جرح راوی به دلیل روایت چند حدیث
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از مسائلی که در جرح و تعدیل راویان ملاحظه میگردد، روایاتی است که آنان نقل نمودهاند نه اینکه این راوی چه رفتاری داشته یا در مورد احکام اسلامی تقیدی داشته یا نه؛ مثلاً امکان دارد یک راوی در تمام کتابهای معتبر اهل سنت روایت داشته باشد، ولی به خاطر چند روایت که به مذاق عالمان اهل سنت خوش نیامده، متهم به این گردند، که آنان در آخر عمر اختلاط پیدا کردهاند و هر چیزی را نقل نمودهاند.
یکی از روایاتی که در مسند احمد و چند کتاب حدیثی اهل سنت نقل شده این است: «عن يزيد بن أبيزياد عن سليمان بن عمرو بن الأحوص قال أخبرني رب هذه الدار أبوهلال قال سمعت أبابرزة قال: كنا مع رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) في سفر فسمع رجلين يتغنيان، و أحدهما يجيب الآخر و هو يقول: لايزال حواري تلوح عظامه، زوى الحرب عنه ان يجن فيقبرا. فقال النبي (صلى الله عليه و آله و سلم): انظروا من هما. قال: فقالوا فلان وفلان. قال: فقال النبي (صلى الله عليه و آله و سلم): اللهم اركسهما ركسا ودعهما إلى النار دعا.[۱] یزید بن ابیزیاد از ابابرزه نقل میکند: در سفری همراه با پیامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) بودیم که آوازخوانی دو مرد را شنید... پس پیامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: نگاه کنید که این دو نفر کیستند. گفتند: فلانی و فلانی. پس رسول خدا درباره آن دو فرمود: خدایا! آنها را گرفتار کن و واژگون نما و به سختی به سوی آتش دوزخ بینداز.»
حدیثی که در کتاب مسند احمد و مصنف ابن ابیشیبه و مسند ابییعلی، از يزيد بن أبيزياد و در معجم الاوسط طبرانی با سند دیگری از يزيد بن أبيزياد نقل گردیده است، با اینکه نامی از کسی نبرده اند، ولی بعضی از علمای اهل سنت توان تحمل آن را هم ندارند، و چون نمیتوانند کار غیر عرفی که توسط مردم شام انجام شد، و بلایی بر سر نسائی به جرم توهین به معاویه آوردند، که منجر به فوت او شد، انجام دهند، و چون میبایست جلوی توهین به معاویه را بگیرند، و ممکن است بعضی با توجه به روایت ابن عباس که در معجم الکبیر طبرانی آمده بفهمند، که فلان و فلان در روایت بالا، منظور معاویه و عمروعاص است: «عن ابن عباس قال: سمع رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) صوت رجلين يغنيان وهما يقولان: ولايزال حواري يلوح عظامه، روى الحرب عنه أن يجن فيقبرا. فسأل عنهما. فقيل: معاوية و عمروبن العاص. فقال: اللهم اركسهما في الفتنة ركساً ودعهما إلى النار دعاً.[۲] ابن عباس نقل میکند: در سفری پیامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) آوازخوانی دو مرد را شنید... پس پیامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) پرسید: کیستند. به ایشان گفتند: معاویه و عمروعاص. پس رسول خدا فرمود: خدایا! آنها را گرفتار فتنه کن و در آن واژگون نما و به سختی به سوی آتش دوزخ بینداز.»
بنابراین بر آن شدند حتی حدیثی که نام معاویه را هم نبرده، جعلی قلمداد کنند، مثلاً ابن جوزی در کتاب موضوعات این حدیث را از ابویعلی نقل نموده است، (در روایتی که ابن جوزی در کتاب موضوعات از مسند ابویعلی ذکر نموده نام معاویه و عمروعاص آمده ولی در کتاب مسند ابویعلی به جای نام آن دو نفر، فلان و فلان آمده، که ممکن است، در نسخه های بعدی یا در چاپخانه ها این تغییرات صورت گرفته باشد.) ابن جوزی در بحث سندی که انجام داده است، یزید بن ابیزیاد از راویان صحیح بخاری و صحیح مسلم و دیگر مسانید را تضعیف نموده است.[۳]
حال ببینیم علمای رجال اهل سنت در مورد یزید بن ابیزیاد هاشمی کوفی چه میگویند: او از راویان کتاب های شش گانه صحیح اهل سنّت است.
