اعتراض به فتاوای ابوحنیفه در کتب اهلسنت
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ بسیاری از علمای اهلسنت جملاتی را دربارهی ابوحنیفه کردهاند که بازگو کردن آن برای ما سخت و اگر بزرگانی از اهلسنت آن را بیان نداشته بودند ما نیز جرئت بازگو کردن آن را نمیداشتیم و اکنون نیز مسئولیت نقل آنها را به عهده همانان میگذاریم:
افرادی همچون خطیب بغدادی در کتاب خود از قول ابوبکر بن ابی عیّاش به نوه ابوحنیفه جملهی بسیار تندی گفتهاند: «چه ناموسهای حرامی که به وسیله فتاوای جدّ تو مباح شد.»[1] و یا این شعر مشهور درباره ابوحنیفه که گفتهاند: «چه ناموسهای عفیفهای که حرمت تجاوز به آنان، با فتاوای ابوحنیفه حلال شد.»[2] و یا درباره او گفتهاند: «اسماعیل بن بشر گوید: از عبدالرحمن بن مهدی شنیدم که میگفت: پس از فتنه دجّال در اسلام، فتنهای بزرگتر از فتاوای ابوحنیفه سراغ ندارم.»[3] در بسیاری از کتابهای اهلسنت، از جمله در کتاب محمد بن اسماعیل بخاری آمده: «ثوری گوید حمّاد به ما گفت: هر کس از شما نزد ابوحنیفه رفت از جانب من به او بگوید که من از او بیزارم، چرا که او اعتقاد به مخلوق بودن قرآن دارد.»[4] در روایت دیگری از کتابهای اهلسنت و مورد قبول وهابیت آمده: «منصور بن ابی مزاحم گوید: مالک بن انس میگفت: ابوحنیفه با فتاوایش در دین فریبکاری میکرد و کسی که در دین فریبکاری کند، دین ندارد.»[5] از سفیان ثوری شنیدیم که گفت: ابوحنیفه را دو مرتبه از کفر توبه دادند.»[6] همچنین درباره ابوحنیفه گفتهاند: «راوی گوید: با سفیان ثوری بودم که چون خبر مرگ ابوحنیفه را برای او آوردند او گفت: خدا را شکر که مسلمانان از شر او خلاص شدند، او با فتاوایش اسلام را پاره پاره کرد و شخصی شومتر از او برای اسلام به دنیا نیامد.»[7] همچنین ولید بن مسلم گوید: «مالک بن انس به من گفت: آیا در شهر شما، از فتاوای ابوحنیفه گفته میشود؟ گفتم: آری، گفت: چنین شهری ارزش سکونت ندارد.»[8] و یا در کتاب معروف «الجرح و التعدیل» آمده: «ابوحنیفه برای ما حدیث میگفت و چون از این کار فارغ میشد و میگفت: چیزهایی که شنیدید همگی باد هوا و باطل است.»[9] ابن حبّان، محدّث نامدار، ابوحنیفه را بدعتگذار خوانده: «ابوحنیفه از طلایهداران تفکّر إرجاء و دعوت کنندگان به بدعت بود. هیچیک از علمای طراز اول ما اجازهی احتجاج به [اقوال] ابوحنیفه را نداده و کسی از ائمهی حدیث را نمیشناسم که با این سخن، مخالف باشد. پیشوایان اسلام و اهل ورع در تمام شهرهای بزرگ و کوچک، ابوحنیفه را جرح کرده و به او طعن زدهاند، مگر تعدادی انگشت شمار.»[10]
شاید بتوان از احمد بن حنبل به عنوان بزرگترین مخالف ابوحنیفه، نام برد: «راوی گوید به احمد بن حنبل گفتم: آدمی از بغض و کینه نسبت به ابوحنیفه و اصحابش ثواب میبرد؟ او در پاسخ گفت: آری به خدا سوگند چنین است.»[11] جمله بسیار اهانتآمیز دیگری از احمد بن حنبل، بزرگترین عالم حنابله ـ که وهابیت برخاسته از این مذهبند ـ گزارش شده که او گفته: «خطیب بغدادی از احمد بن حنبل (امام حنابله) نقل میکند: فتوای ابوحنیفه و سرگین حیوانات، نزد من یکسان است.»[12] آری، اهلحدیث در اتهام تکفیر و تفسیق ابوحنیفه از هیچ سخنی فروگزار نکرده و در این راستا هر یک پیشی گرفتهاند؛ حتی پسر احمد بن حنبل، یعنی عبدالله که او نیز از ارکان حدیث وهابیت از محدّث کوفه، حمّاد بن ابی سلیمان نقل میکند: «از سفیان ثوری نقل شده که حمّاد بن ابی سلیمان به من گفت: نزد کافر ـ یعنی ابوحنیفه ـ برو و به او بگو اگر معتقدی قرآن مخلوق است به ما نزدیک نشو!.»[13] از مالک ابن انس روایت شده که درباره ابوحنیفه گفت: «فتنهی ابوحنیفه که باعث نقض سنّتهای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود از دو جهت برای امت اسلام، از فتنه شیطان برای همه جهانیان بدتر بود.»[14] آنچه بالاتر بیان شد، تنها گوشهای بود از طعنها و مذمتهای وارد شده از سوی رؤسای مذاهب فقهی اهلسنت بر ابوحنیفه؛ وگرنه سخن بسیار بیش از این است؛ چنان که خطیب بغدادی بیش از 50 صفحه از کتاب خویش را فقط به ذکر اقوال علما در طعن و ذم ابوحنیفه اختصاص داده است.
