هویت کوفیان از زمان خلفا تا زمان امام حسین (ع)
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از شبهاتی پیروان وهابیت در مبحث عزاداری به شیعیان وارد میکنند این شبهه میباشد که شیعیان، خودشان به امام حسین (علیه السّلام) نامه نوشته او را دعوت کرده و چون او را به سوی کوفه کشاندند، به او نیرنگ زده، از یاریش خودداری نموده، با او دشمنی ورزیده و نهایتا او را کشته و از آن روز تاکنون خودشان بر او گریه و عزاداری کرده و بر سر و سینهی خود میزنند.
پاسخ: همانگونه که در ابتدای شبهه آمد عمدهترین دستاویز و مستمسک وهابیت در این شبهه این میباشد که شیعیان، امام حسین را کشتند در حالی که هیچ تصریحی به نام «شیعه» در روایات وجود ندارد، اما شبههگران میکوشند شیعیان را متّهم سازند؛ بر این اساس، بررسی وضعیت کوفهی آن زمان از نظر بافت جمعیتی در آن شهر، ضروری میباشد که ذیلا به آن میپردازیم:
- هویت کوفیان از زمان خلفا تا زمان امیرمؤمنان (علیه السّلام)؛ شهر کوفه نه تنها سالها پیش از واقعهی کربلا تقریبا از شیعیان خالی گردیده بود، بلکه با توجه به اتفاقات و بدعتگذاریهایی که در دوران خلفای سهگانه رخ داده بود، چنان این شهر خنثیسازی شده و مردم آن سست عنصر گردیده بودند که به عنوان نمونه تنها در یک مورد، هنگامی که امیرمؤمنان (علیه السّلام) در سال 35 هجری نسبت به بدعتها و انحرافاتی که از سالها پیش پایهگذاری شده بود، اعتراض فرمود، با واکنش شدید و فریاد «واعمرا» مردم مواجه شد: «در کوفه گرد امیرمؤمنان (علیه السّلام) را گرفته و از حضرت خواستند که برایشان امامی قرار دهد تا نمازهای مستحب ماه رمضان را به او اقتدا کنند، اما حضرت، آنان را از این کار منع کرد و فرمود که این کار، خلاف سنّت رسول خداست؛ مردم کوفه امیرمؤمنان (علیه السّلام) را رها کرده و خودشان گرد هم جمع شده و یکی را برای امامت جماعت جلو انداختند. امیرمؤمنان (علیه السّلام) برای نهی آنان از نماز تراویح، امام حسن مجتبی (علیه السّلام) را نزد ایشان فرستاد؛ حضرت، تازیانه به دست، وارد مسجد شد؛ مردم تا امام حسن (علیه السّلام) را دیدند در حالی که فریاد میزدند «واعمراه» (وای سنّت عمر از دست رفت) پا به فرار گزاردند!.»[1] همین مطلب در کتب شیعی نیز این چنین روایت شده: «هنگامی که امیرمؤمنان (علیه السّلام) به کوفه آمد به فرزندش امام حسن (علیه السّلام) دستور داد تا بین مردم ندا دهد که در مساجد، نماز تراویح نخوانند؛ امام مجتبی (علیه السّلام) نیز دستور را اجرا کرد، ولی چون مردم این صدا را شنیدند، فریادشان به هوا خاست که «وای عمر! وای عمر!» چون امام حسن (علیه السّلام) نزد پدر بازگشت و ماجرا را بازگو کرد، حضرت فرمود: رهایشان کن تا بخوانند!»[2]
- هویت کوفیان از زمان معاویه تا زمان امام حسین (علیه السّلام)؛ گرچه سپاهیان عمر سعد از کوفیان بودند، اما بر اساس شواهد و نصوص تاریخ که دلایل آن در ادامه میآید، کوفهی آن روز آنگونه که برخی میپندارند همهی ساکنان آن شیعه نبودند؛ بلکه جمعیت بسیار اندکی از جمعیت پانزده هزار نفری آن شیعه بودند و معاویه در برهههای مختلف، فرمانداران مختلفی بر آن گمارد تا نسل شیعه را از آن ریشهکن سازد، چنان که در برههای زیاد بن ابیه را برای از بین بردن بقایای شیعه به فرمانداری این شهر منصوب نمود تا هر شیعهای را که میشناخت مورد تعقیب قرار داده، دستگیر نموده و نهایتا