پائولو: ارتکاب کارهای غیر منطقی جایز است
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در مکتب معنوی پائولو، همۀ لذت معنوی در این است که هرکس افسانهای داشته باشد و برای رسیدن به آن بکوشد و مبارزه کند. حتی اگر رؤیایش نشستن میان دو شاخ بوفالو باشد، آسیبهایی که در راه میبیند، لذتبخش خواهد بود.[۱] وقتی تنها لذت رسیدن به رؤیا مهم باشد، آنگاه دیگر مهم نخواهد بود که راه رسیدن به آن، منطقی است یا نه؟
پائولو میگوید: «در این راه آنچه منطقی است خطر کردن است و نه منطق داشتن.»[۲] و هیچ ابایی ندارد از اینکه بگویید: «به فکر منطقِ کاری که انجام میدهی، نباش»؛[۳] «نترسید که شما را دیوانه بخوانند. کاری کنید که با منطقی که آموختهاید جور در نیاید. این کار میتواند، در را روی ماجراهای بزرگ باز کند؛ یک ماجرای انسانی و روحانی.»[۴] پائولو در تجویز کارهای نامعمول میگوید: «چه بسا امروز روز خوبی برای کارهای نامعمول باشد، مثلا میتوانیم موقع رفتن به سر کار در خیابان برقصیم یا به رئیس خود نظری بدهیم که احمقانه مینماید؛ نظری که هرگز مطرح نکردهایم. مبارز راه روشنایی چنین روزهایی را بر خود روا میدارد.»[۵] او حتی باور به تناقض را مرکز آفرینش میپندارد. بنابراین، به شاگردانش اجازه میدهد که دشمنان خود را دوست بدارند.[۶] در نظر پائولو یکی از راههای رسیدن به حالتهای معنوی، تکرار پیوسته واژههاست. بیمعنایی و بیمنطقی این تمرین، دروازههای جهان دیگری را به روی سالک میگشایند. «چهبسا دخترک مسیحی برخلاف سنت کاتولیک خودش خداوند را با آواهای بیمعنا بخواند و ایمانش دوباره به او باز گردد.»[۷] اصلا «داشتن یا نداشتن معنا مهم نیست. واژههای عیسی هم درون هرکس رشد میکند، بیآنکه خود بداند چگونه.»[۸]
بررسی و نقد
الف) معنا داشتن کارها مهم نیست؛ ماجراجویی مهم است.
سرانجام هر جهانبینیای که پذیرفته شود، انسان مسیری برای پیشرفت دارد. در عالم واقع، هر کاری که از انسان سر بزند، موقعیت او را در قبال هدفش جابجا میکند. انسان باید از میان کارهای ممکن، در پی کاری باشد که با هدف او بیشتر تناسب دارد. صرف زمان در کارهای بیمعنا چون تکرار واژههای بیمعنا و بیهدف، از دست دادن فرصت پیشرفت و تعالی است. با این توجه، ماجراجویی نیز زمانی ارزشمند است که انسان را به هدف نزدیک کند، نه اینکه تنها یک سرگرمی باشد. اگر قرار بود انسان به کارها بیمعنا مجاز باشد، به او عقل داده نمیشد و چون حیوانات تنها مغزی داده میشد که توانایی درک شهوتها را داشته باشد.
ب) تناقض، مرکز جهان آفرینش است.
پذیرش تناقض، خود متناقض است. آیا میشود هم تناقض را پذیرفت، هم نپذیرفت؟ پائولو توضیح نمیدهد کدام نیروی آفرینش در تناقض قرار دارد که آنرا مرکز جهان آفرینش قرار دهد. البته هیچ توضیحی وجود ندارد، اما او نیز توجیهی ارائه نکرده است.
پینوشت:
[۱]. زهیر، پائولو کوئلیو، ترجمۀ آرش حجازی، کارون، تهران، ۱۳۸۴، ص ۱۱۷.
[۲]. همان، ص ۲۴۳.
[۳]. زائر کوم پوستل، پائولو کوئلیو، نشر ثالث، تهران، ۱۳۸۹، ترجمه حسین نعیمی، ۱۴۷.
[۴]. مکتوب، پائولو کوئلیو، ترجمۀ آرش حجازی، کارون، تهران، ۱۳۸۵، ص ۱۶۱.
[۵]. مکتوب، پائولو کوئلیو، ترجمۀ آرش حجازی، کارون، تهران، ۱۳۸۵، ص۴۱.
[۶]. اعترافات یک سالک، ترجمه دل آرا قهرمان، بهجت ، تهران، ۱۳۷۹، ص ۲۱۸.
[۷]. کنار رود پیدار نشستم و گریستم، پائولو کوئلیو، ترجمۀ آرش حجازی، کارون، تهران، ۱۳۸۴، ص ۱۳۰_۱۳۱.
[۸]. بریدا، پائولو کوئلیو، ترجمۀ آرش حجازی و بهرام جعفری، کارون، تهران، ۱۳۸۳، ص ۱۶۷.
برای اطلاع بیشتر مراجعه کنید به: شریعت رؤیا، حامد حسینیان، نشر موسسه امام خمینی (رحمهالله)، قم، ص ۳۲۹.
افزودن نظر جدید