پائولو: لذت معنویت، در پیگرفتن رؤیاست
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ به باور پائولو راه زندگی، تن دادن به افسانهای شخصی است. از اینرو در خاطرات یک مغ، رؤیای یافتن شمشیر، در کیمیاگر پیداکردن گنج نهان و در بریدا فراگیری اسرار جادوگری، قهرمان داستانهایش را به تکاپوی زندگی وا میدارد. در شیطان و دوشیزه پریم، آرزوی دخترک خدمتکار برای رسیدن ثروت، در داستان کنار رود پیدرا نشستم و گریه کردم، رؤیا کشیش در عشق دخترک و در زهیر یافتن همسر، مسیر زندگی را رقم میزنند.
شاید پیگرفتن رؤیاهای شخصی، مهمترین آموزۀ مکتب پائولو کوئلیو باشد. در این مکتب، مهمترین راه برای رسیدن به لذت معنویت، پیگیری رؤیاهای شخصی است. مهم این است که سالک لذت زندگی را در تجربۀ رسیدن به رؤیاهایش تجربه کند و نوع و جهت این رؤیاها هیچ اهمیتی ندارد. در آیین معنویت او رؤیا آنقدر مهم است که آنرا غذای روح میداند،[1] و حتی حاضر است برای رسیدن به رؤیاهایش، با خداوند نیز مبارزه کند.[2]
پائولو پیگرفتن رؤیا را برشناخت خدا مقدم میدارد. به نظر او، پیگیری رؤیا از شناخت خدا نیز مهمتر است.[3] او در پی رؤیا بودن را بر اصلاح خود نیز مقدم میداند. به نظر او، نمیتوان خود را اصلاح کرد و سپس در پی رؤیا رفت. اگر بخواهیم نخست خودمان را اصلاح کنیم و سپس به جستوجوی رؤیاهایمان برویم، هرگز به بهشت نمیرسیم. اما اگر همۀ خطاهایمان را بپذیریم و باز باور داشته باشیم که شایسته زندگی شادیم، آنگاه پنجرهای عظیم را به سوی عشق باز خواهیم کرد و نقصها اندک اندک و خود بهخود ناپدید میشوند.[4]
بررسی و نقد:
- پیگیری رؤیا دلیل وجودی انسان، معیار و معنای زندگی اوست؟
انسان آفریدۀ آفریدگار است و بیشک این آفریدگار از آفرینشش غایت و هدفی داشته است. رسیدن به کمال، علت غایی انسان است. ازاینرو، میتوان رؤیا بهشت، رؤیای وصال و رؤیای رضوان الهی را دلیل وجود انسان بر این کرۀ خاکی دانست. این کلام به این معنا پذیرفته است.
اگر رؤیاها با وجود و حقیقت روحانی انسانها متناسب، و هدف غایی آفرینش باشد، سالک در مسیر رؤیاهایش از زندگی احساس رضایتمندی خواهد کرد. اما اگر جز این باشد، آنگاه پائولو نیز ناخواسته اعتراف میکند: «اگر رؤیا زندگی این باشد که مدرک بگیریم، ازدواج کنیم، سفر کنیم و بازنشسته شویم و از معنای زندگی هیچ ندانیم، سرانجام سرگذشت کسی را خواهیم داشت که چون معنای زندگی را درک نکرده، از زندگی جز افسردگی نفهمیده است.»[5]
- هر رؤیایی انسان را بهسوی کمالش هدایت میکند ؟
اگر رؤیاها تنها بر پایۀ لذت پیجویی شوند، جهتگیریای خاص و سرانجامی معلوم نخواهند داشت. پائولو باز هم ناخواسته مکتب رؤیاجویی خود را از این جهت نقص کرده است. او در ادبیات تمثیلی، در کتاب قصههایی برای پدران، فرزندان، نوهها نوشته است: «هرکول به لذت گفت: نمیبینم راه تو به کجا میرسد و مرا کجا میبری. اما تقوی کوهها را در افق به من نشان داد و گفت با تلاش خودم به کجا خواهم رسید».[6] او در همین کتاب، داستان سنگشکنی را آورده که آرزو میکند شاهزاده شود، اما وقتی شاهزاده میشود، دلش میخواهد خورشید شود تا نزد همه اقتدار داشته باشد. خورشید که میشود، دلش میخواهد ابر باشد و سپس آرزو میکند سنگ خارا باشد. اما سرانجام سنگ خارا دلش میخواهد سنگشکن باشد که او نیز از سنگ خارا قویتر است.[7] اگر نقشه راه نباشد، چهبسا انسان هر روز توانش را برای یک هدف خرج کند. پائولو که از داشتن نقشه بیبهره است، در کتاب زهیر اعتراف میکند: روزی رؤیايش این بوده که با دوست دختر دوران تحصیلش ازدواج کند و تحصیلات دانشگاهیاش را تمام کند. روزی در اندیشۀ این رؤیا بوده که دانشگاه را ترک کند و عاشق دختران فراوانی باشد. روزی رؤیایش همراه بودن با گروه بیتلها و داشتن ماشین کروکی میشود و روزی میخواهد جادوگر شود و روز دیگر نویسنده.[8]
