حیات ذهبیه با توجیه ذهب!
فرقه ی منحرف ذهبیه، متاسفانه فعالیت قابل توجهی در ایران دارد و در شهرهای تهران، شيراز، اهواز، دزفول، مشهد و استهبان پراکنده اند. اما در مورد این فرقه ی منحرف به نحوه ی پیدایش آن اشکالات اساسی وارد است و در همین راستا عنوان این فرقه نیز دچار اشکالاتی شده است که ایشان در صدد توجیه برآمده اند. پس از آنکه شیخ اسحاق ختلانی دستور داد که همه ی شیوخ و مریدانش دست بیعت به سید محمد نوربخش بدهند، عبدالله برزش آبادی از این دستور خودداری کرد و انشعاب دیگری در این مسلک باطل به وجود آورد. پیروان او نام سلسله را ذهبیه گذاشتند و برای توجیه این عنوان، هفت وجه تسميه شمرده اند.
اوّل اینکه: انتساب ذهبيه به امامان شیعه است. فرقۀ ذهبيه قائل به ولایت قمریه و شمسیه اند و معتقدند که سلسله سند ولايت جزئيه يا همان قمريه، توسط معروف کرخی[1] به امام علی بن موسی علیهماالسلام رسیده و ولايت شمسیه (کلیه) از طريق امام رضا علیه السلام به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله متصل می شود. عنوان این سلسله بخاطر حضور این اشخاص، ذهبیه نامیده شده است.
اشکال این وجه اولاً بخاطر حضور شخصیت موهوم معروف کرخی است که ارتباط وی با امام رضا علیه السلام اثبات نشده است. اولین کسی که این داستان را ذکر نمود شخصی به نام ابو عبدالرحمن سلمى نيشابورى متوفاى 412 هجرى قمرى است که جریان اسلام معروف و دربانی او را بدون هيچ سندی در کتاب طبقات الصوفیه نوشته است هجويري در كشف المحجوب ابو عبدالرحمن سلمى را نقال طريقت و كلام مشايخ ناميده است[2] او پيرو مذهب شافعی بود كه در قرن چهارم هجري، بسياري از گروه های صوفيه، به این مذهب اهل سنت معتقد و پایبند بوده اند![3] سیوطی و بعضی از بزرگان اهل سنت وی را به جعل حديث و بدعت گذاری در دين متهم كرده اند.
در ثانی اگر این عنوان به خاطر سلسله سندش بر این فرقه گذاشته شده، چون نعمت اللهیه و نوربخشیه هم در بعضی اقطاب مانند غزالی و معروف کرخی با ذهبیه مشترکند، باید به این عنوان شناخته می شدند، که این گونه نیست!
دوم اینکه: گفته اند چون بسیاری از اقطاب سلسله ی ذهبیه کیمیاگر بوده و با فنون آن آشنایی داشته اند؛ پس به آن ذهبیه می گویند که اثبات این توجیه برای ایشان کار مشکلی است و ادعایی بیش نخواهد بود.
سوم اینکه: ایشان مدعی اند که اهل ذهبیه در حکم فلز مس! هستند و تبدیل به طلای خالص می شوند و در واقع خود را بیست و چهار عیار می دانند.
این توجیه نیز اشکالات فراوانی دارد و اولین آن وجود چهره های سنی مذهب و مخالف حق مسلّم خاندان عترت علیهم السلام در سلسله سند ایشان است. اشکال بعدی این است که این ادعا را ما بقی سلاسل هم دارند و تنها خود را ناب و خالص می دانند و سومین اشکال اینکه بعضی از اقطاب و مشایخ این سلسله دارای سوء سابقه ی اخلاقی و گرفتار هوس و وسوسه های شیطانی اند.
چهارم اینکه: تمامی اقطاب و اولیای سلسله، همگی امامی مذهب و شیعه بوده اند که نشان می دهد قائلین این توجیه کوچک ترین اطلاعی از سلسله ی ذهبیه نداشته!!! یا تاریخ ایشان را مطالعه نکرده است. هیچ کس از مورخین و رجال شناسان، در اینکه افرادی مثل احمد غزالي و جنيد بغدادی، سنی مذهب اند اختلافی ندارد.
پنجم اینکه: ایشان عنوان ذهبیه را مربوط به حدیث سلسله الذهب می دانند. ما برای درک بیشتر حدیث شریف را نقل می کنیم. حدیث سلسله الذهب، حدیثی است که از امام رضا علیه السلام به هنگام ورودشان به شهر نیشابور نقل شده و عده زیادی از محدثین آن را نگاشتهاند. این حدیث قدسی، متواتر، مسلسل و مسند است. ایشان فرمودند؛ از موسی بن جعفر از جعفر بن محمد از محمد بن علی از علی بن الحسین از حسین بن علی از علی بن ابی طالب از پیامبر از جبرئیل و او از خداوند نقل کرد که فرمود: کلمه لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی ... بشروطها و انا من شروطها[4] لا اله الا الله دژ من است. هر کس درون دژ من شود از عذاب من امنیت خواهد یافت، و حضرت اضافه نمود: این شروطی دارد و من یکی از آن شرط ها هستم! که اين وجه توجیه نیز اشکالات قبلی را در پی دارد.
ششم اینکه: گفته شده[5] مامون امام رضا علیه السلام را به نوشتن دو رساله ی فقه و طب امرکرد و سپس دستور داد آن کتاب ها را با آب طلا بنویسند و به این دلیل فرقه ی عبداللهیه، به ذهبیه مشهور شد!
اولاً که ربطی بین این جریان، (به فرض صحتش) با فرقه ی ذهبیه دیده نمی شود و در ثانی اسناد کتاب فقه الرضا به امام هشتم علیه السلام، بنابر نظر رجالی و فقیه بزرگ آيت الله خويی محل ترديد است.
و هفتمین توجیه که به نظر اصحِّ توجیحات است اینکه : هنگامی که عبدالله برزش آبادی قطب بيست و يکم این فرقه از دستور مرادش خواجه اسحاق ختلانی در مورد تعيين جانشينی و قطبیت سيد محمّد نوربخش تمرد نمود؛ خواجه اسحاق خطاب به وی گفت: (ذَهَب عبدُالله، عبدالله رفت!) و از آن به بعد عنوان ذهبيه بر این فرقه ی منحرف گذارده شد و شواهد و گزارشات تاریخی نیز بر این مطلب صحه می گذارند. چون لفظ ذهبیه پس از عبدالله برزش آبادی بر این سلسله گذاشته شده است. توضیح این موارد به طور مفصل در کتاب فرقه ی ذهبیه[6] آمده است.
منبع:
1- رجوع به کتاب رهبران طریقت و عرفان
2- هجويري، كشف المحجوب/ 99
3- رجوع شود به: شرح احوال باقلاني، به قلم ابوعياض/ تعليقات چاپ كتاب اعجاز البيان باقلاني، بيروت، 1985 ص 106
4- الوافی، ج 9، ص 1460 / بحارالانوار، جلد ۴۹، ص ۱۲۳، ح ۴ / عیون اخبار الرضا، جلد ۲، ص ۱۳۵
5- این توجیه توسط قطب سی و ششم فرقه ی ذهبيه (جلال الدين محمّد مجد الاشراف) بیان شده است.
6- فرقه ی ذهبیه/ سیدعلی رضا علوی طباطبایی/ ص 25 تا 32
دیدگاهها
انتشارات راه نیکان
1392/07/22 - 14:01
لینک ثابت
سلام-واقعا جای تاسف است که
aseman
1392/09/11 - 11:01
لینک ثابت
سلام
افزودن نظر جدید