مزّی درباره او مینویسد: «بخاری در کتاب صحیح چند حدیث از یزید بن ابیزیاد، نقل کرده است. مسلم نیشابوری نیز روایتی را به همراه راوی دیگری از یزید بن ابی زیاد نقل کرده است و دیگر محدّثان به روایت وی استدلال نمودهاند.»[۴] گروه بسیاری از پیشوایان بزرگ اهل سنّت هم چون سفیان ثوری، سفیان بن عیینه، شریک بن عبدالله، شعبة بن حجّاج، عبدالله بن نمیر و مانند ایشان از وی روایت، نقل کردهاند.[۵]
ذهبی در سیر اعلام النبلاء می نویسد: شعبه با همه مهارت و خبرگی که در نقد راویان دارد، از یزید بن ابیزیاد، حدیث نقل میکند.[۶] گفتنی است که در اعتماد بر یزید بن ابیزیاد و صحّت استدلال به حدیث او همین کافی است که ابن حجر در تهذیب التهذیب آورده است: «نویسندگان کتابهای شش گانه صحیح و پیشوایان بزرگ اهل سنّت از او روایت نقل کردهاند. افزون بر این که مسلم بن حجّاج نیشابوری در مقدمه کتاب خود مینویسد: راویانی مانند عطاء بن سائب، یزید بن ابیزیاد، لیث بن ابیسلیم و مانند آنها کسانی هستند که دارای خوبی، راستگویی و دریافت علم و دانشاند.» «عدهای از پیشوایان رجالی و راوی شناسِ اهل سنّت نیز یزید بن ابیزیاد را توثیق کردهاند.» «ابن سعد میگوید: وی فرد مورد اعتمادی بود؛ اما در سالهای پایانی عمرش دچار حواسپرتی شده بود و روایتهای عجیبی نقل میکرد.» «ابن شاهین در کتاب ثقات مینویسد: احمد بن صالح مصری میگوید: یزید بن ابیزیاد از نظر نقل حدیث، ثقه و مورد اعتماد است و در باره سخن کسانی که از او ایراد گرفتهاند مرا به شگفتی وانمیدارد و اعتماد مرا نسبت به او سلب نمیکند.» «ابن حبّان گوید: او فردی راستگو بود؛ جز آن که در دوره کهنسالی حافظهاش کم شد و دچار حواسپرتی گشت و با این حال به نقل روایات میپرداخت؛ ازاینرو حدیثهای منکری در حدیثهای وی وارد شد. آجری از ابوداود چنین نقل میکند: سراغ ندارم کسی احادیث او را ترک کند و نقل ننماید؛ هر چند از او بهتر نزد من وجود دارد.» «یعقوب بن سفیان گوید: گرچه راوی شناسان به خاطر حواسپرتی یزید بن ابیزیاد از وی ایراد گرفتهاند؛ ولی او بر عدالت و وثاقت خود باقی است؛ گرچه او مانند حکم و منصور نیست.»[۷]
البته با دقت در سخنان نقّادان راویان اهل سنّت، به رغم این که یزید بن ابیزیاد از راویان کتابهای شش گانه اهل سنّت بوده، و بخاری و مسلم از او روایت نقل کرده و دیگر نویسندگان کتابهای ششگانه اهل سنّت به روایتهای وی استدلال کردهاند؛ با این وجود اشکالی که بر او میکنند این است که میگویند: وی از بزرگان شیعه است، و علت آن نقل روایتهایی مانند روایت مورد بحث است. اشکال ابنجوزی چون ممکن است، بسیاری از روایات صحاح سته را دچار مشکل نماید، لذا ابن حجر عسقلانی میگوید: اشکالی که ابن جوزی نسبت به یزید بن ابیزیاد گرفته، لازمهاش این نیست که تمام روایات او وضعی و جعلی باشد، و سیوطی هم در لئالی المصنوعه، همین حرف را تکرار نموده است، که آنچه ابن جوزی گفته اقتضای ساختگی بودن حدیث را ندارد، غیر از ابویعلی، احمد هم در مسند خود این روایت را آورده و همچنین این حدیث شاهدی هم دارد که روایت ابن عباس در معجم الکبیر است. این مطالب را محمد صبغة الله مدراسي در ذیل القول المسدد فی مسند احمد آورده است.[۸]
بنابراین دلیلی بر باطل بودن این حدیث نیست، و اگر بخواهند یزید بن ابیزیاد را تضعیف نمایند، روایات بسیاری در صحاح سته و همچنین اعتبار این کتب زیر سؤال می رود، و اگر قبول کنند با عقایدشان در عدالت همه صحابه، و عدم جواز سب صحابه، سازگار نمیآید که این دو نفر کار غیر شرعی کرده باشند و پیامبر اکرم دعا برای جهنمی شدنشان نماید؛ بنابراین کسی مانند ذهبی بدون دلیل گفته که این حدیث غریب و منکر است.
پینوشت:
[۱]. مسند احمد، احمد بن حنبل، بیروت: دارصادر، ج۴، ص۴۲۱.
المصنف، ابن ابیشیبه، بیروت: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، ۱۴۰۹ق، ج۸، ص۶۹۵.
مسند ابییعلی، ابویعلی، دار المأمون للتراث، ج۱۳، ص۴۳۰.
معجم الاوسط، طبرانی، دار الحرمين للطباعة والنشر والتوزيع، ۱۴۱۵ق، ج۷، ص۱۳۳.
[۲]. معجم الکبیر، طبرانی، دار إحياء التراث العربي، ج۱۱، ص۳۲.
[۳]. الموضوعات، ابن جوزی، مدینه: المکتبة السلفیة، ۱۳۸۶ق، ج۲، ص۲۸.
[۴]. تهذیب الکمال، مزی، بیروت: مؤسسة الرسالة، ۱۴۱۳ق، ج۳۲، ص۱۴۰.
[۵]. همان، ج۳۲، ص۱۳۷.
سیر اعلام النبلاء، ذهبی، بیروت: مؤسسة الرسالة، ۱۴۱۳ق، ج۶، ص۱۲۹.
تهذیب التهذیب، ابن حجر، بیروت: دارالفکر، ۱۴۰۴ق، ج۱۱، ص۲۸۸.
[۶]. سیر اعلام النبلاء، ذهبی، بیروت: مؤسسة الرسالة، ۱۴۱۳ق، ج۶، ص۱۳۰.
[۷].تهذیب التهذیب، ابن حجر، بیروت: دارالفکر، ۱۴۰۴ق، ج۱۱، ص۲۸۸ و ۲۸۹.
[۸]. القول المسدد فی مسند احمد، ابن حجر، عالم الکتب، ۱۴۰۴ق، ص۹۷.
دیدگاهها
ناشناس
1394/03/05 - 15:03
لینک ثابت
سلام. از مطلبتون استفاده کردم
mansur
1394/03/05 - 22:43
لینک ثابت
علیکم السلام. در کتابهای اهل
افزودن نظر جدید