، صص 18-20
افزودن نظر جدید