تصوف، وامدار کلبیگری و رواقیون یونان
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مسلک تصوف، دارای عقاید بنیادی است که متأسفانه در آغاز شکلگیری با آن همراه بوده و قابل انفکاک نیست. از جملهی این عقاید، مسئلهی ریاضتطلبی به روشهایی است که به شدت زندگی عادی انسان را دچار اختلال کرده و حتی گاهی حیات انسان را با خطر جدی روبرو میسازد.
نمونههایی از این ریاضتها را میتوان در کتب صوفیه مشاهده کرد و در احوالات صوفیان مشهور دید. برای مثال در حالات شبلی[1] آوردهاند که «سردابهاى داشتى که در آنجا همىشدى و آغوشى چوب با خود بردى و هرگاه غفلتى به دل او در آمدى خویشتن بدان چوب همى زدى و گاه بودى که همه چوبهاى که بشکستى دست و پاى خود بر دیوار همى زدى».[2] وی برای اینکه دل خود را از هوی و هوس تهی کند، بدترین راه را انتخاب کرده و بدن خود را که امانتی الهی است با ضربات چوب سیاه و کبود مینمود. شبلی به این بسنده نکرده و به خاطر هجوم افکار نفسانی، وقتی چوبها تمام میشد، دست و پای خود را با کوبیدن به در و دیوار مضروب میساخته است.
این روش باطل در سایر ملل از جمله یونان نیز در برخی مشربهای ایشان دنبال میشد. از جمله کلبیون[3] یونان که در مشرب صوفیگری و درویشی گوی سبقت را از مرتاضان هندی نیز ربوده بودند. ایشان گروهی از فلاسفهی یونانی قدیم بودند که در مرام خود، هر چیزی را که نام آسایش و راحتی در زندگی انسان بر آن نهاده میشد را نهی میکردند و در کوی برزن بر مردم عادی نیز بخاطر زندگی سادهی خود خرده میگرفتند. رفتار ایشان در این راه چنان زننده و تند بود که ایشان را به عربی کلبیون (سگان) خطاب میکردند.
باور این فرقهی یونانی وام گرفته از عقیدهی صوفیانه بود که سعادت و فضیلت را در ترک همهی لذات و پشت پا زدن به تمامی تمنیات جسمانی و روحانی که مورد نیاز انسان است، میدیدند و زندگی واقعی و حقیقی را، همان زندگی همراه با فقر و تنگدستی و رنج و سختی و مشقت و ریاضتکشی میدانستند.
گروهی دیگر از فلاسفهی یونان قدیم بنام رواقیون[4] که قائل به وحدت وجود هم بودهاند، بر طبق مسلک ریاضت طلبی صوفیانه، از اصول دنیا فراری بوده و از زهد و ترک لذائذ پیروی میکردند تا آنجا که برای فرار از قیود زندگی و آزادی مطلق، تا پای خودکشی و انتحار میرفتند و قتل نفس امری رایج در بین ایشان بودهاست.[5]
عقیدهی ریاضتطلبی در تصوف بعد از اسلام، چنانچه در احوالات صوفیان نخستین دیده میشود، بسیار دور از آموزههای اسلامی در وادی زهد است. اسلام زهد در دنيا را به ضايع كردن مال و حرام كردن حلال خدا بر خود نمیداند[6]، در حالیکه در قاموس زهد صوفیانه حلال خدا بر انسان حرام است و حتی گاهی حرام، حلال!
این موضوع نشان میدهد که تصوف در برخی مشربها، وامدار عقاید ملل دیگر است که حتی با ورود به اسلام پالایش نشده و همان روش اشتباه در رفتار صوفیانه پیگیری میشود. همین نکته از انحرافات و کژیهای فرقهی صوفیه است و در کتب مختلفی که تألیف خود نگارندههای صوفی است، از این موارد به وفور در احوالات ایشان یافت میشود.
پینوشت:
[1]. ابوبکر دلف بن جَحدر، صوفی معروف قرن سوم هجری؛ وی را ابن جعفر نیز نامیدهاند. شبلی در سال ۲۴۷ در شهر سُرمنرأی(سامرا) متولد و در بغداد از دنیا رفت.
[2]. تذکره الاولیاء، عطار نیشابوری، جلد ۱، صفحه ۲۳۵
[3]. مکتب فلسفی کلبی (منسوب به کَلب به عربی به معنای سگ)، فرقهای از فلاسفۀ یونان بود که توسّط آنتیستینس یکی از شاگردان سقراط پایهگذاری و سپس بوسیلۀ دیوژن (دیوجانس) مشهور گردید.
[4]. نام این فلسفه در زبانهای اروپایی و نیز عنوان رواقی برای آن بدین مناسبت است که حوزه ایشان در یکی از رواقهای آتن منعقد میشد.
[5]. تاریخ صوفی و صوفیگری، مبلغ آبادانی، خاستگاههای تصوف پیش از اسلام، ص93، انتشارات حرّ
[6]. روضة الواعظين، فتال نیشابوری (م ۵۰۸): 2/ 437؛ بحار الأنوار، محمدباقر مجلسی: 67/ 311، باب 58، حديث 9. قالَ أبُو عَبْدِاللّهِ عليه السلام: لَيْسَ الزُّهْدُ فِى الدُّنْيا بِإضاعَةِ الْمالِ وَلا بِتَحْريمِ الْحَلالِ بَلِ الزُّهْدُ فِى الدُّنْيا أنْ لا تَكُونَ بِما فى يَدِكَ أوْثَقَ مِنْكَ بِما فى يَدِ اللّهِ عَزَّوَجَلَ
افزودن نظر جدید