عبادت خدا یا عبادت پیر و قطب؟
پايگاه جامع فرق، اديان و مذاهب_ دین اسلام مجموعه قوانینی است که خداوند عز و جل برای سعادت دنیا و آخرت انسان تنظیم نموده است و توسط پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله) به مردم ابلاغ کرده است و نقش پیامبر نیز از لقب رسول واضح است که مأمور به رساندن مطلبی از مبدأ "وحی" به مقصد "انسانها" است لذا خود پیامبر هم مأمور به اجرای همین قوانین بودهاند و تخطی از فرامین الهی در مورد هیچ کس پذیرفته نیست به طوری که خداوند در قرآن کریم میفرماید «قُلْ أَ فَغَیْرَ اللَّهِ تَأْمُرُونِّی أَعْبُدُ أَیُّهَا الْجاهِلُون وَ لَقَدْ أُوحِیَ إِلَیْکَ وَ إِلَی الَّذینَ مِنْ قَبْلِکَ لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرین [الزمر/65-64] بگو ای نادانان! آیا به من فرمان میدهید که غیر خدا را عبادت کنم؟! بیتردید به تو و به کسانی که پیش از تو بودهاند، وحی شده است که اگر مشرک شوی، همه اعمالت تباه و بیاثر میشود و از زیانکاران خواهی بود» این دو آیه به صراحت میفرماید که خداوند قوم و خویشی با کسی ندارد که بخواهد از قوانین او سرپیچی کند.»
و عبادت خداوند نیز باید مخلصانه باشد که آیات بسیاری در این مورد نازلشده است و ما در نمازهای یومیه مکلفیم که به این معنا اعتراف کنیم و بگوییم «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعین [الفاتحه/5] فقط تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میخواهیم». با همه این اوصاف برخی علمای صوفیه کمال انسان را در پیروی بیچونوچرا از پیر میدانند و اگرچه دستور پیر مخالف دین باشد. عین القضات همدانی از علمای تراز اول صوفیه در کتاب تمهیدات مینویسد: «اگر در موافقت پیر خلاف راه دین خود نرود پس او هنوز مرید دین خود بوَد نه مرید پیر».[1]
و در اوصاف مریدی مولوی برای شمس تبریزی [2] حکایتی نقلشده که در نوع خود شگفتانگیز است «شمس برای آنکه میزان اطاعت مولوی از خود را بسنجد و بررسی کند که آیا در حقیقت او حاضر است تا دست از همه ی مقررات شرعی برداشته و دل و دین خود را در اختیار استاد قرار دهد، از او میخواهد شاهدی برایش جستجو نماید. مولوی بلافاصله میرود و دست همسر خود را میگیرد و او را در اختیار شمس قرار میدهد! اما شمس به همسر مولوی دست نمیزند و میگوید: «او خواهر جانی من است.» در نوبتی دیگر، شمس به مولوی میگوید یک پسربچه زیبا برای او جستجو نماید! مولوی سلطان ولد، فرزند خود را، برای او میآورد! این بار نیز شمس با این بهانه که «وی فرزند من است» به پسر مولوی نیز دست نمیزند. در مرتبه ی سوم، شمس از مولوی میخواهد مقداری شراب برای او تهیه کند. مولوی بلافاصله میرود و بعد از مدتی با شیشه ی شرابی در دستباز میگردد! بعد از آن که مولوی از این سه مرحله میگذرد، آنگاه است که شمس او را به مریدی پذیرفته و تحت تربیت معنوی خود قرار میدهد و میگوید: «من قوت مطاوعت و سعت مشرب مولانا را امتحان کردم و از هرچه گویند زیادت است».[3] حال سؤالی که متوجه امثال شمس تبریزی و عین القضات همدانی است اینکه مریدی که به دستور پیر خود روزه ی واجب ماه رمضان خود را بشکند، دستور پیر را اطاعت کرده است یا دستور خدا را؟ و به بیان واضحتر عبادت پیر نموده یا عبادت خداوند؟
پینوشت:
[1] ابوالمعالی؛ میانجی همدانی؛ عبدالله بن محمد (عین القضات)، تمهیدات؛ 1373 شمسی؛ صفحه 99
[2] محمد بن علی بن ملکداد تبریزی، ملقب به شمس تبریزی؛ ۵۸۲-پس از ۶۴۵ هجری قمری؛ تاریخ دقیقی برای وفات شمس تبریزی ذکر نشده است.
[3] جامی؛ نور الدین عبدالرحمن؛ نفحات الانس، ص 466
دیدگاهها
کریمه
1394/02/20 - 23:12
لینک ثابت
احسنت مقایسه جالبی بود
mah.mm
1394/02/21 - 23:24
لینک ثابت
ممنون
افزودن نظر جدید