سر به نیست کند. در زمان خلافت معاویه بسیاری از شیعیان کوفه تبعید، بسیاری به زندانها افتاده، بسیاری به شهادت رسیده، بسیاری به خاطر مشکلات فراوان به شهرهایی دیگر در سرزمینهای اسلامی کوچ کردند و از میان شیعیان اندکی که در این شهر بودند گروهی نیز مانند بنیعاضره میخواستند به یاری امام بشتابند که سربازان عبیدالله بن زیاد مانع شدند؛ ابن ابی الحدید معتزلی در این باره میگوید: «معاویه به کارگزاران خویش در کشورهای اسلامی بخشنامه کرد: در قبال کسانی که فضایل ابوتراب [امیرمؤمنان (علیه السّلام)] و خاندان او را نقل میکنند مسئولیتی وجود ندارد [خونشان مباح است]. بر اساس همین دستور، گویندگان و سخنرانان درباری در هر سرزمین و دیاری به منبرها رفته و علی (علیه السّلام) را مورد لعن و دشنام قرار داده و از او بیزاری میجستند. همچنین به کارگزاران خویش فرمان داد تا برای عثمان، فضایل فراوان تراشیده و کسانی که چنین میکنند را مورد احترام و بخشش هدایا و جوایز ارزشمند قرار دهند. پس از مدتی بخشنامه کردند: زین پس بخواهید تا درباره دیگر صحابه به خصوص خلفا، فضیلتتراشی کرده و در برابر هر حدیثی که از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و علی (علیه السّلام) رسیده برای دیگران نیز بسازند؛ به همینرو درباره صحابه، روایات بیاساسی ساخته و بر فراز منبرها خواندند.»[3] طبرانی در کتاب خود با سندی که توسط هیثمی نیز صحیح دانسته شده میگوید: «زیاد بن ابیه، شیعیان حضرت علی (علیه السّلام) را مورد تعقیب قرار میداد و در صورت دست یافتن به آنها از دم تیغ میگذراند و چون این خبر به حسن بن علی (علیهما السّلام) رسید، فرمود: خدایا او را به مرگی منحصر به فرد مبتلا ساز که قتل و مرگ، کفاره او میباشد.»[4] همچنین شمسالدین ذهبی در کتاب خود آورده: «زیاد بن ابیه نسبت به کسانی که با خواستههای او مخالفت میورزیدند از حجاج بن یوسف نیز خون ریزتر بود.»[5] حسن بصری میگوید: «به امام حسن (علیه السّلام) خبر دادند که زیاد بن ابیه، شیعیان علی (علیه السّلام) را در بصره مورد تعقیب قرار داده و میکشد، حضرت او را نفرین نمود و فرمود: او مردم کوفه را جمع کرد تا بیزاری خود را از امیرمؤمنان (علیه السّلام) اعلام نماید که همزمان و در سال 53 هجری به بیماری طاعون مبتلا شد.»[6] ابن اثیر در تاریخ خود میگوید: «زیاد بن ابیه نخستین کسی بود که در سلطنت خود بیشترین سختگیریها را به عمل آورد، بر حکومت و فرمانروایی معاویه تأکید ورزید، شمشیر خود را از نیام برکشید، به مجرد گمان بد به کسی او را دستگیر و بدون اثبات جرم، عقاب مینمود. مردم از او ترس شدیدی داشتند؛ مگر این که برخی به برخی دیگر امان دهند.»[7]
پینوشت:
[1]. شرح نهج البلاغة، أبو حامد عز الدین بن أبی الحدید مدائنی، دار الکتب العلمیة، بیروت، ج 12، ص 178.
[2]. وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، مؤسسه آل البیت، قم، ج 5، ص 192.
[3]. شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحدید معتزلی، دار الکتب العلمیة، بیروت، ج 11، ص 25.
[4]. أنساب الأشراف، بلاذری، دار النشر، ج 2، ص 148.
[5]. سیر أعلام النبلاء، ذهبی، مؤسسه الرسالة، بیروت، ج 3، ص 495.
[6]. تاریخ مدینة دمشق، شافعی، دار الفکر، بیروت، ج 19، ص 202.
[7]. الکامل فی التاریخ، شیبانی، دار الکتب العلمیة، بیروت، ج 3، ص 307.
افزودن نظر جدید