ماسونهای ایران و بهائیان
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در میان نخبگان فراماسونری ایران، درصد بالایی از بهائیان وجود دارند؛ از مهمترین فعالان در این عرصه میرزا ملکمخان ارمنی -مشهور به پدر فراماسونی ایران- است و افرادی همچون علیقلی نبیلالدوله، میرزاآقاخان کرمانی، ابراهیم حکیمی، سیدجمال واعظ، ذبیحالله قربان، احسان یارشاطر، امیرعباس هویدا، پری اباصلتی از این دستهاند. در فعالیت تروریستی دوران مشروطه نیز که توسط مجامع مخفی طراحی میگردید، افرادی نظیرسردار محیی، احسانالله خان دوستدار، اسداللهخان ابوالفتحزاده و... نقش اساسی داشتند که بسیاری از اعضای آن بابی و بهائی بودند و پس از تأسیس سازمان ماسونی لژ بیداری ایران (1907 م) در پیرامون آن مجتمع شدند. فعالیتها و اقدامات چنین افرادی که کاملا در راستای اهداف استعمار طراحی و برنامهریزی میشد، یکی از عمدهترین عوامل انحراف مشروطیت به شمار میرود.[1] در دوران پهلوی نیز بهائیان در کنار عناصر فراماسون و صهیونیست، نقش مهمی در اجرای نظرات و سیاستهای استعمار داشتند. بسیاری از نزدیکان شاه و خاندان پهلوی و عدّه زیادی از کارگزاران و متولّیان پستهای حساس و کلیدی کشور بهائی بودند.[2] در سالهای نهضت ملّی شدن صنعت نفت، شاهد تشکیل لژ همایون در ایران هستیم که یکی از کارکردهای اصلی آن مقابله با نهضت ضد استعماری نفت، و جاسوسی برای انگلیس بود. یکی از اعضای این لژ دکتر ذبیح قربان از اعضای فرقه بهائیت بود که نفوذ فراوانی در شیراز داشت. او رئیس دانشکده پزشکی دانشگاه شیراز و عضو مؤسس لژ دیگری به نام حافظ نیز بود.[3] در سال 1341 تعداد ماسونهای آمریکایی به حدی رسید که لژ محلی آمریکا درصدد ایجاد لژی در ایران برآمده و چندی بعد ریاست این لژ آمریکایی به یکی از فراماسونهای بهائی که دارای مقام ژنرال ماسونی درجه 33 بود، به نام علینقیخان نبیلالدوله واگذار گردید.[4] در مدّت 37 سال سلطنت محمدرضا، در سراسر کشور جولانگاه محافل و مأموران بهائی-ماسونی گردید. اکثر کسانی که در این مدّت به عنوان نخستوزیر انتخاب شدند، یا از استادان و اعضای بلندپایه لژهای فراماسونری بودند و یا از دستنشاندگان و مأموران یهود و ماسون. به عنوان نمونه، امیرعباس هویدا که از نخستوزیران معروف دوران سلطنت محمدرضا پهلوی به شمار میرفت، از نوادگان میرزا یعقوب یهودی و از بهائیان مشهور بود که در دهه 1320 وارد شبکه تار عنکبوتی سیاسیون متمایل به انگلستان شد و از فعالان و اعضای بلندپایه فراماسونری ایران گردید. و در دوران سیزده ساله (از بهمن 1343 تا مرداد 1356) نخستوزیری خویش خدمات زیادی را در راستای تحقق اهداف شوم صهیونیسم و استعمارگران انجام داد. در این دوران پیوندهای نهان و عیان دربار پهلوی با محافل قدرتمند و چپاولگر غرب و صهیونیسم جهانی، به مستحکمترین شکل خود رسید.[5] بدین ترتیب فرقه ضاله بهائیت در ارتباط با سازمانهای فراماسونری خدمات شایانی به صهیونیسم و استعمارگران و خیانتهای جبران ناپذیری به ملّت ایران و فرهنگ اسلامی این سرزمین، کرده و میکنند.
پینوشت:
[1]. سایه روشنهای بهائیت91، روزنامه کیهان، شنبه28آبان1384.
[2]. جواد منصوری، تاریخ قیام پانزده خرداد به روایت اسناد، ج1، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377،ص324.
[3]. فراموشخانه و فراماسونری در ایران، اسماعیل رائین،. تهران امیرکبیر، 1357،ج3، ص380.
[4]. محمدخاتمی، فراماسونری، تهران، کتاب صبح، 1380، ص132.
[5]. محمد احمدی، پژوهه صهیونیت، تهران ضیاء اندیشه، ج1،ص391-390.
افزودن نظر جدید