نقد تعلیم وحدت لسان و خط بهائیان
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ هر دین و آئین الهی، مدعی اصولی برای مسلک خویش میباشد. در این راستا فرقه جعلی بهائیت یک سری اصول و تعالیمی برای خود تعریف کرده و مدعیاند که هیچکس پیش از آنها چنین تعالیمی برای انسانها نیاورده است. ایشان در کتابها و کنفرانسها و جلسات خویش بسیار این تعالیم را تبلیغ میکنند. در اینجا ما به نقد یکی از تعالیم بهائیان، که مسأله (وحدت لسان و خط) میباشد، میپردازیم.
حسینعلیبهاء رهبر بهائیان در اینباره مینویسد: «یا اهل المجالس فی البلاد اختاروا اللغة من لغات لیتکلم بها من علی الأرض و کذلک من الخطوط... هذا سبب الاتحاد لو انتم تعلمون.[۱] ای اهل مجالس در شهرها یکی از لغات موجوده را انتخاب کنید تا همه مردم روی زمین به آن لغت تکلم کنند و همچنین یکی از خطوط را نیز برای نوشتن معین سازید و این معنی سبب اتحاد امم است». عبدالبهاء نیز در سفر خود به آمریکا تعلیم نهم را چنین شرح میدهد: «باید وحدت لسان و خط ایجاد شود و آن را جمیع آکادمیهای عالم قبول نماید؛ یعنی یک کنگره بینالمللی تشکیل دهند، از هر ملتی نمایندگان و وکلای دانا در آن جمع حاضر شوند، صحبت و مشورت نمایند، رسما آن لسان را قبول کنند تا انسان دو لسان داشته باشد؛ یکی لسان عمومی ، یکی لسان وطنی تا جمیع عالم یک وطن و یک لسان گردد. این لسان عمومی از جمله اسباب اتحاد عالم انسانی است».[۲]
در ابتدا ذکر این نکته لازم است که ایجاد یک زبان برای انتقال مفاهیم به دیگران، امری است که از دیرباز به آن توجه شده است و امری بدیع نبوده است؛ چرا که یاد گرفتن تمام زبانها امری دشوار یا ناممکن است و در جهان امروز، فرصت یادگیری این زبانها برای انسانها فراهم نیست. از اینرو، وجود یک زبان عمومی، از نیازمندیهای لازم مردم جهان به شمار میرود؛ البته چندین اشکال به این تعلیم و نظریه وارد است: اول: چنانچه توجه شود، حسینعلینوری در اینجا فقط پیشنهاد داده، ولی راهکار عملی نشان نداده است؛ زیرا ایجاد چنین زبانی به ایجاد الفبای مخصوص نیاز دارد و حسینعلی هیچ اشارهای به آن نکرده است. دوم: حسینعلیبهاء میگوید: «عنقریب جمیع اهل عالم، به یک لسان و خط مزین».[۳] با توجه به گذشت بیش از یک قرن و نیم از تشکیل این مسلک، میبینیم که این مسأله چنان که حسینعلیبهاء گفته تحقق نیافته؛ میتوان چنین گفت که ایشان یا معنای عنقریب را نمیدانسته، یا چون باقی سخنان خود مهمل بافی میکرده. سوم: حسینعلی در جای دیگر نقیض این حرف (عنقریب) را بیان داشته و میگوید: «در مستقبل بعید، یک زبان و یک خط در جمیع عالم متداول گردد».[۴] این تناقض در گفتار برای کسی که ادعای پیامبری دارد، به هیچ وجه قابل توجیه نمیباشد. چهارم: چنان که حسینعلیبهاء ادعا میکند طرح این موضوع از جانب ایشان بدیع نبوده و مسلمانان از چندین قرن پیش میکوشیدند تا همه زبان واحدی داشته باشند، به همین منظور، کتابهای خود را به زبان عربی مینوشتند و این راهی برای انتقال مفاهیم اسلامی به دیگر مسلمانان بود. در برخی روایات از جمله روایت امام صادق (علیهالسلام) برای این امر تأکید شده است: «تعلّموا العربیّه فإنّها کلام الله الّذی کلم به خلقه؛[۵] زبان عربی را فرا بگیرید؛ چرا که آن کلامی است که خدا با آن با بندگانش صحبت کرده است». البته ذکر این نکته لازم است که اسلام این موضوع را جزء تعالیم و اصول خود نمیداند که نیاز به ارائه راهکار برای آن باشد. پنجم: چندین سال پیش از ادعای بهاء این موضوع در اروپا و آمریکا مطرح بود و زبان (ولایشتوک پلونی) تأسیس شد، البته زبان ولایشتوک که برای یکی شدن زبانهای مردم سراسر دنیا تأسیس شده بود مدت زیادی دوام نیاورد؛ و در ادامه نیز دکتر (زمینهوف پلونی) آن را تکمیل و خط (اسپرانتو) را اختراع کرد.[۶] برای اطلاعات بیشتر در زمینه زبان اسپرنتو میتوانید به این آدرس مراجعه کنید.[۷] عبدالبهاء این تعلیم را پس از مطالعه کتابها و مجلههای مصر و بیروت که از مطبوعات اروپا ترجمه شده بود، پیشنهاد کرده است.[۸] ششم: تنوع زبانها یکی از راههای شناخت بشر است که خداوند قرار داده است و تلاش برای از بین بردن این مسأله، امری نابخردانه و ناشدنی است؛ چرا که زبانها و خط های ملتها جزیی از هویت و فرهنگ آنهاست. اما مسأله ایجاد یک زبان مشترک برای انتقال مفاهیم به یکدیگر امری عقلایی است؛ البته به شرط آنکه این کار موجب سوء استفاده برخی دولتها برای استعمار و تهاجم فرهنگی نباشد، چنان که حال اینگونه است. هفتم: جامعهشناسان و باستانشناسان اخیرا به این مطلب متوجهاند که حفظ زبان بومی و محلی برای شناخت آداب و پیشینه هر قومی لازم است و از اینکه روزانه چندین زبان بومی در سرتاسر این دنیا از بین میرود هشدار دادهاند؛ با توجه به این نظریه، اساسا تعلیم لسان و خط بهائیان، زیر سؤال رفته میرود.
پینوشت:
[۱]. حسینعلینوری، اقدس، ص۱۷۹.
[۲]. عباسافندی، خطابات، ج ۲، ص۱۴۹.
[۳]. حسینعلینوری، آیت الهی، ج۱، ص۲۶.
[۴]. همو، اقدس (ملحقات بر اقدس)، ص۲۳۷.
[۵].محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۱، ص ۲۱۳.
[۶]. عبدالحسین آیتی، کشفالحیل، ج۱، ص۴۸. حسن نیکو، فلسفه نیکو، ج۱، ص۱۵۵.
[۷]. کلیک کنید...
[۸]. عبدالحسین آیتی، کشف الحیل، ج۳، ص۴۸ (با تلخیص).
افزودن نظر جدید