تعریف تصوف و صوفی از رضا علیشاه

  • 1392/07/11 - 13:37
علیرغم تعاریفی که از تصوف و واژه صوفی شده است، رضا علیشاه در این مورد تعریفی از تعاریف بعیده ارائه کرد تا صوفیه را احیا کند، ولی به مقصود خود نائل نیامد.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ «در تعریف تصوف عبارات مختلف از بزرگان و دانشمندان رسیده و هر یک از آنها یکی از لوازم تصوف را برای تعریف ذکر کرده اند و هر یک از تعریفها در مقام خود صحیح است. لیکن غالبا تعریف کامل و حد تام نیستند، بلکه حد ناقص یا رسم می باشند و بعضی از آنها هم شرح اسم محسوب می شوند.
اروپاییان نیز تعریف های مختلف برای آن نموده اند؛ بهترین آنها تعریفی است که از عقیده کانت فیلسوف بزرگ آلمانی فهمیده می شود، چه او "تئوزوفی" را عبارت می داند از سیستم کسانی که درهمه چیز خدا را می بینند و بنابراین نظریه، تصوف عبارت است از شهود حق در تمام موجودات. ولی این تعریف بر آخرین مرتبه تصوف منطبق است نه بر مراتب مادون آن و تعریفی که جامع باشد این است که بگوییم: تصوف عبارت است از استکمال نفس و حقیقت جویی.
در وجه تسمیه بدین نام هم اختلاف شده. گروهی آن را از ماده "صفا" گرفته و جمعی از "صفو" که به معنی زبده و خلاصه است دانند. بعضی هم از "صوف" که به معنی پشم است گرفته و کلمات خرقه پوش و پشمینه پوش و امثال آن را که در اشعار بزرگان این سلسله گفته شده، موید آن دانند. گروهی گفته اند: کلمه "صوفی" در اصل مجهول از باب "مفاعله" بوده، سپس تبدیل به اسم شده و کلمه "تصوف" از آن مشتق گردیده است.
بعضی دانشمندان همم معتقد بودند که معرب "سوفیست" است که در یونانی به معنی دانشمند می باشد. چنانکه "فیلسوف" معرب "فیلوزوفیای" یونانی است؛ زیرا این دسته در صدر اسلام، دانشمندان اسلامی و بزرگان محسوب بودند. آنچه بهتر با اقوال بزرگان تطبیق می کند و صحیح تر به نظر می رسد این نظریه است. چه پیدایش اصطلاح لازم نیست از حیث زمان مطابق با پیدایش مسمی باشد، بلکه ممکن است قبل از آن نیز نام دیگری برای آن مسمی موجود باشد؛ چنانکه بر بزرگان دین بلکه ائمه طاهرین در هر زمانی در عرف پیروان عبارتی اطلاق می شد. مثلا گاهی امام و گاهی رجل صالح و گاهی به ضمیر عنه یا قال در بعض روایات ذکر شده و هم چنین پیروان را گاهی شیعه و گاه مستبصر و گاه تائبین و خواص را گاهی به کلمه حواریین و گاهی هم به نام صوفی برای ملاحظه تقیه ذکر کرده اند.»[1]
رضا علیشاه با زیرکی سعی کرده در تعریف مشهوری از واژه صوفی شده است، تصرف کند و آن را به کمال رسانده و توسعه دهد. به همین منظور تعاریف مشهوری که از  کلمه "صوفی" شده است را توجیه کرده و بعضی را ذکر کرده و البته بض دیگر را ذکر نکرد. اما نظرات دیگر واژه شناسان یا صوفیه در اصل و ریشه و انتساب واژه "صوفی" خواندنی است. که به چند نمونه اشاره می کنیم.
1- برخی معتقدند که صوفی لقب است برای گروهی خاص و اشتقاق عربی ندارد؛ از جمله آنها قشیری است که در این باره می گوید: «و این نام غلبه گرفتهست برین طائفه. گویند فلان صوفی است و گروهی را متصوفه خوانند و هر که تکلف کند تا بدین رسد او را متصوفه گویند و این اسمی نیست که اندر زبان تازی او را باز توان یافت یا آن را اشتقاقی است و ظاهرترین آنست که لقبی است چون لقبهاء دیگر. ».[2] قشیری نظرات مختلف در مورد وجه تسمیه واژه صوفی را بیان کرده و آنها را رد کرده است. فقط نظر اول مورد تأیید و قبول وی می باشد.
2- انتساب به صفه. اهل صفه گروهی از اصحاب پیامبر(ص) که جزو فقرای مسلمان صدر اسلام بودند که خانه مسکونی نداشته و در صفه (ایوان سقف دار) مسجد پیامبر اسلام (ص) سکنی گزیده بودند.[3] قشیری این نظر را قبول ندارد؛ چرا که صوفی مشتق از صفه نیست و انتساب صوفی به صفه نمی شود. عبارت قشیری در این باره چنین است: «اگر کسی گوید ایشان منسوب اند با صفه مسجد رسول صلی الله علیه وسلم نسبت با صفه[بروزن ]صوفی نیاید. »[4]