بسیاری از آرزوها توجه سالک را به دنیا جلب میکند و موجب باز ایستادن او میشود. این آرزوها ارزشمند نیست. پائولو خود نیز میپذیرد که نباید حواس انسان به نعمتهای دنیا پرت شود و از راه باز بماند. او مینویسد: «از آب خنک چشمهها و میوههای که طبیعت سخاوتمندانه تقدیم کرده لذت ببر، اما به پیشروی ادامه بده».[9]
پائولو که خود میپذیرد برخی از رؤیاها و تمناها منفیاند و باید مراقب بود که فریفتۀ آنها نشد،[10] چگونه میگوید هر رؤیایی ارزشمند است؟ پائولو که خود میپذیرد برخی خواستهها ممکن است سالک را اسیر و زندانی کند و موجب از دست رفتن نیازهای واقعیاش شود،[11] چگونه میگوید هر خواستهای پیگرفتنی است؟
در انتخاب نوع رؤیاها و آرزوها باید دقت کرد. وقتی دل را به همۀ لذتهای نفسانی عادت دهیم و رؤیاهایش را در برآوردن آنها پیگیریم، آنگاه برای نفس مشتبه میشود که اینها اصیلند. دستکم در نگاه متدینان به ادیان ابراهیمی، لذتهای دنیا زودگذر است و باید به فکر لذتهای پایدار بود. از لذتهای دنیا میتوان تنها انتظار داشت که بهمنزلۀ زنگ تفریح و استراحت باشند و بیش از این نباید به آنها سرگرم شد. پائولو نیز پذیرفته است: «نباید یادمان برود که زندگی از لذتهای کوچک ساخته شده است. این لذتها در کنار ما گذاشته شدهاند تا ما را تشویق کنند، ما را در جستوجویمان همراهی کنند و لحظههای استراحتی در نبردهای روزانهمان تأمین کنند.»[12].
قرآن و روایات نیز دربارۀ پیگیری آرزوهای دنیا هشدار دادهاند. قرآن آرزوها را موجب غفلت از راه،[13] فراموشی آخرت و گمراهی میداند[14] دلیل آن نیز روشن است. در منطق قرآن، شیفتگی در برابر آرزوها و هوسها، موجب کوری و کری انسان میشود.[15] آنگاه دیگر حقایق را نمیبیند و نمیشنود. از این رو، گمراهی در انتظار اوست. در روایات نیز راه پیگیری آرزوها و رؤیاها به فراموشی آخرت میانجامد.[16] در کلام امیرالمؤمنان علی (علیهالسلام) سرانجام دویدن در پی آرزوها، دنیا طلبی [17]و پلیدی اعمال است.[18]
- نا امیدی و پریشانی در زندگی، به سبب شکست در رؤیاها یا نداشتن رؤیاست؟
یاد و نام خداست که به زندگی آرامش میبخشد.[19] وقتی انسان به خدای مهربان اعتقاد دارد، وقتی همه چیز را در قضا و قدر او ببیند، وقتی جهان را محضر او بداند، آنگاه دلش آرام است که خداوند همیشه همراه و یاور اوست و تنها به این میاندیشد که در آزمونهای زندگی موفق بشود. در این هنگام، شکست و پیروزی ظاهری برایش مهم نیست، تنها سربلندی در آزمون الهی و انجام وظیفه مهم است. در زندگی بدون خدا، هرشکستی موجب از بین رفتن امید و کوشش انسان میشود و روانش را پریشان میکند. از سويی پذیرفتنی است که کوشش انسان در زندگی، بدون رؤیا بیهوده است و فرد سرانجام دچار پوچی میشود. همه سخن در این است که رؤیا باید در خور شأن انسان باشد. حتی به دست آوردن رؤیاهایی که با هویت انسان تناسب ندارد، او را آرام نمیکند. در این صورت ذات انسان باز خود را تشنه میبیند. انسان کمالطلب است و هر چه بدست آورد، بالاتر از آنرا میخواهد، مگر اینکه در جستوجوی چیزی باشد که بالاتر از آن وجود ندارد. آنگاه هرگز از تلاش خود رنجور نمیشود. اگر انسان، کمالطلبی خود را با خسوخاشاک ارضا کند، هیچگاه شعلۀ آرزوهایش خاموش نمیشود.
