سیاست توجیه دشمنی صحابه با یکدیگر
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از عمده اشکالاتی که به نظریه عدالت صحابه، مطرح میشود، دشمنیها، لعن و ناسزا گفتنها و کشتارهایی است که بین صحابه وجود داشته است. تا آنجا که تعداد زیادی از صحابه در قتل عثمان شرکت داشتند. علمای اهل سنّت برای دفع این اشکال، یکی از سیاستهایی که در پیش گرفتند، عبارت است از حذف یا توجیه این دشمنیها و نسبت دادن منشأ این دشمنیها به دیگران. از نمونههای بارز این سیاست، پروراندن شخصیت عبدالله بن سبأ و معرفی کردن وی به عنوان عامل اصلی اختلافات بین صحابه است، که خود نیازمند بحث جداگانه ای است. در این مقاله به بیان برخی اعترافات علمای عامّه به لزوم استفاده از این سیاست پرداخته شده است.
تفتازانی در شرح المقاصد مینویسد: «...و أما بعدهم يعني أن ما وقع بين الصحابة من المحاربات والمشاجرات على الوجه المسطور في كتب التواريخ والمذكور على ألسنة الثقاة يدل بظاهره على أن بعضهم قد حاد عن طريق الحق وبلغ حد الظلم والفسق وكان الباعث له الحقد والعناد والحسد واللداد وطلب الملك والرياسة والميل إلى اللذات والشهوات إذ ليس كل صحابي معصوما ولا كل من لقي النبي(صلى الله عليه وسلم) بالخير موسوما إلا أن العلماء لحسن ظنهم بأصحاب رسول الله (صلى الله عليه وسلم) ذكروا لها محامل وتأويلات بها تليق وذهبوا إلى أنهم محفوظون عما يوجب التضليل والتفسيق صونا لعقائد المسلمين عن الزيغ والضلالة في حق كبار الصحابة سيما المهاجرين منهم والأنصار والمبشرين بالثواب في دار القرار...[1] جنگها و مشاجراتی که بین صحابه بهصورتی که در کتب تاریخ و بر زبان ثقات مسطور است، ظاهرش دلالت دارد بر کینه و عناد و حسد و دشمنی و طلب ملک و ریاست و میل به لذتها و شهوات. چرا که همه صحابی معصوم نیستند. و هر که پیامبر (صلى الله عليه و سلّم) را ملاقات نموده، به خیر از او یاد نمیشود. اما علما به خاطر حسن ظنّی که به اصحاب پیامبر داشتهاند، برای این اعمال، توجیه و تأویلاتی ذکر نمودهاند که بجا و لایق بوده است و علما برای حفظ عقاید مسلمین از گمراهی و انحراف، نسبت به بزرگان صحابه به خصوص مهاجرین و انصار و آنان که وعده بهشت داده شدهاند، گفتند که صحابه از هر آنچه مستلزم نسبت گمراهی و فسق به ایشان شود، محفوظ و بری هستند».
ابن حجر هیتمی در الصواعق المحرقه مینویسد: «ومما يوجب أيضا الإمساك عما شجر أي وقع بينهم من الاختلاف والإضراب صفحا عن أخبار المؤرخين سيما جهلة الروافض وضلال الشيعة والمبتدعين القادحين في أحد منهم فقد قال إذا ذكر أصحابي فأمسكوا والواجب أيضا على كل من سمع شيئا من ذلك أن يثبت فيه ولا ينسبه إلى أحدهم بمجرد رؤيته في كتاب أو سماعه من شخص بل لا بد أن يبحث عنه حتى يصح عنده نسبته إلى أحدهم فحينئذ الواجب أن يلتمس لهم أحسن التأويلات وأصوب المخارج...[2] و از امور واجب (نسبت به صحابه)، خودداری از (بیان) اختلافات و چشم پوشی از اخبار مورّخین، به خصوص جاهلان رافضی و شیعیان گمراه کننده و بدعتگزارانی است که در حق یکی از صحابه بدگویی میکنند. چرا که پیامبر فرمود: "هرگاه ذکر اصحاب من شد، خودداری کنید" و واجب است بر هر کس که چیزی از آن(اخبار) را شنید، تحقیق کند و به مجرّد دیدن آن در یک کتاب، یا شنیدن از یک نفر، به صحابه نسبت ندهد. بلکه باید تحقیق کند تا نسبت آن خبر به ایشان صحیح باشد، که در این صورت واجب است به دنبال بهترین تأویلات و درستترین توجیهات باشد».
نیز محمد بن ابی یعلی در طبقات الحنابله، به نقل از احمد بن حنبل آورده است: «ومن الحجة الواضحة الثابتة البينة المعروفة ذكر محاسن أصحاب رسول الله صلى الله عليه وسلم كلهم أجمعين والكف عن ذكر مساويهم والخلاف الذي شجر بينهم فمن سب أصحاب رسول الله صلى الله عليه وسلم أو أحدا منهم أو تنقصه أو طعن عليهم أو عرض بعيبهم أو عاب أحدا منهم فهو مبتدع رافضي خبيث مخالف لا يقبل الله منه صرفا ولا عدلا بل حبهم سنة والدعاء لهم قربة والاقتداء بهم وسيلة والأخذ بآثارهم فضيلة.[3] و از حجت واضح و ثابت و معروف، ذکر محاسن همه اصحاب رسول الله (صلى الله عليه و سلم) و خودداری از بیان اعمال ناشایستشان و اختلافی که بینشان واقع شده است، میباشد. پس هر کس اصحاب رسول الله یا یکی از ایشان را دشنام دهد، بدعتگزار، رافضی خبیث و مخالفی است که خداوند توبه و فدیهای از وی قبول نخواهد نمود. بلکه دوست داشتن صحابه، سنّت است و دعا بر ایشان، قرب(به خدا) و اقتداء به ایشان وسیله(تقرب) و عمل به احادیثشان، فضیلت است».
از مجموع این اعترافات به وضوح میتوان علّت حذف و تحریفاتی که در کتب تاریخی و حدیثی اهل سنّت دیده میشود، را یافت. چرا که رفع هرگونه اتهام و عدم نقل بدیهای صحابه، از دستورالعملهای مهم نویسندگان سنّی مذهب، در طول تاریخ اسلام بوده است.
پینوشت:
[1]. شرح المقاصد في علم الكلام، التفتازاني، دار المعارف النعمانية، پاكستان، الطبعة الأولى؛ 1401 ه.ق/ 1981. ج 2، ص 306.
[2]. الصواعق المحرقة في الرد على أهل البدع والزندقة؛ أحمد بن حجر الهيتمي المكي؛ دارالنشر: شركة الطباعة الفنية المتحدة؛ نشر مكتبة القاهرة، 1965. ص 216.
[3]. طبقات الحنابلة؛ محمد بن أبي يعلي؛ بیروت: دار المعرفة، ج 1، ص 30.
افزودن نظر جدید