3- صوفی از کلمه صفا مشتق شده به علت صفای درونی که صوفیان در اثر ریاضت به آن دست یافته اند.[5] قشیری دراین باره می گوید: «اگر کسی گوید این از صفا گرفته اند، نسبت با صفا، دور افتد بر مقتضی لغت. »[6] بیان قشیری به این معنا است که بر اساس قواعد صرف عربی صفا و صوفی هم ریشه نیستند و چنین اشتقاقی امکان پذیر نیست. ابوالعلاء معری معتقد است که صوفیان از انتساب خویش به پشم ناراضی بودند، لذا مدعی شدند که دراثر طاعت و عبادت خداوند صافی شده و به صفای درونی رسیده اند. عبارت ابوالعلاء چنین است:
صوفیه ما رضوا للصوف نسبتهم      حتی ادعوا انهم من طاعة صوفوا[7]
4- صوفی از واژه یونانی«سوفی، سوفیا» که به معنی حکمت است، گرفته شده است. [8]
بسیاری از محققان این نظر را تأیید نکرده اند؛ از جمله نیکلسون، ماسینیون ونولد که دلایلی نیز بر رد آن ارئه کرده است:
الف- سین یونانی در عربی سین ترجمه می شود نه «صاد»
ب- در لغت آرامی، واژه ای نیست که به واسطه آن «سوفیا» یا «سوفوس» به صوفی تبدیل شود.
ج- بنابر نقل تاریخ واژه صوفی از نیمه اول قرن دوم هجری؛ یعنی قبل از نهضت ترجمه پیدا شده است، در حالی که اگر از کلمه یونانی اخذ شده بود، می بایست بعد از نهضت ترجمه پیدا می شد.[9]
با ذکر تعدادی از اقوال متصصین فن روشن شد که واژه صوفی به چه معنایی بوده است و اشکال کلام رضا علیشاه که سعی کرده صوفیه را انسانهایی دانشمند و اهل حکمت معرفی کند روشن می شود و نیز توسعه در تعریف تصوف نیز کاری دور ازعرف و ذهن است. رضا علیشاه با کارهای این چنینی سعی کرد در دوران قطبیت خود صوفیه را از آن حالت خمودگی و بی جانی و انزوا خارج  کند و تا حدی هم موفق به انجام این کار شد. اما نباید فراموش کرد که عرف مردم را مدت زمان کمی می توان از حقیقت دور نگاه داشت.
 

منابع:
1-نابغه علم و عرفان در قرن چهارده، صص 67 و 68
2-رساله قشیریه، ص 468-467
3-عوارف المعارف، ص 25-24
4-رساله قشیریه،ص468
5-حلیه الاولیاء، ج1، ص 17
6-رساله قشیریه، ص468
7-ابوالعلاء، لزومیات، جزء2، ص 105
8-بیرونی، ابوریحان، تحقیق ماللهند، همائی، مقدمه مصباح الهدایه، ص 65
9-غنی، قاسم، تاریخ تصوف در اسلام، ص 45-44
 

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.