در سفر پائولو به ایران، یکی از خبرنگاران به او گفته بود: در کتاب بهگود گیتا نوشته است: خواستهها مانند آتشاند که هرچه ما بیشتر در آن هیزم میریزیم، شعلهورتر میشود، یعنی هرچقدر بخواهیم در پی ارضای خواستههایمان برویم، آنها بیشتر میشوند؛ تا جایی که انسان اسیر خواستههایش میشود. وقتی آن خبرنگار نظر پائولو را دربارۀ این جملهها میپرسد، او از پاسخدادن به این پرسش طفره میرود.[20] به نظر میرسد بهترین راه مبارزه با آرزو طلبی، هدایت کردن نفس به کمال حقیقی آن است. البته در این راه، امیال شهوانی گاه مانع میشوند اما با تقویت نفس میتوان این مانع را نیز مهار کرد.[21]
- پیگیری رؤیا، نیایش با خداوند، دیدار با خدا و تسلیم شدن در برابر مشیت اوست.
پائولو نه تنها برای این رابطه تبیینی ارائه نمیکند، بلکه خود نیز به عجز از این تبیین، اعتراف کرده است. در سفر به ایران کسی از او پرسیده بود: مهمترین آرزوهای انسان معمولا به سه بخش تقسیم میشود: ثروت، قدرت و شهوت. آیا رسیدن به این واقعیتها میتوانند انسان را به خدا برساند؟ پائولو تنها در پاسخ گفته بود: «من در اینباره قضاوت نمیکنم.»[22] به راستی چگونه میتوان تصور کرد راهی که باید به خداوند برسد، از میان خودخواهیهای انسان در به دست آوردن افسانههای شخصیاش بگذرد؟
اگر خداوند انتظار داشته باشد بندگانش با او دیدار کنند بیشک خود، راه و نقشه آنرا خواهد فرستاد. نمیتوان پنداشت مشیت خداوند تنها این باشد که انسانها به رؤیاهایی که زندگی فرارویشان میگذارد، سرگرم شوند. این دل مشغولی نه کمالی برای خداست، نه چیزی به ملک و دارایی او میافزاید، و نه کمالی انسانی است. خداوند، حکیم است و جهان را به حکمت آفریده است.
پینوشت:
[1]. زائر کوم پوستل، پائولو کوئلیو، ترجمه حسین نعیمی، نشر ثالث، تهران، 1389، ص 90.
[2]. شریعت رؤیا، حامد حسینیان، موسسه امام خمینی (رحمهالله)، قم،1393، ص 222.
[3]. کیمیاگر، پائولو کوئلیو، ترجمه آرش حجازی، کارون، تهران، 1388، ص 25.
[4]. والگیریها، پائولو کوئلیو، ترجمه آرش حجازی و حسین شهرابی، کارون، تهران، 1388، ص 200.
[5]. چون رود جاری باش، پائولو کوئلیو، ترجمه آرش حجازی، کارون، تهران، 1386، ص 87-88.
[6]. قصههایی برای پدران، فرزندان و نوهها، پائولو کوئلیو، کارون ، تهران، 1387، ترجمه آرش حجازی، ص 247.
[7]. همان، ص 103.
[8]. زهیر، پائولو کوئلیو، ترجمه آرش حجازی، کارون، تهران، 1384، ص 348.
[9]. چون رود جاری باش، پائولو کوئلیو، ترجمه آرش حجازی، کارون، تهران، 1386، ص 46.
[10]. مکتوب، پائولو کوئلیو، ترجمه آرش حجازی، کارون، تهران، 1385، ص 23.
[11]. دومین مکتوب، پائولو کوئلیو، ترجمه آرش حجازی و بهرام جعفری، کارون، تهران، 1381، ص 30.
[12]. مکتوب، پائولو کوئلیو، ترجمه آرش حجازی، کارون، تهران، 1385، ص 54.
[13]. حجر/3.
[14]. ص/26.
[15]. جاثیه/23.
[16]. الکافی، محمدبنیعقوب، کلینی، دارالکتب الاسلامیة، تهران، 1365، ج2، ص 335.
[17]. همان، ج 5، ص 71.
[18]. همان، ج3، ص 259.
[19]. رعد/28.
[20]. پائولو کوئلیو در میان ایرانیان، مهوش رهنمای آذر، آزاد اندیشان، تهران، 1380، ص 18.
[21]. پائولو نیز نفس را دارای این قدرت میداند؛ مکتوب، پائولو کوئلیو، ترجمه آرش حجازی، کارون، تهران، 1385، ص 18، 136.
[22]. پائولو کوئلیو در میان ایرانیان، مهوش رهنمای آذر، آزاد اندیشان، تهران، 1380، ص 18.
برای اطلاع بیشتر مراجعه کنید به: شریعت رؤیا، حامد حسینیان، موسسه امام خمینی (رحمهالله)، قم، ص 350.
افزودن نظر جدید