نقد وحدت اساس ادیان در بهائیت
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از تعالیم مسلک بهائی که ادعا دارند بدیع است (یعنی قبل از ایشان هیچ دین و آیینی به آن نپرداخته و ابتکار بهائیت است)، وحدت اساس ادیان است؛ با این استدلال که اساس همه ادیان، اعتقاد به خداوند یگانه و زندگی بعد از مرگ و توجه به اخلاق پسندیده و نیکو و کمالات عالیه انسانی است. بنابراین، اساس همه ادیان الهی یکی است و فقط در احکام و فروعات تفاوت دارند که دلیل آن نیز رشد و تکامل و بلوغ بشر در طول زمان است؛ در هر زمان با توجه به رشد فکری و عقلی بشر که رشدی نامحدود است، آموزهها و احکام الهی نیز تغییر خواهد کرد. عبدالبهاء در این باره میگوید: «هریک از ادیان مقدسه الهیه که تا حال نازل شده، منقسم به دو قسم است؛ یک قسم روحانیات است، معرفت الله... پس باید به آن حقیقت متوصل شویم که تا ملل عالم، متفق شوند تا این نزاع و جدال به کلی زایل شود. جمیع بشر، متحد و متفق شوند...»[1]
نقد و بررسی:
واژه «دین» در لغت به معنای جزا و پاداش است، و به معنای پیروی از فرمان نیز آمده است. در اصطلاح مذهبی، دین مجموعه قواعد، قوانین و آدابی است که انسان در سایه آنها میتواند به خدا نزدیک شود و به سعادت دو جهان برسد و از نظر اخلاقی و تربیتی در مسیر صحیح گام بردارد. آیین حقیقی در پیشگاه خدا همان تسلیم در برابر فرمان اوست. در واقع، روح دین در هر عصر و زمان، چیزی جز تسلیم در برابر حق نبوده و نخواهد بود. از نظر قرآن نیز دین در همه زمانها و در همه منطقها و در زبان پیامبران راستین الهی، یک چیز است و اختلاف شرایع از نوع نقص و کمال است. حال سؤال این است که چرا این همه اختلاف میان آنها پدید آمده است! سرچشمه اختلافها و کشمکشهای مذهبی، معمولا از جهل و بیخبری نیست، بلکه بیشتر به دلیل بغی و انحراف از حق، و إعمال نظرهای شخصی است: «وَمَا تَفَرَّقُوا إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ...؛[شوری/14] و مردم در دین، راه تفرقه و اختلاف نپیمودند مگر پس از آنکه علم و برهان بر آنها آمد...» اگر مردم به ویژه طبقه دانشمندان، تعصب و کینهتوزی، منافع شخصی و تجاوز از حدود و حقوق خود را کنار بگذارند و با واقعبینی و روح عدالتخواهی، احکام خدا را بررسی کنند، جاده حق را بسیار روشن خواهند دید و اختلافها به سرعت حل خواهد شد. . از اینرو خداوند میفرماید: «وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوْتُواْ الْكِتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ؛[آلعمران/19] و اهل کتاب در آن اختلاف نکردند مگر بعد از آنکه به حقانیت آن یقین داشتند و خصومت بین ایشان به اختلاف وادارشان کرد» به تعبیر دیگر ادیان آسمانی همچون دانههای باران هستند، هنگامی که نازل میشوند همه حیاتبخش هستند، ولی هنگامی که بر زمینهای آلوده میریزند به رنگها و طعمهای مختلف در میآیند. با توجه به اصل تکامل، آخرین آنها (ادیان) کاملترین آنهاست درباره اتحاد اساس ادیان الهی به آیات دیگری از قرآن مراجعه میکنیم: «قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْنا وَ ما أُنْزِلَ إِلي إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِيَ مُوسي وَ عيسي وَ ما أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ؛[بقره/136] بگویید که ما مسلمین ایمان به خدا آوردهایم و به آن کتابی که بر پیغمبر ما فرستادند و به آنچه بر پیغمبران گذشته چون ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و...» (اسلام به ما میآموزد که میان پیامبران خدا تفرقه نیفکنیم و به آیین همه آنها احترام بگذاریم؛ چرا که اصول آیین حق در همه جا یکی است و موسی و عیسی نیز پیرو آیین توحیدی حضرت ابراهیم بودند. از این روست آیه «شَرَعَ لَکُم مِّنَ الدِّینِ مَا وَصَّی بِهِ نُوحاً وَالَّذِی أَوْحَیْنَآ إِلَیْکَ وَمَا وَصَّیْنَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَی وَعِیسَی أَنْ أَقِیمُواْ الدِّینَ وَلَا تَتَفَرَّقُواْ فِیهِ کَبُرَ عَلَی الْمُشْرِکِینَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ اللَّهُ یَجْتَبِی إِلَیْهِ مَن یَشَآءُ وَیَهْدِی إِلَیْهِ مَن یُنِیبُ؛[الشوری/14-13] از (احکام) دین آنچه را به نوح سفارش کرد، برای شما (نیز) مقرّر داشت و آنچه به سوی تو وحی کردیم و آنچه ابراهیم و موسی و عیسی را بدان سفارش نمودیم آن بود که دین را به پا دارید و در آن دچار تفرقه نشوید، آنچه مردم را بدان دعوت میکنی بر مشرکان سنگین است. خداوند هر که را بخواهد به سوی خویش برمیگزیند و هر که را به درگاه او رو آورد به سوی خویش هدایت میکند». هرچند پیروان نادان، آیین آنها را تحریف کردند و به شرک آمیخته ساختند. اما باید توجه داشت که هرآیین جدید که خدا نازل فرموده آیینهای گذشته را نسخ کرده و پیروی از ادیان گذشته مکفی نخواهد بود، اسلام نیز بنابر فرموده قرآن کریم و پیامبر گرامی اسلام آخرین آیین الهی است؛ زیرا پیامبران خدا همان معلمانی بودند که هرکدام، جامعه بشری را در یک کلاس پرورش میدادند. بدیهی است که دوران تعلیم هریک که پایان مییافت مردم به معلم دیگر در کلاس بالاتر سپرده میشدند. با این حساب، جامعه بشری موظف است برنامههای آخرین پیامبر را که آخرین مرحله تکامل دین در آن عصر است، اجرا کند، و این هرگز مانع حقانیت دعوت پیامبران قبلی نخواهد بود. «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذينَ أُوتُوا الْکِتابَ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ وَ مَنْ يَکْفُرْ بِآياتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سريعُ الْحِسابِ؛[آل عمران/19] همانا دین (مورد پذیرش) نزد خداوند، اسلام است و اهل کتاب اختلافی نکردند، مگر بعد از آنکه علم (به حقانیت اسلام) برایشان حاصل شد. (این اختلاف) به سبب حسادت و دشمنی میان آنان بود و هرکس به آیات خدا کفر ورزد، پس بداند که همانا خداوند زود حساب است».
در پایان متوجه شدیم که اولا مسأله اتحاد ادیان ابتکار بهائیت نیست بلکه دین مبین اسلام 1400 سال پیش به آن پرداخته است و به صورت مفصل آن را تبیین کرده است. ثانیا بهائیان و رؤسایشان در مسائلی که جنبه علمی و عملی دارد با تقلید از دیگر ادیان الهی فقط به بیان ظاهر آن پرداخته و کلی گویی کردهاند که اینگونه بیان هیچ باری را از دوش انسانها برنمیدارد.
پینوشت:
[1]. نطق عبدالبهاء در منزل مبارک، پاریس، 30نوامبر 1911.
افزودن نظر جدید