«کثرتگرایی» شاخصۀ مدعیان عرفانهای دروغین
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از شاخصههای عارفان دروغین، پذیرش کثرتگرایی سلوکی است. این ویژگی هم در میان پارهای از صوفیان مسلمان و هم در میان مدعیان عرفان و معنویت در دوران جدید، بسیار برجسته است. یک سطح افراطی از کثرتگرایی عرفانی این است که مدعیاند همۀ شیوههای سلوکی با هر هدف و غایتی که داشته باشند، درست و حقاند. عرفان یهود از جهت حقانیت با عرفان مسیحی هیچ تفاوتی ندارد. همانطور که عرفان اسلامی با عرفان سرخپوستی و هندی از این جهت تفاوتی ندارد! همۀ این عرفانها، حق و درستاند. آنچه مهم است، عمل خالصانه پیروان است. هرکس هر آیین و مذهبی دارد، لازم نیست، دغدغۀ درستی یا نادرستی آن را داشته باشد، او باید پروای مقررات و آموزههای آن را داشته و بکوشد بر اساس آنها عمل نماید. سطح دوم کثرتگرایی عرفانی را میتوان با عنوان «کثرتگرایی سلوکی» نامگذاری کرد. در این سطح از کثرتگرایی عدهای معتقدند حتی اگر فقط عرفانهایی را درست بدانیم که در جستوجوی خدا هستند و دغدغۀ وصول و فنای در او را دارند، باز هم برای وصول به این هدف فقط یکراه وجود ندارد. بلکه راههای تأمین این هدف، متعدد و متکثرند.
یکی از کسانی که در ظاهر به کثرتگرایی عرفانی اعتقاد دارد و آنرا تبلیغ و ترویج میکند، دالایی لاما، رهبر بوداییان تبتی، است. وی در اینباره میگوید: «دو سطح از معنویت میتواند وجود داشته باشد، یک سطح معنویت با باورهای دینی ما سر و کار دارد. در این جهان آدمهای مختلفی هستند، و باورهای مختلفی دارند. پنج میلیارد دین مختلف نیاز داریم، چرا در برداشتها و تفکرات انسانها تنوع بسیار گستردهای وجود دارد.»[1]
در آیین سایبابا نیز کثرتگرایی عرفانی تبلیغ میشود. وی تصریح میکند که همۀ ادیان حقاند و هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارند. هرچند دین خودساختۀ خویش را کاملترین آنها میداند و آن را به منزلۀ صد میداند که چون کسی آن را داشته باشد، حقیقت همۀ ادیان دیگر را، که همگی کمتر از صد هستند، خواهد داشت. وی میگوید: «تمامی ادیان به سوی یک هدف رهنمون میشوند و تمامی انسانها برادران یکدیگرند.»[2] «همۀ مذاهب تنها به یک خدا تعلق دارند و به سوی یک مقصد رهنمونتان میسازند، ادیان در اصل هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارند.»[3]
نقد و بررسی
- تضاد در گفتار و رفتار: باید این نکته را مورد توجه قرار داد که بسیاری از مدعیان کثرتگرایی عرفانی، هر چند در لفظ چنین ادعایی دارند اما در عمل به این باور خود پایبند نیستند. اغلب اینان تنها راه نجات را پیروی از مرام و مسلک ادعایی خود میدانند. ادعای درستی ادیان دیگر برای پیروان خود از سوی امثال دالایی لاما و سایبابا ادعایی ظاهری و صرفا به منظور تبلیغ و جذب افراد بیشتر است. و الا آنان به خوبی میدانند کسی که به تعالیم اسلام پایبند باشد، هرگز نمیتواند به تعالیم و آموزههای آنان تن دهد. به همین دلیل عملا به پیروان خود اجازۀ گرایش به اسلام یا ادیان دیگر را نمیدهند. بلکه یکی از راههای وصول به هدف مورد نظرشان را زدودن اعتقادات پیشین مریدان میدانند و تأکید میکنند برای آنکه تعالیم آنان بتواند اثرگذار باشد، افراد باید دست از همۀ باورهای ذهنی و درونی پیشین خود بردارند. آیا این معنایی جز انحصارگرایی و انکار کثرتگرایی دارد؟
