حرامزادگی در دشمنان امیرمؤمنان (علیه السّلام)
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ اهلسنت و وهابیت در کتابهای مورد قبول خودشان روایات بسیاری دارند که ثابت میکند، کسانی که بغض امیرمؤمنان (علیه السّلام) را در دل دارند، از طهارت مولد (حلال زاده بودن) برخوردار نمیباشند که در این مقاله به برخی از آنها اشاره مینماییم:
در کتاب «بلاغات النساء» آوردهاند: «کسی شما اهلبیت (علیهم السّلام) را دوست نمیدارد، مگر حلالزاده و کسی با شما دشمنی نمیکند، مگر حرامزاده.»[1] مسعودی در «مروج الذّهب» مینویسد: «عیسی بن ابی دلف، فرزند یکی از امیران و فرمانروایان دوران بنیعباس گوید: برادرش دلف از علی بن ابیطالب (علیه السّلام) و شیعیان او عیبجویی میکرد و شیعیان او را نادان میدانست تا این که روزی در مجلس پدرش به دور از چشم پدر گفت: برخی گمان میکنند هر که از علی (علیه السّلام) عیبجویی کند حرامزاده است؛ در حالی که شما از غیرت جناب امیر، یعنی پدرم خبر دارید و به خوبی میدانید که او حتی اجازه نمیداد کسی به حرمسرای او گوشه چشمی داشته باشد، در حالی که من بغض علی (علیه السّلام) را به دل دارم؛ پس این حدیث، دروغ است. دقایقی نگذشت که پدرش وارد مجلس شد و همه پیش پای او برخاستند. امیر گفت: من سخنان دلف را شنیدم، بدانید که آن حدیث، دروغ نیست، به خدا سوگند چنین کسی یا متولد از زناست یا متولد از حیض. من بیمار بودم و خواهرم کنیز خود را برای پرستاری من فرستاد، من از او خوشم آمد و در حالی که مالک او نبودم در ایام حیض با او درآمیختم. پس از مدتی که باردار شدن او آشکار شد، خواهرم آن کنیز را به من بخشید و دلف فرزند همان کنیز است (که هم حرامزاده است و هم متولد از حیض).»[2] همو در همان کتاب آورده است: «عباس عموی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گوید: نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بودم که علی بن ابیطالب (علیه السّلام) وارد شد و با ورود او گل از روی حضرت شکفت. عرض کردم: ای رسول خدا! آیا اینقدر علی (علیه السّلام) را دوست داری که با دیدن او چنین خشنود میشوی؟! حضرت فرمود: عموجان! به خدا سوگند بیش از آنچه من او را دوست دارم خداوند او را دوست دارد. چرا که فرزندان همهی پیامبران از پشت خود آنهاست به جز من که فرزندانم از پشت اویند و چون قیامت برپا شود همهی مردم به نامهای مادرانشان خوانده شوند تا شناخته نشوند، به جز علی (علیه السّلام) و شیعیان او که به نامهای آسمانی پدرانشان، خوانده میشوند؛ چرا که آنان حلالزاده هستند.»[3]
الحق و الانصاف که باید در این روایت بسیار اندیشه کرد. چرا که این روایت و دهها روایت دیگر همچون آن، دلالت بر وجود شیعه از همان زمان حیات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دارد؛ حال از دیگر فرقههای اسلامی میخواهیم حتّی یک روایت برای اثبات وجود خود از زمان آن حضرت و یا حتی در زمان خلفای مورد قبول خود بیاورند. ابنعساکر از بزرگان اهلسنت، در کتاب خود بیش از صد روایت با سلسله سندهای مختلف پیرامون محبت و بغض امیرمؤمنان (علیه السّلام) و اهلبیت (علیهم السّلام) و حلالزادگی و حرامزادگی و محبان و مبغضان آنها آورده که پرداختن به همهی آنها بحثی طولانی است، ولی به عنوان نمونه به چکیدهای از چند روایت اشاره میکنیم:
