علمگریزی صوفیه
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ علم گریزی و ستیزهجویی با علم از سوی صوفیه و دراویش همواره موضوعی مورد مناقشه بوده است. این طایفه به جهت اینکه معتقد به دریافت شهودی هستند، در برخی موارد مخالف علم و دانش بوده و همه را یکسره رد کرده، و به یکباره رای به عدم خطای شهود میکنند. اما از آنجا که دریافت شهودی برای شخص ظن آور است و از طرفی هم قابل اثبات برای غیر نیست، از آن سوء استفاده شده و آن را در مقابل علم و دانش و عقل قرار دادهاند و همین امر سبب مشهور شدن صوفیه به علمستیزی و گریز از علم و دانش شوند.
امام خمینی (رحمة الله علیه) در کتاب «چهل حدیث» در خصوص علمستیزی دراویش مینویسد: «چون دست دراویش از علوم تهی است، علم را خار طریق و اهل علم را شیطان راه سالک میشمارند. این افراد فهمیده یا نفهمیده پارهای از اصطلاحات جاذب را به خورد عوام بیچاره داده و گمان کردهاند به لفظ مجذوب علی شاه یا محبوب علی شاه حال جذبه و حب دست میدهد و گاه وقاحت را از حد گذرانده و خود را دارای مقام ولایت کلّیه دانستهاند که منشأ آن تکبر، جهل و بیاستعدادی آنان است.»[1] یکی از صوفیان[2] متکلمان و فیلسوفان را که در طلب آن حقیقت اعلی از عقل استدلالی استفاده میکنند به نابینایانی تشبیه میکند که برای شناخت آنچه باید دیده شود، حس بساوایی خود را به کار میبرد. این تلاش البته با ناکامی روبهرو میشود زیرا نمیتواند به یقین بینجامد.
برخی از عرفای برجسته نیز در تحقیر و تخفیف عقل، بسیار سخن گفتهاند. از باب مشتی از خروار جلال الدین مولوی میگوید:
عقل دفترھا کند یکسر سیاه
عقل عقل آفاق دارد پر ز ماه
از نظر وی، عقل فلسفی و بحثی، محدود و گرفتار خیال است و رو به ظلمت دارد؛ اما عارف، رو سوی نور دارد:
قبلۀ عارف بود نور وصال
قبله عقل مفلسف شد خیال[3]
فیلسوف ھم در پی گنج حقیقت است، اما چون در جھت خلاف حقیقت میدود، ھرچه بیشتر میکوشد، از گنج حقیقت دورتر میشود:
فلسفی خود را از اندیشه بکشت
گو بدو کو راست سوی گنج است پشت
گو بدو چندان که افزون می دود
از مراد دل جداتر می شود
وی در جایی دیگر میگوید:
بند معقولات آمد فلسفی
شھسوار عقل عقل آمد صفی
عقل عقلت مغز و عقل ت وست پوست
معدۀ حیوان ھمیشه پوست جوست[4]
ظاھر این سخنان تحقیر عقل است، گرچه شاید مراد وی از آن چیز دیگری باشد.
باید دانست برخی از صوفیه با دور نگاه داشتن مردم از آگاهیهای روزمره در پی فراهم نمودن بستر جهالت برای ایشان هستند تا بتوانند بر ایشان سلطه داشته باشند و همواره بر ایشان سلطه داشته باشند و حال آنکه اسلام دین رأفت و مهربانی است و عموم مردم را دعوت به کسب علم و دانش میکند.
پینوشت:
[1]. چهل حدیث، امام خمینی(ره)، ص83
[2]. عین القضات همدانی، زبدهالحقایق، فصل ۱۷
[3]. جلال الدین محمد بلخی، مثنوی معنوی، فراین، 1384 شمسی، تهران، دفتر ششم
[4].همان، دفتر سوم
دیدگاهها
ناشناس
1394/04/28 - 16:43
لینک ثابت
خوش بود گر محک تجربه آید به
افزودن نظر جدید