- رابطۀ هدف و وسیله: حق آن است که رسیدن به سرمنزل مقصود و برخورداری از مقام قرب الهی که اوج اهداف عارفان است، راه ویژۀ خود را میطلبد؛ با طیّ هر طریقی و با استفاده از هر وسیلهای نمیتوان به این هدف رسید. خیلی روشن است که رضایت الهی و تقرب به او را نمیتوان با نافرمانی و معصیت او به دست آورد! چگونه ممکن است کسی با نادیده گرفتن دستورها و فرمانهای محبوب و معشوق خود بتواند به بارگاه او راه یابد؟ یکی عاشق حقیقی هرگز به خود اجازه نمیدهد لحظهای از یاد معشوق غافل بماند؛ در همۀ حرکات و سکناتش همواره به دنبال رضایت معشوق است. اگر لحظهای از یاد و نام او غافل بماند، میکوشد با گریهها و انابههای مکرر، آن غفلتها را به گونهای جبران نماید. یکی از مهمترین دلایل گریهها و انابههای امامان معصوم، همین مسأله بوده است. آنان که از مقام عصمت برخوردار بوده و از ارتکاب گناهان شرعی معصوم و مصون بودهاند، اما اشتغالات روزمره موجب میشد آنگونه که اقتضای مقام محبت و مقام عشق است، نتوانند حق معشوق و محبوب خود را به جای آورند. همین مسأله موجب میشد که چنان گریههایی داشته باشند که حتی جدیترین افراد عادی در توبههای خود از گناهان کبیره و امثال آن هرگز چنان گریههایی ندارند.
- سنت و سیرۀ اولیای دین: به هر حال، یکی از خدمات بزرگ دین و شریعت اسلامی به عرفان، ارائۀ بهترین، سهل الوصولترین و صائبترین راه سیر و سلوک است. بهترین راه سیر و سلوک عرفانی عمل به دستورات شرعی است. بدون تردید، هیچ انسانی توانایی رسیدن به اوج معنویت پیامبر اسلام و امامان معصوم را ندارد و همگان میدانیم که این بزرگواران با بالا رفتن از نردبان شریعت به آن مقام رفیع دست یافتهاند. پیامبر اکرم تا آخرین لحظات عمر شریف خویش لحظهای از انجام دستورات الهی کوتاهی نکرد. امیرمؤمنان در محراب نماز به شهادت رسید و امام حسین (علیهالسلام) در سایۀ عمل به فریضۀ امر به معروف و نهی از منکر به آن مقام بزرگ دست یافت. هیچکدام از اولیای دین برای وصول به حقیقت، راهی غیر از عمل به شریعت را طی نکردند.
- رضایت معشوق: اسلام عزیز به عنوان یگانه دین معصوم و دستنخوردۀ الهی که در اختیار بشر است، برای تعالی معنوی انسانها یک برنامه و روش زندگی بیشتر ندارند و آن عمل کردن به دستورات الهی و شرعی است. آیتالله مصباح یزدی، در نفی کثرتگرایی سلوکی میفرماید: «اسلام هیچگاه دو برنامه یکی به نام شریعت و یکی به نام طریقت نداشته است. اسلام مجموعا یک برنامه و روش زندگی بیشتر نیست و مقصود از آن نیز تعالی انسانها و رساندن آنها به عالیترین مراتب کمال و قرب الهی است.»[4] به هر حال، تنها در سایۀ عمل به دستورات اسلامی است که میتوان به عالیترین مراتب وجودی و روحی دست یافت. به تعبیر دیگر، سفرۀ معنوی اسلام، سفرهای است که هر کس به اندازۀ لیاقت و توان و استعداد خود میتواند از آن بهرهمند شود و روح و جان خود را تغذیه نماید.
پینوشت:
[1]. هنر شادمانگی، دالایی لاما، به روایت اچ. کاتلر، ترجمۀ محمدعلی حمیدرفیعی، تهران، تندیس، 1380، ص 295_294.
[2]. تعلیمات معنوی (6)، ساتیا سایبابا، ترجمه رؤیا مصباحی مقدم، تهران، تعالیم حق، 1383، ص 113.
[3]. همان، ص 167.
[4]. در جستوجوی عرفان اسلامی، محمد تقی مصباح یزدی، قم، مؤسسه امام خمینی (رحمهالله)، 1386، ص 332.
برای اطلاع بیشتر مراجعه کنید به: درآمدی به عرفان حقیقی و عرفانهای کاذب، احمد حسین شریفی، نشر پرتو ولایت، 1391، ص 257.
افزودن نظر جدید