تنها موضوع مورد اتفاق میان فرقههای اهلسنت؛ با توجه به انبوهی از مطالب که علیه ابوحنیفه وجود دارد و ما به برخی از آنها اشاره کردیم شاید بتوان گفت: اهلسنت در هیچ موضوع و مسئلهای با یکدیگر اتفاق نظر ندارد جز در یک موضوع که افرادی همچون بخاری، احمد بن حنبل، سفیان ثوری، ابن عدی، جرجانی، ابن حبّان و... بر آن توافق نمودهاند که آن نیز چیزی نیست جز «گمراهی ابوحنیفه»: «راوی گوید: از ابوبکر بن داود (ابوبکر سجستانی) شنیدم که از شاگردانش پرسید: نظر شما دربارهی موضوعی که (همهی اهلسنت اعم از) امام مالک و پیروانش، امام شافعی و پیروانش، امام اوزاعی و پیروانش، امام حسن بن صالح و پیروانش، امام سفیان ثوری و پیروانش و امام احمد بن حنبل و پیروانش بر آن اتفاق نظر داشته باشند، چیست؟ شاگردان وی در پاسخ گفتند: در آن صورت، موضوعی مسلّمتر و قطعیتر از آن وجود نخواهد داشت؛ در این هنگام سجستانی گفت: اهلسنت و جماعت تنها در یک موضوع اتفاق نظر دارند و آن هم گمراهی ابوحنیفه است.»[15]
پینوشت:
[1]. تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، دار الکتب العلمیة، بیروت، ج 13، ص 434.
[2]. عیون الاخبار، ابن قتیبه، دار النشر، ج 1، ص 192.
[3]. تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، دار الکتب العلمیة، بیروت، ج 13، ص 416.
[4]. تاریخ الکبیر، بخاری، دار الفکر، ج 4، ص 127.
[5]. تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، دار الکتب العلمیة، بیروت، ج 13، ص 422.
[6]. المعرفة و التاریخ، سفیان الفسوی، دار الکتب العلمیة، بیروت، ج 3، ص 96.
[7]. المعرفة و التاریخ، سفیان الفسوی، دار الکتب العلمیة، بیروت، ج 3، ص 96.
[8]. تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، دار الکتب العلمیة، بیروت، ج 13، ص 421.
[9]. الجرح و التعدیل، ابن ادریس الرازی التمیمی، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ج 8، ص 449.
[10]. المجروحین، تمیمی، دار الوعی، حلب، ج 3، ص 63.
[11]. کتاب السنة، شیبانی، دار ابن القیم، ج 1، ص 180.
[12]. تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، دار الکتب العلمیة، بیروت، ج 13، ص 439.
[13]. کتاب السنة، شیبانی، دار ابن القیم، ج 1، ص 184.
[14]. تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، دار الکتب العلمیة، بیروت، ج 13، ص 416.
[15]. تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، دار الکتب العلمیة، بیروت، ج 13، ص 394.
دیدگاهها
محمد
1394/04/07 - 13:43
لینک ثابت
1- فقه ابوحنیفه مذهب 70 درصد
tahamohsen
1394/10/15 - 14:26
لینک ثابت
سلام دوست عزیز
افزودن نظر جدید