پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ کشیش انجیلی (اوانجلیست) مارکوس پریرا داسیلوا (MARCOS PEREIRA DA SILVA)، رهبر یکی از شعب کلیسای مجامع خدا یا جماعت ربانی "Assemblies of God" در برزیل، به اتهام تجاوز به زنان و کودکان (تجاوز به عنف)، ضرب و شتم، باج‌گیری، تشکیل گروه‌های مافیایی و مسلح، همکاری با قاچاقچیان و گروه‌های گنگ، فریب اذهان عمومی، سوءاستفاده از عقاید مذهبی، کسب درآمدهای غیر قانونی دستگیر شد. یادآور می‌شود که همین کلیسا نیز در ایران چندین شعبه دارد.

این ویدئو مستند را حتماً ببینید، مشاهده کنید چطور این کشیش محبوب شد، و چطور ذهن مردم را کنترل می‌کرد تا به اهداف شوم خود برسد. به حرکات و هللویا گفتن و جن‌گیری این کشیش و دعا کردن او توجه کنید. یکی از شاهدان می‌گوید: «وقتی من به خاطر موعظه او گروه گنگ خود را ترک کردم، به کلیسای او پناه بردم، ولی خیلی زود در گروه مسلح و گنگ دیگری توسط کشیش مشغول به کار شدم، من ده درصد از درآمد خود را که در گروه مافیایی او به دست می‌آوردم به کلیسای کشیش مارکوس داسیلوا می‌دادم. بقیه پولم را خرج مخارج خانواده و برای تعمیرات کلیسا استفاده می‌کردم. کشیش داسیلوا به من امید می‌داد و می‌گفت پول من تمیز است.»

یک زن از تجربه تلخ تجاوزی که توسط کشیش داسیلوا صورت گرفته می‌گوید: «او بازوی من را در هنگام جلسه دعا در دفتر خود گرفت، من و او در اتاق تنها بودیم. من برای دعای برکت به دفتر کشیش رفته بودم و احساس می‌کردم که به خاطر مشکلات زندگی‌ام نیاز به دعا دارم. کشیش موقع دعا کردن بازوهای من را گرفت و ... من ابتدا مقاومت کردم ولی برق شیطانی چشمان او و حرکت ناگهانی‌اش من را شوکه کرده بود. انگار سکته مغزی کرده بودم. خشکم زده بود. خواستم فرار کنم یک سیلی محکم خوردم و روی میز دفتر کلیسا افتادم و او بر روی من قرار گرفت و کارش را انجام داد. من روز بعد به یکی از دوستان نزدیکم گفتم و با هم به نزد معاون کشیش داسیلوا رفتیم و ماجرا را برای او شرح دادم و او به من پوزخند زد و گفت دیگر این حرف را جایی نزنید برای خود دردسر درست می‌کنید!» زنی دیگر از تجربه خود می‌گوید که چطور از طرف کشیش مورد آزار جنسی قرار گرفته است: «او زن‌ها را به هتل یا خانه خود یا هر جا که اقامت داشت، می‌برد و با آنها به زور رابطه برقرار می‌کرد. زن‌هایی که به او بابت مقدس بودنش اعتماد کرده‌اند. من شاهد تجاوز خود کشیش و معاونش و دوستانش به زنان کلیسا بودم. بیشتر دختران و زنان مورد تجاوز از خانواده‌های فقیر هستند. کشیش مقرری کمی از طرف کلیسا برای گذران زندگی به آنها می‌دهد و اگر کسی در مورد رابطه جنسی کوچک‌ترین افشاگری و اعتراضی کند به شدت کتک می‌خورد و تهدید به مرگ می‌شود. همچنین از همان روز مقرری خانواده فقیرش نیز از طرف کلیسا قطع می‌گردد. از کلیسا اخراج می‌شود و در محل کسی به او کار نمی‌دهد. بلافاصله شایعات بدی در مورد شخص در کلیسا و محل زندگی‌اش می‌پیچد به طوری که آن شخص یا خانواده بلافاصله از آن شهر یا محل می‌روند تا از خشم کشیش کلیسا و هوس بازی‌هایش در امنیت بمانند. من به همراه چند دوست کلیسایی خود که مورد آزار جنسی کشیش قرار گرفته‌ایم. ما همچنین شاهد ضرب و شتم و تجاوز به پسر بچه های کوچک بوده‌ایم!...»

دختر بچه ای از تجاوز و ضرب و شتم کشیش کلیسای خود می‌گوید: «او من را با کمربند خود کتک می‌زد. برای این که بعضی اوقات غذای بد کلیسا را نمی‌خوردم و اعتراض می‌کردم. او بعد من را به جای خلوت می‌برد و با من کارهای بد می‌کرد. از پشت موهای دم اسبی من را می‌کشید و من نمی‌توانستم حرکتی کنم یا نفس بکشم و او کار زشت خود را با من می‌کرد. بعد من را از کمر به پایین دوباره با کمربند خود کتک می‌زد.» دختر بچه دیگری می‌گوید: «او برای من لاک ناخن می‌خرید من دوست نداشتم چون هر بار او من را برهنه می‌کرد و کارهای بد ما من می‌کرد و به من ناسزا می‌گفت. من از او بدم می‌آید.»

پسر نوجوان می‌گوید: «سوءاستفاده جنسی از دختران کوچک توسط کشیش داسیلوا خیلی زیاد بود حتی بیش از حد توان این دختران بود چون یک دختر همزمان توسط خود کشیش و سه مرد دیگر مورد تجاوز قرار می‌گرفت و این بیش از حد دختران نوجوان و کوچک بود. من با تمام جزئیات همه چیز را می‌دانم. خود من هم مورد تجاوز کشیش قرار گرفتم برای اینکه نتوانستم ده درصد درآمدم را به او بدهم. من در گروه گنگ کشیش کار می‌کردم. او به چند گروه گنگ که برای کشیش کار می‌کردند پول می‌داد تا به بعضی از زندانی‌ها بدهند و بعد به زندان می‌رفت و نمایش هماهنگ شده ای را اجرا می‌کرد. مردم او را قهرمان می‌دانند ولی من و خیلی‌ها می‌دانیم او یک شیطان است. او به گروه گنگ خود پول می‌داد تا مخالفین و منتقدینش را ساکت کنند. با تهدید و ضرب و شتم یا آدم ربایی؛ و بعد خود مانند یک قهرمان وارد می‌شد و آنها را نجات می‌داد تا آنها ساکت شوند. او همه اعضای کلیسا را کنترل می‌کرد. من خوشحالم که به پلیس مراجعه کردم و همه چیز را گفتم؛ و الآن احساس خوبی دارم.»