ابوسعید خدری و جابر بن عبدالله گویند: «در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) انصار، منافقان را نمیشناختند، مگر با بغض امیرمؤمنان (علیه السّلام).» عبادة بن صامت از پدرش روایت کرده: «ما اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) (حلالزاده یا حرامزاده بودن) فرزندان خود را با محبت امیرمؤمنان (علیه السّلام) امتحان میکردیم، اگر محبت او را داشتند میفهمیدیم که فرزند ماست و اگر بغض او را داشت پیمیبردیم که حرامزاده است...». انس بن مالک گوید: پس از جنگ خیبر که مدّتی مردان از همسران خود دور بودند، پس از بازگشت از سفر، صحابه فرزندان خود را به دوش گرفته و در مسیر راه علی بن ابی طالب (علیه السّلام) میایستادند و چون آن حضرت عبور میکرد با انگشت به او اشاره کرده و از کودک میپرسیدند: آیا این مرد که میآید را دوست داری؟ اگر کودک میگفت: آری، فرزند را میبوسیدند و اگر میگفت: خیر، او را از دوش خود پایین گذارده و میگفتند: تو فرزند پدرت نیستی برو نزد مادرت، مرا به فرزندی که علی بن ابیطالب (علیه السّلام) را دوست نداشته باشد، نیازی نیست...». ابن عباس گوید: «به همراه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) درب خانهی کعبه ایستاده بودیم و حضرت برای ما حدیث نقل میفرمود که از سوی رکن یمانی، موجود بزرگ و عجیبی به بزرگی فیل ظاهر شد و حضرت به سوی آن، آب دهان انداخت و فرمود: «لعنت خدا بر تو!» در این هنگام علی بن ابی طالب (علیه السّلام) فرمود: «ای رسول خدا این شخص کیست؟» حضرت فرمود: «آیا او را نمیشناسی؟» عرض کرد: «خدا و رسولش آگاهترند». حضرت فرمود: «این ابلیس است». با شنیدن این سخن، علی (علیه السّلام) جست و او را گرفت و به سوی خود کشید و از حضرت پرسید: «آیا او را بکشم؟» پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «خداوند او را تا روز قیامت مهلت داده». علی (علیه السّلام) ابلیس را رها کرد. در این هنگام شیطان گفت: «ای علی! تو را با من چهکار؟! به خدا سوگند برای تو همین بس که هیچکس نیست که بغض تو را به دل داشته باشد، مگر آن که با پدرش در نطفهی او شریک شدم.»[4] ابن حجر عسقلانی در کتاب «رفع الإصر عن قضاة مصر» میگوید: «ولید بن رفاعه، فرمانروای مصر بود که علی بن ابیطالب (علیه السّلام) را بر منبر، لعن میکرد تا این که او را نزد ابوعبید، قاضی مصر آوردند. او گفت: «او را بین افراد حرامزاده زندانی کنید». او این دستور را برای عمل به این حدیث صادر کرد که «هر کس دشمن علی (علیه السّلام) باشد، حرامزاده است.»[5] ابن حزم اندلسی در کتاب «مداوة النفوس» آورده: «برخی از کسانی که در ریاست و مناصب دنیوی به رأس قدرت و حکومت رسیدند همچون زیاد بن ابیه [جزو صحابه] و ابومسلم (خراسانی) و از آن بالاتر کسانی که به نهایت فضیلت رسیدند و نمیتوانیم نامشان را ببریم، ولی به خاطر تقرّب خدا به آنان محبت ورزیده و به کارهای آنها اقتدا میکنیم، از حرامزادگان بودهاند.»[6] در حقیقت ابن حزم، در تصریحی آشکار میگوید: «در بین صحابه کسانی بودهاند که به بالاترین مراتب ریاست و حکومت رسیده و ما اهلسنت به آنها اقتدا کردهایم و قربة الی الله آنها را دوست میداریم، ولی از حرامزادگان بودهاند و ما نمیتوانیم به نام آنها تصریح کنیم.»
پینوشت:
[1]. بلاغات النساء، ابن طیفور، دار النشر، ج 1، ص 8.
[2]. مروج الذّهب، مسعودی، دار النشر، ج 2، ص 65.
[3]. مروج الذّهب، مسعودی، دار النشر، ج 1، ص 347.
[4]. تاریخ مدینه دمشق، شافعی، دار الفکر، بیروت، ج 42، ص 287.
[5]. رفع الإصر عن قضاة مصر، ابن حجر عسقلانی، مکتبة الخانجی، قاهره، ج 1، ص 273.
[6]. الأخلاق و السیر فی مداواة النفوس، ابن حزم، دار الآفاق الجدیدة، بیروت، ج 1، ص 73.
افزودن نظر جدید